– هرمان، آیا عکاسی از شاعران و نثرنویسان می تواند سرگرمی شما باشد؟
– شما می توانید، اما سرگرمی های من نیز موسیقی و مدیتیشن است. در مجموع، یک فعالیت سرگرم کننده است.
به چه ژانر عکاسی بیشتر علاقه دارید؟
– پرتره، زیرا کلید شخصیت، تصویر یک نثرنویس و شاعر است. مهم این است که لحظه ای را که او خود را “آشکار می کند” بگیریم، ویژگی “آسانا” او را که “دست خط” یک شخص است، پیدا کنیم. خوب است وقتی همه چیز با نور و روشنایی همزمان باشد. وقتی یک نگاه متفاوت به وجود می آید و کسی که از او عکس گرفته می شود جنبه های جالبی در خود پیدا می کند. من شیء را عمداً «تنظیم» نمی کنم، اما لحظه را می گیرم. اما اگر او نسبت به من تمایل داشته باشد، اگر فردی با لذت ژست بگیرد، نتیجه می تواند فوق العاده باشد.
چند سال برای سرگرمی خود وقت گذاشتید؟
– یازده، اگر با تجهیزات کم و بیش حرفه ای. من دیجیتال عکاسی می کنم، یک دوربین بدون آینه CANON RP و یک FujifilmX-Pro1 دارم. من سعی کردم با یک DSLR، روی فیلم و همچنین در چنین دستگاهی که در فلسفه کنجکاو است – Lytro Illum که چندین عکس از یک شی را در یک فریم همزمان می گیرد، فیلمبرداری کنم. در این مورد، هم دوربین خوب و هم لنزهای خوب مهم هستند. اما شانس نیز مهم است، زیرا گاهی اوقات عوامل صرفا بیرونی به ایجاد یک ضربه درجه یک کمک می کنند.
– در این مدت توانستید چند نویسنده را جذب کنید؟
– سخت است برای گفتن. نویسندگان برجسته ای هم هستند، چند ده نفر هستند. و اگر کسانی که نیز متعلق به مغازه نویسنده، اما کمتر روشن است. اما کسانی که به یادگار مانده اند حدود صد نفر هستند.
– دیوارهای یک کلاس ادبیات متوسطه مدرسه با پرتره های کلاسیک تزئین شده است. کدام یک از قهرمانان عکاسی شما صد سال دیگر می تواند در کنار پوشکین و برادسکی باشد؟
– باخیت کنژیف، الکسی تسوتکوف، سرگئی گاندلوفسکی، الکسی آلخین، گنادی کلاشنیکف، ولادیمیر گاندلزمن، اولگ خلبنیکوف، سانجار یانیشف، ایرینا اوسا، ایرینا ارماکووا. ده ها نام دیگر را می توان به راحتی نام برد. البته اوگنی یوتوشنکو که موفق شدم از او عکس بگیرم.
– از رفتگان، معلوم است، یوتوشنکو و تسوتکوف …
خدا را شکر، همین. همچنین می توانم ادوارد آرتمیف آهنگساز، ولادیمیر شاروف نثرنویس و البته آناتولی نایمان را به یاد بیاورم. بقیه کسانی که شنیده می شوند زنده هستند. اما بسیاری از همکاران و رفقا جان باخته اند. دوست صمیمی آندری نوویکوف که مجله “شعر مدرن” را تأسیس کرد و شاعر ویتالی نائومنکو.
– برگردیم به لحظه ملاقات با اوگنی الکساندرویچ.
– من در شخماتوو در مراسمی به افتخار روزهای بلوک بودم، در آنجا شعر خواندم، و از جمله، یوتوشنکو به من اشاره کرد، گفت که در شعرهای من عروض زیادی وجود دارد، که آنها از نظر موسیقی متمایز هستند. اما آن روز زیاد صحبت نکردیم.
– او را چگونه به یاد می آوری؟
– او خیلی رنگارنگ لباس می پوشید، همه این را می دانند – کلاه، پیراهن، چیزی شبیه پرنده، جیغ و نافرمانی. به طور کلی ، او دو سال قبل از مرگش وارد شد ، با شایستگی یک تور انجام داد ، همه او را به یاد آوردند و دوباره عاشق شدند.
– و در چه شرایطی موفق به دیدن آرتمیف شدید؟
– در عصر ایگور ولگین، معلم من. ادوارد نیکولایویچ از من دعوت کرد که ملاقات کنم، اما من هرگز به دیدن او نرفتم.
– کدام یک از تصاویر شانس تبدیل شدن به “ورود قطار” شخصی شما را دارد، کدام یک برای سنین ساخته شده است؟
– نمی توان با اطمینان دانست، اما موفق ترین ضربات با کنژیف، گاندلزمن و اوسا بود که او برای جایزه روسیه به مسکو آمد. اینها استاد هستند، اما جوان های زیبا زیاد هستند، شاید بزرگ شوند و استاد شوند.
– از آنجایی که در مورد جغرافیا صحبت می کنیم، به ما بگویید در چه نقاطی از نقشه عکس گرفته اید؟
– در روسیه، اینها شهرهایی هستند که جشنواره ها در آن برگزار می شد: کوکتبل، کل کریمه، سیبری، اورال، چوکوتکا. در بلاروس – مینسک. و در خارج از کشور، به نحوی با گاندلوسکی سوار همان هواپیما به رم شدم، در ایستگاه ترمینی از او عکس گرفتم، جایی که یک مترجم ایتالیایی با او ملاقات کرد. و همچنین به دختران شاعر در ونیز رسیدیم، سوار گوندولا شدیم، به میدان سنت مارک رفتیم و به سان میکله رفتیم سر قبر برادسکی.
ایوان آخمتیف، شاعر مینیمالیست، با من در ونیز بود. با او و با تاتیانا نشوموا رفتیم و کلیساهای ایتالیایی را تماشا کردیم، به عنوان یادگاری عکس گرفتیم، در یک کافه نشستیم. آخمتیف از آنجا برای خود یک کت خرید. اما یک مشکل با سیگار وجود داشت – آنها در ایتالیا بسیار گران هستند.
– در خارج از کشور تأثیرات واضحی به جا گذاشت، این قابل درک است – اما آیا سفرهای عکس در سراسر کشورمان را به خاطر دارید؟
– در سال 2006 نویسندگان دو مجله زنامیا و نووی میر از ایژفسک بازدید کردند. ما به همراه گنادی روساکوف، الکساندر کابانوف و ماریا واتوتینا از وطن چایکوفسکی دیدن کردیم. و من در هر قدم عکس گرفتم.
– آیا هر عمل خلاقانه هدفی دارد، آیا فلسفه ای دارد؟ وقتی از خود می پرسید: چرا این کار را می کنم، با خود چه می گویید؟
– هدف و فلسفه وجود ندارد، اما حالت شکار و علاقه در چهره مردم وجود دارد. و علاوه بر این، نشستن در سالن و گوش دادن به شعر خواندن ده ها نویسنده بسیار کسل کننده است. دوربین به شما امکان می دهد حرکت کنید، فراتر بروید – یا فقط برای یک براندی بیرون بروید. به طور کلی، قانوناً “تک گویی” را قطع کنید. به علاوه، به شاعران نزدیک شوید، از زوایای مختلف عکس بگیرید تا از همه چیزهایی که دیدید برای خود گزارش تصویری تهیه کنید.
– چه کسی را سلف خود در تاریخ ادبیات می دانید؟
– در اینجا میخائیل پریشوین را به یاد می آورید که زمانی که تحصیل می کرد در سفرهای مختلف شرکت می کرد و از شمال روسیه فیلم می گرفت. سپس او یک دوربین Leika داشت، در دهه 30 از حیوانات، طبیعت، خانه ها، سبک زندگی عکس می گرفت و همه آن را “نقاشی نور” نامید. به هر حال، بسیاری از آنچه پریشوین به دست آورده است هنوز پردازش نشده است. ایوان ژدانوف نیز به خوبی از طبیعت عکاسی می کند، ما با همان “Canon Mark” – “AK-47” نابود نشدنی دنیای دوربین عکاسی می کنیم.
– و کدام یک از معاصران نویسندگی با دوربین هم دوست شد؟
– نویسنده ساشا باربوخ، و برای او این یک سرگرمی نیست، بلکه یک حرفه است. من از آناتولی استپاننکو برای اولین قدم هایم سپاسگزارم. بوریس پانکین و همسرش عکس می گیرند – برای آنها این بخشی از زندگی است. وقتی به جایی می رسید، سالن، محیط یا نوعی منظره را در آغوش می کشید، می فهمید که عکاس یک ناظر است، به گفته بیتوف، «شخصی در منظره».
– به مبتدیان توصیه کنید: برای خارج شدن از جریان میلیاردها عکسی که اینترنت را هجوم آورده اند، چه باید کرد؟ چه چیزی یک عکس را به یک اثر هنری تبدیل می کند؟
ما باید بیشتر عکس بگیریم، اما نه برای اینکه کسی را راضی کنیم، بلکه برای اینکه چیز جدیدی را در جسم ببینیم، چیزی که دیگران متوجه آن نمی شوند. چه چیز دیگری برای توصیه – من نمی دانم. اما قطعاً باید از تکنیک های فتوشاپ و “پلاستیک” اجتناب کنید – (بهتر است زمان را روی زاویه و نور مناسب بگذرانید)، لب های بزرگ شده، چشم های رنگ شده. مصنوعی جالب نیست، باید سعی کنید زیبایی انسان را از کارتان جلوه دهید.
و بهتر است با رنگ شروع کنید، زیرا کار با قاب سیاه و سفید دشوارتر است. B/W در واقع گرافیک است، قوانین خاص خود را دارد. شما باید مختصر باشید، چیزی را رها کنید، جزئیات اصلی را رها کنید، و اغلب یکی دو مورد. باز هم این یک هنر خاص است.
نکته اصلی این است که با رنگ زیاده روی نکنید – و همه چیز درست خواهد شد. خوب، من به شدت لنزهای سریع خوب را توصیه می کنم – فلاش با آنها بی فایده است.