“گفت روح است”: چگونه معاصران او را به یاد می آورند

او درگذشت و دوباره متولد شد ، درگذشت و دوباره متولد شد … گفت بد است ، گفت در حال مرگ است … و سپس شما نگاه می کنید ، او در حال حاضر شعرهای خود را می خواند ، شعرهای زیبا از صحنه ، دوباره در این صحنه می آید تا بمیرد یا ما را سرگرم کند. یا بنابراین ما فقط فکر می کنیم … گفت جاودانه است.

چه چیزی او را در این زندگی حفظ کرد ، او را بزرگ کرد؟ البته ، عشق به فوق العاده ، بهترین اولگا Ostroumova ، این بحث نشده است. اما گفت همیشه یک عشق دوم و به طور کلی اولین عشق – تئاتر داشت. و فیلم ، بله. و آن منشورهای بسیار معروف او ، و سپس ، در اواخر عمر ، – شعرها. شعر غیرمعمول. در واقع این یک سبک کلاسیک از ژانر است ، زیرا هنرمندان واقعی فقط در صحنه زندگی می کنند. اینجا اوست ، درست است.

چرا اکنون همه کشور این همه عزادار او است؟ بالاخره ما او را (البته از بیرون ، از دور) خیلی متفاوت می شناختیم. در اینجا او یک مرد از حیاط شاهین شکاری گانگستر است ، کاملا پسر خودش در هیئت مدیره. آیا مستندهای “دادگاههای دوران کودکی ما” ، “فوتبال دوران کودکی ما” ، “سینمای کودکی ما” را تماشا کرده اید؟ بله ، از همان دوران کودکی ، پس از جنگ ، چه نوع گفت وجود دارد. اینجا او همه از آنجاست.

Gaft ورزشی ، عضلانی ، ظریف می دانست. روحیه مسحورکننده است ، زیرا او در فیلم “سلام من عمه ات هستم” ژیمناستیک را با یک بطری شراب گران قیمت انجام می دهد ، این چیزی است! می دانید ، من خودم را گرفتار این فکر کردم که فیلم “قطار روز” ، جایی که او با مارگاریتا ترخوا بازی می کند ، من تمام وقت را تماشا می کنم فقط به این دلیل که فقط تحسین می کنم: این کت پوست گوسفند زمستانی ، این کلاه خز چقدر باحال است ، چگونه است پسر زیبا!

مقاله مرتبط  یک شهروند 30 ساله در منطقه کوشونین مظنون به کشتن فرزندان خود است

شما به یاد می آورید که وقتی او کمی از ذهنش خارج شده بود به قهرمان سوتلانا نمولیایوا در “گاراژ” ، همسر گاسکوف ، نگاه می کرد: “معقول من … من غیر از تو کسی ندارم.” و این چشمان اوست که می توانی غرق شوی. احتمالاً هر زنی از چنین نگاهی غرق می شود.

و گفت همچنین مجاز به بازی در انواع دزدها و کلاهبرداران بود ، بله. اما او چنان جذابیت دیوانه وار آنها را نمایندگی می کرد که همه این خوبی ها ، مانند محققان صحیح ، نگهبانان قانون ، کسانی که باید و مجبور به گرفتن این راهزنان او بودند ، در مقایسه با گفت بسیار کمرنگ به نظر می رسیدند ، کمرنگ ، ناتوان ، و گفت می درخشید.

و در تئاتر او یک بازیگر تراژیک بود ، نه کمتر ، و به معنای واقعی کلمه هر کاری که می توانست انجام دهد. اما به هیچ وجه پرمدعا ، نه با شکوه نیست. اوه ، چطور می دانست چگونه روی صحنه تقسیم شود! به مارینا نایلووا گوش فرا دهید ، گالینا بوریسوونا وولچک را بخاطر بسپارید ، آنها هرگز نمی توانند این جوکهای او را فراموش کنند.

و به طور کلی ، گفت در طبیعت است ، او از Efros ، از Fomenko ، از Pluchek ، از Ryazanov و از Volchek است ، البته. اما درست پیش از چشم ما او چنین کارهای درونی را روی خودش انجام می داد … خوب ، زندگی او نیز غم انگیز بود.







از همه اینها ، گفت ، بازیگری بزرگ ، عمیق ترین ، باهوش ، حکیم بیرون آمد. آنها می گویند: چطور ممکن است از رسم نمودارهای او آزرده خاطر شوید ، او یک کودک است ، یک کودک بزرگ؟ البته ممکن و ضروری است ، زیرا نگاه سرسخت او در مردم ، حتی کسانی که آنها را خیلی دوست داشت ، بعضی چیزهای بی نظیر را که دوست دارند پنهان کنند ، زیرپوستی می کرد. اما آیا می توانید چیزی را از گفت مخفی کنید! اما به کسانی که میخکوب کرد ، چنین خطوطی را بدون هیچ گونه مخلوطی اختصاص داد که می توان به آنها افتخار کرد.

اینجا زینوی گردت است:

اوه ، فوق العاده گردت
او از زمان سربازی نگه داشته است
یکی از بهترین ویژگی ها –
زانو او راسخ است.

و اینجا به رولان بیکوف:

او می تواند در تیم بسکتبال باشد.
مقداری شیطان در آن نشسته است ، یک دیو.
فقط دو اینچ از کف فاصله دارد
اما ستاره ها از آسمان خارج می شوند.

و سپس ، در حال حاضر در سن جاودانگی ، او از روی سلیقه خود ، echidna ، مجموعه ها را ترک کرد. مهربان شد ، عاشق همه شد. و او مسیحی و بودایی شد. و شروع به شعر گفتن کرد. شعرهای شگفت انگیز ، بی نظیر ، ناشی از روح او. به یاد دارم که چگونه به خانه او ، در آپارتمان نه چندان بزرگ او در ارباب قدیم آمدم. و او شعرهایش را برای مدت یک ساعت بدون وقفه برای من خواند. این فراموش نمی شود

یک قطره باران به زمین متمایل می شود
آخرین نکته در زندگی …
و نه سر طاس رهبر او را نجات خواهد داد ،
بدون برگ چسبناک بهاری.
پیاده رو خاکستری را بزنید
رد پای او را در یک لحظه.
و روح مانند بخار سبک پرواز خواهد کرد ،
جاذبه زمینی را برای همیشه فراموش کنید.

… در تلویزیون آنها سه سال پیش “بگذارید صحبت کنند” را تکرار می کردند. مردی نشسته ، پیر ، اصلاح نشده ، با چشمانی درخشان. در حال حاضر صحبت برای او دشوار است ، اما او دوباره شعرهای خود را می خواند و می خواند. و سپس هنرمند ایگور اسکلیار ، چشم به چشم به او گفت: “والنتین ایوسیفویچ ، تو یک روح هستی ، مثل یک روح شده ای.” و بنابراین ، همه همه را دیدند و درک کردند و احساس کردند. این روشی است که وقتی شخصی این صعود بی سابقه را در زندگی پشت سر می گذارد و بدون پوست ، بدون آن شک و تردیدهای غیرقابل جبران شگفت انگیز در خودش ، آن کنایه و کنایه ، در برابر خدا ظاهر می شود. یک روح … این جافت است.

درگذشت والنتین گفت: عکسهای نادر و نقشهای روشن هنرمند

درگذشت والنتین گفت: عکسهای نادر و نقشهای روشن هنرمند


به گالری عکس مربوط مراجعه کنید