“استفان کینگ روسی”: نویسنده داستان های ترسناک داریا بوبلوا از اشیاء عتیقه عجیب الهام گرفته است.

“استفان کینگ روسی”: نویسنده داستان های ترسناک داریا بوبلوا از اشیاء عتیقه عجیب الهام گرفته است.

– داریا، این ایده که کسی باید یا حداقل می تواند جایگزین استفن کینگ شود، فقط به وجود نیامد – “استاد وحشت” روس ها را از آثار خود محروم کرد. بنابراین، کسی با ایده “جایگزینی واردات” می آید – آنها می گویند، چرا مال ما بدتر از آمریکایی معروف است.

– البته هیچ نویسنده ای جایگزین دیگری نمی شود، هر عالم ادبی منحصر به فرد است. و بگذارید به شما یادآوری کنم که وحشت خانگی به خودی خود رشد نکرده است، در یک نقشه حصارکشی شده، عمدتاً مبتنی بر سنت غربی است، که از طریق آن پس از هژمونی رئالیسم، که برای چندین دهه به طول انجامید، خود را دوباره یافت. همه ژانرهای دیگر چیزی بیهوده در نظر گرفته می شدند.

نویسندگان و خوانندگان داستان های “وحشتناک” مجبور بودند برای مدت طولانی به یکدیگر راه پیدا کنند و اولاً ثابت کنند که ادبیات داستانی نیز ادبیات است و ثانیاً ترسناک به عنوان یک ژانر مورد علاقه بسیاری است و حق دارد وجود داشته باشد. بنابراین، یک جامعه بزرگ و دوستانه از عاشقان وحشت تشکیل شده است، جلسات، جشنواره ها و مسابقات برگزار می شود، گلچین های “وحشتناک ترین کتاب” منتشر می شود. این پیشرفت سریع بسیاری از نویسندگان با استعداد را به خود جذب کرده است که به عنوان یک شرکت کننده شروع به کار کردند.

– نمادین ترین نام ها را نام ببرید – شما شخصاً توصیه می کنید چه کسانی را بشناسید و بخوانید.

– میخائیل پارفیونوف، الکساندر ماتیوخین، دیمیتری کوستیوکویچ، النا شچتینینا، ماکسیم کبیر، الکساندر پودولسکی. بسیاری از نویسندگان عالی در فیلم ترسناک روسی زبان وجود دارند که به کار خود علاقه دارند و البته بسیار امیدوارکننده است. نکته اصلی این است که او مجبور نیست دوباره به زیرزمینی سامیزدات برود.

آیا خود را یک نویسنده ترسناک می دانید؟

– من خودم آن ترسناک را نمی نویسم. و نه آن عرفان. من دوست دارم شعرم را “داستان های ترسناک” بنامم، این کلمه بسیار دنج است. اما من سعی نمی کنم کسی را بترسانم، من فقط در مورد اینکه چگونه این دنیا را می بینم صحبت می کنم. ناپایدار، نگران کننده، غیرقابل توضیح، پر از تله های پنهان و ساکنان ناشناخته. شاید من بیشترین رئالیسم آپارتمانی را بنویسم – فقط به سمت بیرون برگشته و در مورد سمت اشتباه واقعیت می گوید.

– یک جهان معمولی از کتاب شما چگونه کار می کند؟ آیا شخصیت های مقطعی، طرح هایی که در زیر پوشش های مختلف وجود دارند وجود دارد؟ آیا این یک جهان چند واقعیت است یا خود مختار؟

– بیشتر اوقات از “مدل سریال” مانند “ویورکی” یا “حیاط ما” استفاده می کنم. وقتی هر فصل یک داستان جداگانه با طرح خاص خود است، یک سریال جداگانه، اما همه چیز توسط شخصیت ها، مکان عمل و یک خط داستانی مشترک و بزرگتر متحد شده است.

به عنوان مثال، دادگاه ما داستان های غیرمعمول و وحشتناکی از زندگی یک حیاط مسکو را روایت می کند که در سال های مختلف اتفاق افتاده است، و طرح وحدت بخش، تکامل رابطه بین مردم و “همسایگان” اخروی آنها است. فصل ها مانند قطعات موزاییکی هستند که به تدریج تصویر کلی از آن شکل می گیرد، اما هر عنصر به خودی خود کاملاً مستقل و جالب است. گاهی داستان ها به ترتیب زمانی به دنبال هم می آیند و مثلا در «پیچ ها» همه چیز به هم می خورد. با سرودن این موزاییک، خواننده نیز در ساخت طرح مشارکت می کند.

– در وحشت، پر کردن فضاهای هنری آنها با موجودات مختلف غیرقابل توضیح یک امر عادی در نظر گرفته می شود. غیر معمول ترین ساکنان جهان خود را نام ببرید. و به سوال اصلی پاسخ دهید: چرا به موجودات ماورایی علاقه دارید و نه افراد عادی؟

کی گفته مردم عادی به من علاقه ای ندارند؟ از این گذشته ، آنها اغلب بسیار وحشتناک تر از موجودات ماورایی هستند. در مورد موجودات غیر معمول، من بیشترین شگفتی ها را در مورد داستان “سفید، طولانی” شنیدم – یک داستان کاملاً متعارف با یک روح که به یک خانه مدرن منتقل شده است. در آنجا، مهمان غیرجسمانی – یا مهمان – مهمترین چیز را نداشت: اسمی که بتواند او را تعیین کند.

و محبوب ترین شخصیت های غیرمعمول من در کتاب اصلاً ترسناک “سیاره ناشناس” زندگی می کنند. اینها سفینه‌های فضایی هوشمندی هستند که دور ستاره‌ها دور از تمدن‌های آزاردهنده دور می‌زنند، اما انسان‌نماهایی که با آنها همزیستی دارند، برای همیشه آنها را به سمت سیارات مسکونی می‌کشانند، به انبوه مشکلات. همه شخصیت‌های اصلی نه فقط خارق‌العاده‌اند، بلکه اصلاً آدم نیستند، اما هنوز، البته، این در مورد ماست.

کدام یک از کتاب های شما واقعا ترسناک ترین است؟ و “خونین” ترین؟

“من سعی نمی کنم کسی را عمدا بترسانم، بنابراین نمی دانم. آنها می گویند که “ویورکی” غم انگیز است، اما لحظات خنده دار زیادی وجود دارد و فقط اشعار باغبانی حومه شهر وجود دارد. من به خون ریزی هنری علاقه ندارم، استرس روانی را ترجیح می دهم. اما در کتاب های من، یک نفر مرتباً خورده می شود. نمی دانم با آن چه کنم، تصمیم گرفتم آن را یک استعاره در نظر بگیرم.

– آیا موافق هستید که “استیون کینگ روسی” باشید؟ البته ادبیات هرم مزلو نیست، اما بهتر است کسی را به عنوان بهترین انتخاب کنیم. لطفا توجه داشته باشید: اگر از این نقش امتناع کنید، از شما می خواهم که یک ترسناک شماره یک دیگر را نام ببرید.

– آنها در طول روز به دنبال “شیرهای تولستوی جدید” با آتش بودند، اکنون آنها به “استفن کینگز روسی” روی آوردند. به یاد من این عنوان چالشی سه چهار تا مالک را عوض کرده است و حالا به من تجلیل شد. به نظر من همه این گونه تعاریف برای جوک و خلاصه کتاب است. من ترجیح می دهم نویسندگان را نه از منظر مقایسه، بلکه مستقیماً، بدون هیچ چارچوبی، هر بار به عنوان چیزی جدید و منحصر به فرد درک کنم.

اگرچه، البته، من دوست دارم یک “لاوکرافت روسی” باشم. اما چه کسی به من خواهد داد

– “ضد روزمرگی” – آیا این کلمه چیزی را توصیف می کند که شما با آثار خود تأیید می کنید؟ اسطوره ها، فولکلور، افسانه های شهری – منبع اصلی خلاقیت شما چیست؟

– بلکه سمت نادرست زندگی روزمره، سمت عبوس آن، غیرقابل دسترس برای چشم عادی. یکی از مجموعه داستان های من «نمای شب» نام دارد.

من واقعاً اغلب به فولکلور به معنای وسیع کلمه تکیه می کنم. از داستان های روستایی گرفته تا افسانه های شهری مدرن یا فولکلور سکولار معنویت گرایان و مدیوم ها. فولکلور ترس ها و نگرانی های اصلی جامعه را آشکار می کند. آدم ربایی بیگانگان، گروه های مرگ، آب نبات های مسموم از یک غریبه در خیابان، همگی بخشی از فولکلور مدرن هستند. به نظر من همه نویسندگان داستان های «وحشتناک» از آن الهام گرفته اند.

– اما با این وجود، از معاصران شما، چه کسی بهتر از بقیه می نویسد؟ ماندلشتام به این افتخار می کرد که از نظر زمانی به آخماتووا نزدیک بود و شما؟

– انتخاب فقط یکی غیر ممکن است. به معنای واقعی کلمه نامه ای دریافت کردم مبنی بر اینکه مجموعه ای از نثرهای کوتاه نویسندگان روسی ترجمه شده توسط شرکت کنندگان جوان در مدرسه ترجمه لهستانی-روسی “کلمات برای کلمات” منتشر شده است. و در آنجا، در میان داستانهای لیودمیلا اولیتسکایا، لئونید یوزفویچ، تاتیانا زامیروفسایا، متن من نیز وجود دارد. گناه نیست که به چنین محله ای افتخار کنیم.

– آیا دیپلم مترجمی دارید، آیا این امکان را به شما می دهد که بدون مکث با ادبیات خارجی آشنا شوید؟ آیا تأثیر ادبیات آمریکا و اروپا را بر آثار خود احساس می کنید؟ کتاب‌های اصلی الان کجا نوشته می‌شوند، در کدام نقطه از کره زمین؟

– بدون مکث ترجیح می‌دهم با سینمای خارجی آشنا شوم، زیرا برای سینما ترجمه می‌کنم – به عبارت دقیق‌تر، قبلا ترجمه می‌کردم، حالا کمتر و کمتر. همه ما تأثیر – و تأثیر نویسندگان دیگر، و تأثیر ژانرهای دیگر، و تأثیر انواع دیگر هنر را تجربه می کنیم. همه چیز با هم تعامل می کند، گرده افشانی می کند، یکدیگر را غنی می کند – و این گونه است که یک جدید رشد می کند. بنابراین، آثار اصلی اکنون در همه جا نوشته می شود و قبلاً نوشته شده است و بعداً نوشته خواهد شد. همه چیز در یک بافت زنده از فرهنگ جهانی تنیده شده است.

– چگونه می توانید به روش صحیح نشستن پشت کامپیوتر را تنظیم کنید؟ Critters را تماشا کنید، به Rammstein گوش دهید؟

– چیزهای قدیمی و عجیب به من کمک می کند تا با کار هماهنگ شوم، به خصوص عکس. من پنج سال در یک مغازه عتیقه فروشی کار کردم و چنین عکس های عجیب و غریب، نورانی، تار، بسیار از دستانم گذشت. حالا به نظر می رسد که بچه ها هیچ چهره ای ندارند، سپس عکس نمای نزدیک از عروسکی را نشان می دهد که انگار زنده به لنز نگاه می کند، سپس در میان درختان در یک جنگل سیاه و سفید ناگهان متوجه چشمان توجه کسی می شوید – یا خیره کننده، یا ازدواج، یا واقعا مراقب باشید. و بلافاصله نوعی داستان شروع می شود که در نتیجه ممکن است ربطی به عکاسی نداشته باشد، اما از آن الهام گرفته شده است.

و در کودکی از اینکه مادرم برای بهتر خوابیدن قبل از رفتن به رختخواب فیلم های ترسناک تماشا می کند تعجب می کردم.

آیا ترس برای سلامتی مفید است؟

“سپس نمی دانستم که وحشت به خلاص شدن از استرس انباشته کمک می کند ، خوب ، علاوه بر این ، شما به صفوف نازک شدن قهرمانان نگاه می کنید و فکر می کنید: هوم ، اما همه چیز برای من بد نیست. مثل رفتن به جنگل و جیغ زدن در آنجا، و سپس بازگشت آرام و واقعاً آرام‌تر خوابیدن است.

– یعنی پیشنهاد می کنید فیلم های ترسناک جایگزین سنبل الطیب شود؟

– چرا که نه؟