شیطان اصلی موزیکال روسی ایوان اوژوگین یک مرد خانواده و یک درونگرا بود

شیطان اصلی موزیکال روسی ایوان اوژوگین یک مرد خانواده و یک درونگرا بود

– فاش کردن ناسازگاری، معماها، منطق رفتار او بسیار جالب است. چرا او تبدیل به چیزی شد که ما او را می شناسیم؟ چه چیزی او را اینگونه کرده است؟ در اجرا، تصویر حلقه زده می شود: طرح با لحظه ای که پیتر این دنیا را ترک می کند آغاز می شود و با همان لحظه به پایان می رسد. اما او که مدام به گذشته نگاه می کند، به یاد می آورد که جهان قرمز است، جایی که همه چیز از ظلم و خشونت اشباع شده است. و او باید در چنین دنیایی حرکت کند و امپراتوری را ایجاد کند که آن نیز با خون مخلوط شده است.

– قهرمانان شما همیشه شجاع هستند، متقاعد شده اند که حق با آنهاست، همانطور که پیتر می گوید، برخلاف باد جلو می روند. آیا شما هم این را دارید؟

– تمایل دارم همیشه شک کنم و از خودم بپرسم آیا کار درستی انجام می دهم؟ اما شخصیت های من هم سوال می پرسند. پیتر رو به خدا می کند. و وولند با خدا در موقعیتی برابر صحبت می کند. این یک دعای دیوانه وار نیست، بلکه یک گفتگو است. پیتر یک مؤمن است. همه ما به طور متفاوتی اعتقاد داریم. برای برخی، ایمان رفتن به کلیسا، ایستادن در مراسم عبادت است. کافی است یکی بیاید داخل و شمعی روشن کند. و برای برخی دشوارتر است. دین و ایمان چیزهای متفاوتی هستند. هر چه بیشتر عمر می کنم، بیشتر به این قانع می شوم.

– شما در اولیانوفسک به دنیا آمدید، مدام بین مسکو و سن پترزبورگ می دوید. خانه شما کجاست؟

– بالاخره در سن پترزبورگ مستقر شدم. در سپتامبر 10 سال از نقل مکان من می گذرد. و اگرچه من اجازه اقامت در سنت پترزبورگ را ندارم، با هر سلولی کاملاً در جای خود احساس می کنم. از سال اولی که اینجا کار کردم، احساس کردم اینجا شهر من است. وقتی به اینجا نقل مکان کردم، یک پورتال برای من باز شد.

– و در مورد مسکو چطور؟

– مسکو به من ظلم کرد ، اکنون کمتر شده است ، اما با این وجود … راهبندان ، خیابان های گسترده ، تعداد زیادی از مردم ، اتومبیل ها ، فاصله ها زیاد است. سن پترزبورگ دنج، راحت است، و اگرچه من واقعاً از این مقایسه خوشم نمی‌آید – اما کجا بروم، اگر باشد – یک شهر اروپایی. من در منطقه زندگی می کنم، در سواحل نوا، دقیقا 50 متر از خانه تا لبه آب.

کی متوجه شدید که صدا دارید؟

– من زمانی را به یاد نمی آورم که آواز نخوانده باشم. در تمام مدت او موسیقی می نواخت، گوش می داد، سعی می کرد تقلید کند. برادر بزرگتر موسیقی خواند، در گروه کر خواند. سپس او شروع به بردن من با خود کرد – من یک سال و نیم بودم. مامان و بابا کار می کردند، من مدام پیش برادرم بودم. در سن 2.5 سالگی من قبلاً یک کتاب عضویت در انجمن کرال روسیه داشتم ، شروع به یادگیری آواز خواندن در گروه کر پسران در کاخ اولیانوفسک پیشگامان و دانش آموزان مدرسه کردم.

آیا کارنامه خود را به خاطر دارید؟

– اما چطور! خیلی خوب یادمه! ما سرود سوورووی ها را خواندیم که در آن عبارت “ما مدرسه خود را شرمنده نخواهیم کرد” وجود داشت. رئیس گروه کر، الکساندر واسیلیویچ ژلزنیاکوف، که اکنون زنده است، اکنون به طور معجزه آسایی از طریق دخترش، طراح لباس النا ژلزنیاکوا، با من در ارتباط است، پرسید: “چه کسی می داند “ما شرمنده نخواهیم شد”؟ همه ساکت بودند، من به تنهایی دستم را بالا بردم و گفتم یعنی “شلوار نمی کنیم.” پاسخ پذیرفته شده است. به عنوان یک دانش آموز، من شروع به متمایز شدن از گروه کر کردم، و به دلیل صدای ناب، لحن و صدای آوا، آنها شروع کردند به من به عنوان تکنواز. Y. Chichkov، V. Shainsky، M. Partskhaladze آواز خواندند، بسیاری از آثار کرال. زمانی که گروه کر مدرسه در کاخ فرهنگ اتحادیه های کارگری در اولیانوفسک اجرا کرد، قرار بود من تکنواز باشم، اما به آنجا نیامدم، بلکه به مرکز یادبود لنین که پدرم در آنجا کار می کرد، آمدم. یک روز تعطیل بود، من پنج ساعت را در ایست بازرسی گذراندم و تمام شهر به دنبال من بودند – آنها آتش نشانان، پلیس، آمبولانس را وصل کردند، آنها به همه سردخانه ها زنگ زدند …

– و وقتی صدایت شروع به شکستن کرد، آیا ترسی وجود داشت که صدایت برنگردد؟

– وقتی صدایم شروع به شکستن کرد، فقط یک استراحت بزرگ داشتم، شاید این مرا نجات داد. من به مدرسه دیگری رفتم و دیگر نتوانستم در موسیقی شرکت کنم. مهم نیست که او چه کرد. و مهمتر از همه – یک کلمه هنری با یک معلم عالی ناتالیا ولادیمیروا گانشینا. به لطف او، من هنوز به یاد دارم و می توانم نثر و شعر را از زبان بیاورم.

– در GITIS در دوره کارگردانی الکساندر تیتل و هنرمند ایگور یاسولوویچ تحصیل کردید. به نظر شما خواننده ای که از گروه تئاتر موزیکال GITIS فارغ التحصیل شده هنرمند است یا نوازنده؟

– استادان ما همیشه به ما گفته اند: “شما باید هنرمندان ژانر مصنوعی باشید، بتوانید همه چیز را انجام دهید – نقاط ضعف خود را توسعه دهید و نقاط قوت خود را پمپ کنید. در هر صورت، هنرمندی که می تواند برقصد، بنوازد و آواز بخواند، بیش از هر متخصصی با تخصص محدود مورد تقاضا خواهد بود. در جایی آنها حیله گر بودند، زیرا در اپرا همه چیز متفاوت است. در مورد استاد آواز، این واقعا برای من رقم قابل توجهی است و نه تنها برای من. مارگاریتا یوسفونا لاندا تعداد زیادی از ستاره های اپرا را پرورش داد که اکنون در سراسر جهان آواز می خوانند. در میان شاگردان او نیز سرگئی زاخاروف، فیلیپ کیرکوروف هستند … قبل از GITIS، من یک سال با او در Gnesinka تحصیل کردم – در این مدت او مهارت های حرفه ای را به من داد که هنوز هم از آنها استفاده می کنم و به من اجازه می دهد نسبت به سایر اجراکنندگان احساس اعتماد به نفس بیشتری داشته باشم. .

– شما همچنین در اپرا کار کردید – همه ظاهر تکان دهنده شما را به عنوان فلیکس یوسوپوف در تولید اپرا راسپوتین در هلیکون به یاد دارند.

– دوره سختی در زندگی من اتفاق افتاد که موزیکال آن را ترک کرد: من از انتخاب بازیگران برای نقش در Beauty and the Beast عبور نکردم. سپس در دزرژینسکی در نزدیکی مسکو زندگی کرد و در پیاده روی با راهب صومعه ملاقات کرد. بنابراین من وارد گروه کر جشن صومعه نیکولو-اگرشسکی شدم و بعداً به تدریج خوانندگان حرفه ای را در آنجا جمع کردم. در همان زمان، “Helikon-Opera” در زندگی من ظاهر شد. من به امتحان آمدم، چیزی از رپرتوار تنور کلاسیک خواندم و دیمیتری برتمن من را برای نقش یوسوپوف تأیید کرد.

– و این موسیقی را چگونه دوست دارید؟

– موزیک وحشتناک، فوق العاده زیبا، بیایید اسمش را بگذاریم. زیرا در ابتدا چیزی نمی فهمید – چه اتفاقی می افتد ، چگونه ، چه چیزی به نظر می رسد ، از کدام نت ملودی بسازید. و بعد از مدتی شما شروع به شنیدن هارمونی بسیار زیبایی می کنید. در سن 16-17 سالگی به جاز علاقه داشتم که به من کمک کرد تا ملودی های جاز، آریتمی و آتونالیته را در این موسیقی پیچیده آمریکایی جی ریس بشنوم. خوشبختانه گوش من برای موسیقی به من این امکان را داد که این قسمت را یاد بگیرم و با موفقیت در آن اجرا کنم.

– در نقش یوسوپوف، شما لباس زنانه می پوشید، با صدای زن آواز می خوانید و نقش یک همجنس گرا را بازی می کنید. و این برای نقش شما کاملا غیرمنتظره است.

– همیشه برای یک بازیگر بسیار جالب است که چیزهای مشخصه را امتحان کند، به خصوص که نمی توان کلمات را از تاریخ پاک کرد. یک واقعیت مشهور این است که فلیکس یوسوپوف لباس زنانه می پوشید و در یک کاباره شب اجرا می کرد. این یک تراژیکمدی است، یک طنز تراژیک. در اینجا هیچ ابتذال وجود ندارد – این هنر است.

– دوست نداری دوباره روی صحنه اپرا بروی – بدون میکروفون، با تمام ذات و مهارت های آوازی ات؟

– برای ورود به صحنه اپرا، باید همه چیز را کنار بگذارید و فقط به آوازهای اپرا بپردازید، قطعات را یاد بگیرید و صدای آکادمیک مناسب را در کل محدوده بسازید. اما، صادقانه بگویم، در ژانر موزیکال پروژه های بسیار جالب تری وجود دارد و با کارگردانان خوب کار می شود.

– شما در سال 2002 از GITIS فارغ التحصیل شدید – در روسیه بود که یک موزیکال در سطح جهانی ظاهر شد. برای شما چیز جدیدی بود؟

– جایی در سال سوم، ایگور نیکولاویچ یاسولوویچ یک کلاس استادی با یک هنرمند برادوی به ما داد. در دوران تحصیل، نمایش های فارغ التحصیلی را در ژانر موسیقی اجرا کردیم. ما یک معلم رقص عالی داشتیم – مارینا سوورووا ، به خاطر آن به GITIS رفتم و نه به هنرستان ، جایی که آنها مرا نیز بردند. بنابراین ما به فرهنگ موسیقی پیوستیم. اما با آواز هنگام تحصیل در GITIS، اتفاق عجیبی برای من افتاد. تقریباً آواز خواندن را متوقف کردم. امتحانات پایان ترم را به سختی قبول کردم. حالا حتی باور کردن این موضوع سخت است. نزد معلمان مختلف از جمله خوانندگان معروف دویدم، اما هیچ کاری نشد. در همان زمان، او با موفقیت در کلاس گروه با تاتیانا باشکروا آواز خواند. شاید دلایل روانشناختی برای این وجود داشته باشد، من نمی دانم … اما بعد از GITIS برای نقش روماشوف در Nord-Ost انتخاب کردم و سپس در شیکاگو – برای نقش مری سان شاین، جایی که یک ضد -تنور مورد نیاز بود. من با یک کارگردان عالی موسیقی تاتیانا سولنیشکینا تحصیل کردم و اولین کارم را در شیکاگو با موفقیت انجام دادم.

– از موفق‌ترین نقش‌های شما در موزیکال‌ها می‌توان به چهره‌های اهریمنی جامد اشاره کرد: کنت فون کرولوک در توپ خون آشام، جکیل و هاید، وولند در استاد و مارگاریتا، دون خوان، شبح در شبح اپرا، جادوگر در معجزه معمولی و به همین ترتیب … فقط یک افسون محکم از شر …

– عهد ارباب به من کمک می کند: اگر بد بازی می کنی، به دنبال چه خوب است. این به من کمک کرد تا نقش روماشوف را بازی کنم، زیرا عشق کورکورانه به کاتیا باعث می شود او از هر راهی طفره برود. این اشتیاق و حسادت است که او را به کارهای وحشتناک سوق می دهد. همه مردم جکیل و هاید را دوست دارند. هرکسی هم خوبی دارد و هم بدی. وقتی “روشن کردن” شر برای شخصی سودآورتر است ، او آن را روشن می کند و آنچه را که نیاز دارد انجام می دهد – به هدف خود می رسد. و وقتی انسان بخواهد خوب باشد، خوب می شود. ما تغییر می کنیم، سعی می کنیم مانور دهیم، در امتداد این تیغه می لغزند.

– وقتی از شما برای بازی در نقش کرولوک در برلین دعوت شدید، مطمئناً احساسی بود که هنوز هم بی سابقه است. آیا این اوج جاه طلبی های شماست؟

– در آن لحظه واقعاً اوج بود. این واقعیت که در وطن موزیکال “رقص خون آشام ها”، در برلین، در این نقش و بازی کاملاً فرقه ای به زبان آلمانی، روی صحنه رفتن، فقط در 2 هفته آن را یاد گرفتم – بله، عالی بود.

– دو هفته چطور؟

– من هرگز آلمانی یاد نگرفتم. من بازی را با یک مربی یاد گرفتم که قبلاً به آلمان رسیده بودم. لازم بود نه فقط یاد بگیریم، بلکه به طور کامل بدانیم، تفاوت های ظریف را درک کنیم، “زنده” بخوانیم. تمرینات به زبان انگلیسی بود، مرسدس شامپای، مجری نقش سارا به من کمک کرد. او روسی صحبت می کند، مادرش، خواننده اپرا، ناتالیا عثمانووا، زمانی نیز با مارگاریتا لاندا درس خوانده است. اینها پیچش های جالب سرنوشت هستند. کار کردن خیلی جالب بود. همه چیز بسیار واضح و دقیق طبق برنامه سازماندهی شده بود – رویکرد آلمانی ساده است. من نه تنها جنبه آلمانی کنت فون کرولوک خود را کشف کردم، بلکه همزمان مهارت های برقراری ارتباط، درک و صحبت کردن با یک زبان خارجی را نیز توسعه دادم. ما حتی سعی کردیم جوک ها و حکایاتی را برای یکدیگر ترجمه کنیم که فقط زبان مادری آنها را درک می کنند.

– آیا تفاوت اساسی بین مدل برادوی و روسی وجود دارد؟

– این شامل کنترل دقیق‌تر اجرای نقاشی بازیگر است که توسط کارگردان تا کوچکترین جزئیات ساخته شده است. در یک موزیکال روسی، می توانید پیشنهادات و گزینه های خود را برای طراحی نقش ارائه دهید.

– چه چیزی به شما نزدیک تر است؟

– بستگی به برنامه دارد. در حین کار روزانه در یک موزیکال، باید یک طرح تثبیت شده وجود داشته باشد که بدون توجه به وضعیت عاطفی اجرا کننده در این لحظه خاص کار کند. مانند یک ماشین، مانند یک نوار نقاله باید کار کند. اگر برای ارتباط احساسی وقت دارید – عالی است، اگر وقت ندارید – به این معنی است که نقاشی خارجی کار می کند. اما غیرممکن است که به هیچ وجه روشن نشویم، اما ما از نظر احساسی پاسخ می دهیم، همانطور که طبق سیستم میخائیل چخوف – از بیرونی به درونی و نه تنها از درونی به بیرونی.

– چند بار شما را روی صحنه دیده ام – گنجاندن شما به سادگی باورنکردنی است. چگونه می توانید با چنین سرعتی وجود داشته باشید؟

– اتفاق می افتد که مکثی وجود ندارد، یک روز در هفته تعطیل است، گاهی اوقات کمی بیشتر، خوب، به طور متوسط ​​می تواند دو باشد، اگرچه این یک استثنا از قاعده است. به ندرت تعطیلات وجود دارد – امیدوارم 10 روز در ماه مه وجود داشته باشد، و بقیه زمان فقط چنین بی وقفه است – کنسرت ها، اجراها و آماده سازی برای پروژه های جدید.

– شما طرفداران زیادی دارید. آیا برای شما معنی دارد؟ آیا با طرفداران خود ارتباط برقرار می کنید؟

– البته من ارتباط دارم. جلسات موسیقایی با ارتباط و پاسخ به سوالات دارم. من سعی می‌کنم تا حد امکان وقت بگذارم و بین تمام تلاشم برای هواداران و خانواده‌ام و نیازهایم تعادل ایجاد کنم. واقعیت این است که من با وجود حرفه‌ام بیشتر درون‌گرا هستم تا برون‌گرا، بنابراین وقتی ارتباطات خیلی مزاحم است، همیشه راحت نیستم.

– در مورد خانواده گفتی. اخیراً با پوستری برای اجرای کودک برخورد کردم که در آن دختران شما اعلام شده بودند.

– بچه های من از سنین پایین به تئاتر می روند. در یک مدرسه موسیقی تحصیل کرد. به محض نقل مکان به سنت پترزبورگ، همه بچه ها از تئاتر موزیکال کودکانه پرنده آبی عبور کردند و هنوز هم در آنجا بازی می کنند. آنها همچنین در تولیدات بزرگسالان مختلف تئاتر کمدی موزیکال، اپرای سن پترزبورگ و تئاتر ماریینسکی ظاهر می شوند. دختر بزرگتر در بخش آواز وارد مدرسه ریمسکی-کورساکوف شد، کوچکترین آنها هنوز در مدرسه است.

– پسرهایت چطور؟

– پسر بزرگ قبلاً از مدرسه فارغ التحصیل شده است ، به مهندسی صدا ، طراحی صدا مشغول است ، در کنسرت ها به من کمک می کند و تحصیلات عالی دریافت می کند. او همچنین از طریق استودیو تئاتر “پرنده آبی” رفت. و کوچکترین آنها در حال پیوستن به تئاتر است. اخیراً با او به یک اجرا با حضور خواهران رفتیم – من نشستم و با دقت تماشا کردم. اکنون او 2 ساله است و همیشه با اقامت طولانی در سالن موافق نیست – او برای تصمیم گیری خود به آزادی و احترام نیاز دارد.

– همه در پدر …