فوتبال مکالمه با اسلوتسکی و کازان هدیه ای به هواداران شد

کسانی که دوست دارند به سادگی به سؤالات دشوار پاسخ دهند و بالعکس، می توانند دنیس را در «چی؟ جایی که؟ کی؟ “، او نماینده یک شرکت شرط بندی در آنجا است و همیشه چیزی برای گفتن دارد. به طور کلی، کازانسکی یک مفسر بزرگ است، پیرو یوری روزانوف با شکوه و خاطره مبارک، زیرا فوتبال و هاکی اسناد او هستند. متأسفانه او Match TV را ترک کرد و اکنون روی اول استقرار پیدا کرد.

منهای برنامه جدید نبود تصویر، نمایش گل ها، لحظات خطرناک است، زیرا همه اینها (حقوق انحصاری) متعلق به مسابقه است. فوتبال محاوره ای – چیست؟

به علاوه: شما می توانید در مورد فوتبال بسیار زیبا، آبدار، درخشان صحبت کنید و کازانسکی بسیار تلاش می کند.

مزیت دوم: لئونید اسلوتسکی، مجری مشترک دنیس. و از او انتظار سخنان هوشمندانه، تحلیلی، بسیار ظریف، اما گاهی کنایه آمیز دارید. و اسلوتسکی همیشه سوار بر اسب است. (برای کسانی که نمی دانند: او سه بار تیم ارتش را به قهرمانی رساند، پس اسب مرد ماست.)

یک نکته مثبت دیگر: خبرنگاران بسیار با استعداد از Evening Urgant رومن یونسوف و کنستانتین آنیسیموف به اینجا نقل مکان کردند و گزارش هایی تهیه کردند که به لطف آنها جدیت حیوانی کاملاً از مسابقات قهرمانی فوتبال روسیه ناپدید می شود و فقط بی بند و بار است ، اما شوخ طبعی خوب به آستانه امکان می رسد ، که باعث می شود بهترین بازی با توپ، و همچنین برتری poskonnoe داخلی به طور غیر معمول هیجان انگیز است. بنابراین به هواداران هدیه ای اهدا شد، من قطعا به تماشای آن ادامه خواهم داد.

و حالا اجازه دهید چند کلمه بدون پروتکل در مورد لئونید اسلوتسکی بگویم. مردی که این همه شادی و امید به ما هواداران ارتش داد. سپس با تیم ملی و سپس خارج از کشور در انگلیس و هلند کار کرد. او برگشت، سر روبین رفت، تقریباً با او وارد برندگان جایزه شد. و سپس تحریم ها، همه خارجی ها رفتند و اسلوتسکی و روبین شروع به سقوط کردند. آنها از لیگ برتر خارج شدند و در اولی اصلاً درخشیدند. او اخراج شد و حالا در تلویزیون است. عالی به نظر می رسد. و در جایی سر طاس زیبایش ناپدید شد. خوب، بله، آن مرد روی سرش مو رشد کرده است و اکنون یک سر موی باشکوه دارد. من فقط این دو اتفاق را با هم مقایسه کردم: محرومیت او به عنوان مربی و سر کچلی که دیگر وجود ندارد. و من همه چیز را در مورد او فهمیدم: سر طاس برای او به سادگی لازم بود. چه می توانم بگویم – این یک سر طاس جادویی بود، طلایی. اسلوتسکی با از دست دادن آن جادوی مربیگری را از دست داد. و در سطح فلسفی و انسانی – شما باید خودتان را همانطور که هستید دوست داشته باشید، به هیچ وجه خودتان را تغییر ندهید. یک تز بحث برانگیز، اگر جوزف کوبزون را به خاطر دارید.

شکسپیر روسی

دویستمین سالگرد نمایشنامه نویس الکساندر اوستروفسکی، “فرهنگ” به گونه ای جشن گرفت که پوشکین هرگز در خواب هم نمی دید. فیلم ها، اجراهای نادر، برنامه های نویسنده، «بازی مهره شیشه ای» بر اساس «طوفان» و «جهیزیه»، «ناظر» … در مقیاس تجاری!

فوتبال مکالمه با اسلوتسکی و کازان هدیه ای به هواداران شد
قاب از فیلم “عاشقانه بی رحمانه”.







هرازگاهی می گفتند این شکسپیر روسی ماست. اما به نظر می رسد: خوب، اوستروفسکی، برنامه درسی مدرسه، “پرتویی از نور در پادشاهی تاریک” … پدربزرگ منسوخ شده است.

و من فقط چند فیلم و یک محصول را به یاد آوردم: “دختر برفی”… تا به حال، تصور غیرقابل توصیفی وجود دارد که این فیلم بر روی یک پسر مهدکودک – من – ساخته است. و جادو و الهام، دختری برفی و بسیار زیبا که از روی آتش می پرد. او مثل دود آب شد، من گریه کردم.

“آلو”. پلوچک سخاوتمند آن را به مارک زاخاروف کارگردان جوان داد تا در تئاتر طنز به صحنه برود. نتیجه یک حس در سراسر مسکو بود، یک اجرای به لطف خدا، یک احساس. بسیار تازه، مرتبط، اما در مورد ما، عزیزان، از نیمه دوم قرن بیستم. پس از آن، زاخاروف به یک کلاسیک تبدیل شد.

“ازدواج بالزامینوف”. کنستانتین وینوف آن را با بازیگوشی به صحنه برد و به همه و به خودش خندید. کمدی موقعیت، بله. و ویتسین چیست! و موردیوکوف! و شاگالوف! و رولان بایکوف! و لیدیا اسمیرنوا، خواستگار، که پس از آن با وینوف عاشقانه دفتری داشت! و گورچنکو، و ژانا پروخورنکو، ساوینووا، نوسووا، کریوچکوف… یک شاهکار.

در نهایت “رومانس بی رحمانه”. نواری در Literaturka را به یاد می‌آورم، مروری که پس از آن هیچ سنگی از الدار الکساندرویچ بر روی سنگ نمانده بود. و چگونه، دست خود را به سوی مقدس بلند کرد. برای ریازانوف این یک آزمایش بود، البته، چیزی که واضح نیست. اما او داستان یک قرن و نیم پیش را بسیار ماهرانه، زیرکانه، ماهرانه و با عشق به نسخه اصلی مدرن کرد – برای همیشه، برای همیشه “عاشقانه” شد. خوب، به من بگو، بدون او، آیا ما اکنون لاریسا گوزیوا، “جهیزیه”، چنین زیبایی را می شناختیم؟ و میخالکوف-پاراتوف – چه مرد زیبایی! و خود الدار دوباره اشعار خود را به آهنگساز آندری پتروف داد. و چی! “عشق سرزمینی فریبکار است و هر ساکن در آن فریبکار است…”

اما در واقع استروفسکی از همه زنده ها زنده تر است. شما فقط باید آن را بخوانید، آن را برای عموم قرار دهید، زاویه مناسب را در زاویه تیز درست انتخاب کنید. نگاه کن، تامل کن، بر افسانه اشک بریز. این کاملاً به ما مربوط می شود.