الکسی رومانوف کارگردان یاکوت تقریباً در تمام زندگی خود روی همین فیلم کار کرده است

این ایده وجود دارد که در یاکوتیا، که در حال رونق فیلم است، تنها قطعاتی کار می کنند که تحصیلات سینمایی ندارند، اما این کاملاً درست نیست. الکسی رومانوف نمونه ای از این موارد است. او یکی از اولین کارگردانان حرفه ای یاکوت است، او تحصیلات جدی را در VGIK دریافت کرد. در دوران دانشجویی در سال 1986 فیلم کوتاه فارغ التحصیلی “Maappa” را بر اساس داستانی به همین نام در سال 1944 توسط نیکولای زابولوتسکی-چیسخان ساخت.

او اغلب “نیکولای زابولوتسکی به روش روسی” نامیده می شود، به همین دلیل سردرگمی ایجاد می شود. این شاعر شوروی نیکلای آلکسیویچ زابولوتسکی نیست، بلکه نثرنویس یاکوت، منتقد ادبی، مترجم آثار ادبیات کلاسیک و شوروی روسی، نویسنده “مقالاتی در مورد تاریخ ادبیات یاکوت” است. فیلمنامه بر اساس داستان او توسط الکسی رومانوف به همراه کارگردان یوسف رازیکوف نوشته شده است. این در مورد جستجوی عشق و آن یک زن است که سرنوشت او را رقم زده است، اما عشق می تواند به پایانی غم انگیز منجر شود. داستان رها نشد و حتی شگفتی هایی را به همراه داشت. محکومیتی ظاهر شد که به همین دلیل مقامات محلی به فرش فراخوانده شدند. نامه ای نادرست به VGIK آمد و پس از آن مجبور شدم به معلم تامارا ماکاروا توضیح دهم. به طور کلی، داستان جدید نیست: همیشه عاشقان تقبیح وجود داشته اند. و اکنون، چند دهه بعد، الکسی به داستانی که او را تحت تأثیر قرار داد بازگشت، فیلمنامه جدیدی ظاهر شد که با کارگردانی یاکوت لیوبوف بوریسووا نوشته شده بود، که فیلم های او “خورشید از من غروب نمی کند” و “من را بدون ایوان دفن نکن” دریافت کردند. به رسمیت شناختن.

الکسی رومانوف کارگردان یاکوت تقریباً در تمام زندگی خود روی همین فیلم کار کرده است







ما الکسی رومانوف را در چوکوتکا ملاقات کردیم، جایی که او ریاست هیئت داوران جشنواره کلاغ طلایی را بر عهده داشت و به سختی تنها مهمانی بود که در شهری برفی در ماه مه، زمانی که درختان در مسکو سبز بودند، احساس راحتی می کرد. در یاکوتیا آب و هوا شدیدتر است و حتی در منفی 50 فیلم در آنجا ساخته می شود.

– شما به تازگی فیلمبرداری یک فیلم جدید با داستانی شگفت انگیز را به پایان رسانده اید، اینطور نیست؟

– یک هفته قبل از ورودمان به چوکوتکا، مراحل فیلمبرداری را به پایان رساندیم. در طول سالهای تحصیل در VGIK، پایان نامه خود را بر اساس داستان عرفانی نیکولای زابولوتسکی، که از کودکی من را هیجان زده کرد، فیلمبرداری کردم. و حالا تصمیم گرفتم یک دنباله، یک دنباله بسازم. 20-30 سال می گذرد و اتفاقی که برای قهرمان من در جوانی رخ داده است، در تمام زندگی او را آزار می دهد. ما تصمیم گرفتیم پروژه را از سر بگیریم، فیلمنامه ای در ژانر فیلم جاده نوشتیم.

– در چنین مواقعی یک ماشین مدرن در حال پرواز در کنار بزرگراه تصور می شود. و چه چیزی خواهید داشت؟

– و ما در زمستان اسب خواهیم داشت. و این ژانر مختلط است – علاوه بر فیلم جاده ای، این یک درام عاشقانه است که در برخی مواقع مانند یک هیجان انگیز به نظر می رسد.

– شما موفق به گرفتن عکس های شگفت انگیز زیبایی از شفق قطبی، آسمان های سبز درخشان. آیا چنین معجزه ای در یاکوتیا اتفاق می افتد؟

– ما همه چیز را فقط در یاکوتیا شلیک کردیم. معمولا شفق قطبی را می توان در شمال جمهوری ما رصد کرد، اما امسال چندین بار در قسمت مرکزی رصد شد و ما موفق به شلیک آن شدیم. تقریبا نیمی از فیلم سفری بر روی اسب است. در راه، قهرمانان ما شب را در غار و در هوای آزاد می گذرانند. فیلمبرداری سخت بود، زیرا امسال برف زیادی در یاکوتیا باریده بود. سطح آن تقریباً به دو متر رسید. عبور از آن حتی با اسب بسیار دشوار بود. مجبور شدم سراغ انواع ترفندها بروم. مثلاً یک ماشین برفی راه را برای ما هموار کرد که بعد از آن کاروان ما ابتدا یک بار مسیر را رد کرد، سپس دومی را طی کرد تا اثری از وسایل دیده نشود. این تنها راه تضمین حرکت کاروان بود.

– آیا مجبور بودید داستان مورد علاقه خود را در ارتباط با واقعیت های جدید تطبیق دهید؟

– با توجه به این واقعیت که ما در حال گرفتن یک تصویر تمام قد هستیم، اقتباس لازم بود. داستان بر اساس تاریخ مردم سخا، سنت ها، ذهنیت آنها نوشته شده است. ما اغلب در کودکی برای یکدیگر داستان های عرفانی تعریف می کنیم. من علاقه زیادی به خواندن ادبیات ملی داشتم، بنابراین وقتی پروژه های جدیدی را شروع می کنیم، همیشه به تجربه خود تکیه می کنیم. هنگامی که من با سرگئی آپولیناریویچ گراسیموف مطالعه کردم، او گفت: “الکسی، شما باید همیشه آنچه را که خوب می دانید، بر اساس تجربه شخصی، تاریخ، فرهنگ عامه، اساطیر، سنت های مردم خود، شلیک کنید. سپس نقاشی های قوی و اصلی خواهید داشت. داستان Zabolotsky دو نام دارد – “دختری با پوست” و “Mappa” – پس از نام قهرمان.

– استتار چیست؟

– این پوست آهو و گوزن و سایر حیوانات است که از آن کفش زمستانی درست می کنند. توربازا – چکمه های بلندی که از پوست کره کره یا آهو درست می شود. ما فیلمنامه را با لیوبوف بوریسووا نوشتیم. ما از بازیگران سه تئاتر در یاکوتیا فیلمبرداری کردیم – تئاتر اولونخو، تئاتر تماشاگر جوان و تئاتر ورایتی. همه آنها قبلا در فیلم های مختلف بازی کرده اند، تجربه فیلم دارند. خوشحالم که تیم تولید کاملاً جوان بودند. من کمی ترسیدم، اما معلوم شد که متخصصان جوان ما تجربه حرفه ای خوبی دارند و همه چیز را در سطح بالایی انجام می دهند. من راضی هستم که سینمای یاکوت آینده دارد. تصویر من توسط یک فیلمبردار جوان پتیا ایوانوف گرفته شده است. قبل از آن با او کار نکرده بودم، کمی نگران بودم، اما به معنای واقعی کلمه بعد از دو سه روز تصویربرداری آرام شدم. پیتر عکاسان را ترک کرد و این سومین کار او در سینما است. او با استیوپا برناشف فیلم «ستته آقا. Yyaah” (“سرزمین نفرین شده. صخره”) و یک عکس دیگر. عکاسان چشم روشنی برای قاب دارند. آنها می دانند چگونه یک ترکیب بسازند، نور بسازند، یک تصویر بسازند، که اغلب برای فیلمبردارانی که به سینما آمدند و بلافاصله با دوربین های دیجیتال شروع به کار کردند، صدق نمی کند. آنها احساس زیادی ندارند. و عکاسان احساس می کنند، بنابراین کار با پیتر برای من آسان بود.

– در نسخه VGIK شخصیت ها و بازیگران دیگری هم داشتید؟

– قطعا. اما آن زمان و حالا بازیگران یاکوت مشغول فیلمبرداری بودند. در سال های دانشجویی من در استودیوی فیلم Sverdlovsk فیلمبرداری می کردیم و گروه فیلمبرداری از آنجا بودند. اکنون تمام تولیدات در یاکوتیا انجام می شود. تا اکتبر باید نقاشی را تمام کنیم.

– چگونه به استودیوی فیلم Sverdlovsk رسیدید؟

– سپس دانش آموزان جهت داشتند. پس از فارغ التحصیلی از VGIK، مجبور شدم در استودیوی فیلم Sverdlovsk کار کنم، جایی که پایان نامه ام را فیلمبرداری کردم. احتمالاً می توانستم آنجا بمانم، اما پس از VGIK تصمیم گرفتم یک استودیوی فیلمسازی در یاکوتیا ایجاد کنم، بنابراین به وطنم بازگشتم. (الکسی انجمن خلاق Severfilm را در آنجا سازماندهی کرد و در سال 1992، شرکت ملی فیلم دولتی Sakhafilm بر اساس آن ایجاد شد. س.خ.).

– شما شغل ایده آل شوروی دارید. شما در دانشگاه سینما تحصیل کردید و بلافاصله کار در سینما را آغاز کردید.

– احتمالا همینطوره من در VGIK با معلمان عالی – سرگئی آپولیناریویچ گراسیموف و تامارا فدوروونا ماکاروا (بازیگر شوروی، همسر گراسیموف) تحصیل کردم. س.خ.). ما آخرین دوره آنها بودیم. ما با لاریسا سادیلووا که شما او را خوب می شناسید مطالعه کردیم. و بعد شروع کردم به کار در فیلم.

– آیا شما یکی از معدود کارگردانان یاکوت هستید که تحصیلات حرفه ای دارید؟

– این اشتباه است. از زمان ایجاد سخافیلم، ما سالانه 7 تا 8 یا حتی 10 نفر را برای تحصیل در VGIK، دانشگاه ایالتی سینماتوگرافی سن پترزبورگ و دوره های عالی فیلمنامه نویسان و کارگردانان می فرستیم و می فرستیم. حدود 120 نفر در سینمای یاکوت کار می کنند و نیمی از آنها تحصیلات سینمایی دارند. احتمالاً با کارگردانان ما دیما داویدوف، لیوبا بوریسوا، استیوپا بورناشف برخورد کرده اید. آنها بدون تحصیلات حرفه ای هستند، بنابراین شما این تصور را دارید. برای آنها مجموعه فیلم تبدیل به مدرسه شده است. آنها قبل از ساختن فیلم های ارزشمند، روی تصاویر مختلفی کار می کردند. به عنوان مثال ، لیوبا بوریسوا از موسسه مالی و اقتصادی فارغ التحصیل شد ، دستیار کارگردان ، سردبیر بود. او تا زمانی که در بسیاری از تخصص‌های مرتبط با سینما تسلط یافت، نبود و سپس به عنوان کارگردان شروع به کار کرد.

– بیش از یک بار شنیده ام که سینمای یاکوت در سطح مقامات محلی حمایتی ندارد. و فقط موفقیت در مسکو و جشنواره های جهانی نگرش را نسبت به کارگردانان یاکوت در خانه تغییر داد. اما اکنون وضعیت در حال تغییر است.

– ما با پروژه خود در مسابقه یاکوت شرکت کردیم. مبلغ دریافتی متوسط ​​بود. نقاشی نیاز به سرمایه گذاری بسیار بیشتری داشت. من مجبور شدم به دنبال وجوه خصوصی و خارج از بودجه در کنار آن باشم. حالا ما برای پس از تولید پول پیدا خواهیم کرد. متأسفانه سخافیلم به عنوان یک شرکت دولتی حق دریافت پول از بودجه را ندارد. به طور کلی در روسیه اینگونه است. ثبت سفارشات دولتی وجود دارد که در سال 1996 کلمه «تولید فیلم» از آن حذف شد. اگر تئاترها برای روی صحنه بردن پنج یا شش اجرا دستمزد و پول می گیرند، در تولید فیلم چنین چیزی وجود ندارد. از این رو سخافیلم بابت حقوق و نگهداری ساختمان هایش بودجه می گیرد و ما مجبوریم خودمان به دنبال پول برای تولید باشیم.