یوری مولودکوتس، عکاس ارمیتاژ تصمیم گرفت از بالرین ها در پشت بام کاخ زمستانی عکس بگیرد.

“ارمیتاژ یک تمدن کامل است”

— یوری، شما یکی از مشهورترین عکاسان روسیه و عکاس رسمی ارمیتاژ هستید…

– موقعیت من در هرمیتاژ یک هنرمند-عکاس است. دو دوجین عکاس در آنجا کار می کنند، این یک موزه غول پیکر است. اگر می خواهید چند عنوان به من اضافه کنید، فقط من را یک عکاس بزرگ روسی صدا کنید.

– باشه، عکاس بزرگ روسی. اما در واقع، کاملاً اینطور نیست – پس از همه، شما در استونی متولد شدید.

– پس من را «عکاس بزرگ استونیایی» صدا کن! (می خندد.)

– پس چطور به سن پترزبورگ رسیدی، عکاس بزرگ؟

– اومدم درس بخونم بعد موندم.

– چرا دقیقاً در پایتخت شمالی؟

– چون زمانی که من جوان بودم، تحصیلات عالی مرتبط با عکاسی را فقط در VGIK در مسکو یا موسسه فرهنگ در سن پترزبورگ می توان دریافت کرد. من بعد از دبیرستان به اینجا آمدم، اولین بار که نیامدم. به سربازی رفت. یک سال خدمت کرد، برگشت، وارد شد، درس نگرفت. و اینجا من در مقابل شما هستم.

– امسال 30 سال از شروع کار شما در ارمیتاژ می گذرد. چگونه اتفاق افتاد؟

– بیوگرافی بسیار ساده است. پس از فارغ التحصیلی از موسسه فرهنگ، چندین سال در یک موسسه طراحی در جزیره واسیلیفسکی کار کردم. دوران پرتلاطمی بود – آغاز دهه 90. من درگیر فعالیت های خلاقانه مختلفی بودم، با میتکی ها دوست بودم که با هم روزنامه منتشر می کردیم. سپس موجی از فرهنگ زیرزمینی به وجود آمد که من بسیار به آن علاقه مند بودم – چه در آن زمان و چه در حال حاضر. و کاملاً تصادفی برای مشاوره در مورد میتکا گازتا به بخش انتشارات ارمیتاژ آمدم. بنابراین ارتباط با موزه آغاز شد و سپس از من برای کار در ارمیتاژ در بخش انتشارات دعوت شدم. و سپس وارد بخش عکاسی شدم و به عنوان عکاس موزه شروع به کار کردم. بعد از مدتی متوجه شدم که بسیار خوش شانس هستم. زیرا هرمیتاژ یک تمدن کامل است که من می خواهم به کار خود ادامه دهم و در آنجا بمیرم.

– شنیده ام که می خواهی جسدت را پس از مرگ از طریق کاخ زمستانی ببرند، سپس سه بار اطراف ستون اسکندریه را محاصره کنند. یک آیین کامل اختراع شد. جدی میگی؟ واقعا چنین وصیتی کردی؟

– چنین مصاحبه هایی به رفع رسمی چنین افکاری کمک می کند. من واقعاً دوست دارم در امتداد میدان قصر که سه بار دور ستون اسکندریه احاطه شده است، حمل شوم. به نظر من خیلی زیباست

-امیدوارم زود نباشه

– عجله ای نیست. کارهای خلاقانه زیادی در پیش داریم.

بیایید در مورد کارهای روزمره صحبت کنیم. وظایف روزانه شما به عنوان یک عکاس موزه برای هرمیتاژ چیست؟ من می دانم که در ژانویه کمیسیونی وجود داشت که بررسی می کرد آیا همه کارمندان طبق انتظار – حداکثر تا ساعت 9.15 – سر کار می آیند و تا 18 ساعت می مانند. اما بسیاری از کارمندان موزه مانند شما مشاغل خلاقانه ای دارند که مستلزم بی حرکت نشستن در تمام روز نیست. روز کاری شما چطور است؟

– یک برنامه طبیعی وجود دارد – از 9 تا 18. اما وظایف عکاس می تواند گسترش یابد. پروژه ای در کارنامه خلاقانه من وجود دارد به نام «انزوا. ارمیتاژ در شب. من آن را فقط در شب – به مدت نه ماه – برمی دارم. من بعد از غروب آفتاب می آیم و وقتی کسی در موزه نیست مسیرهای خاصی را طی می کنم. نه تنها بازدیدکنندگان، بلکه کارمندان نیز. چراغ ها خاموش هستند، فقط نور ماه وجود دارد که از پنجره ها می گذرد و برخی از قطعات موزه مورد علاقه من را برجسته می کند. واضح است که کارگردان ما میخائیل بوریسوویچ پیتروفسکی برای این کار به من اجازه ویژه داده است. حالت ممکن است متفاوت باشد. اگر نیاز به عکاسی از طلوع آفتاب دارید، باید ساعت 6 صبح بیایید، نه ساعت 9.15. و گاهی باید نیمه شب بیایی تا نور شب را بگیری. همه اینها با اجازه مدیریت اتفاق می افتد، که می فهمد ما در حال انجام یک کار مهم هستیم: عکاسان موزه نشان می دهند که کشتی چگونه به نظر می رسد، که حاوی تمام بهترین هایی است که توسط انسان در تاریخ خود ایجاد شده است. یعنی چنین چیزهایی توسط ارمیتاژ نگهداری می شود.

عکاسی از اشیاء هنری چقدر سخت است؟ چه رازهایی دارید که نمایشگاه موزه را به جالب ترین و موثرترین شکل نشان دهید؟

«هم سخت است و هم آسان. راز بسیار ساده است: شما باید بفهمید که به چه چیزی شلیک می کنید. هر نمایشگاهی از آثار هنری استاد است. متعلق به یک دوره خاص است، از موادی ساخته شده است، شکلی دارد. ابزار اصلی من دوربین و نور هستند. باید نور را تنظیم کنید و قاب عکس را به گونه ای تنظیم کنید که زیبایی این سوژه را نشان دهد. یعنی شما باید یک فرد تماشاگر باشید، عاشق کارتان باشید و یک عکاس عالی باشید. زیرا وظیفه عکاس این است که محتویات موزه را با زیبایی و هماهنگی که در آن قرار دارد نشان دهد.

یوری مولودکوتس، عکاس ارمیتاژ تصمیم گرفت از بالرین ها در پشت بام کاخ زمستانی عکس بگیرد.
روی پشت بام ارمیتاژ. عکس از پروژه اختصاص داده شده به نقاشی “رقص” اثر هنری ماتیس.







“من با تلفن و یک قوطی حلبی با سوراخ شلیک می کنم”

– جوزف سودک یا هانری کارتیه برسون؟

هر دوی این استادان مرا شگفت زده می کنند. فقط این است که آنها بسیار متفاوت هستند: یکی بسیار صمیمی است، دیگری اساساً عکاسی خیابانی را در سطح هنر ایجاد کرده است. من نمی خواهم با آنها مخالفت کنم.

– غیرمعمول ترین نمایشگاه ارمیتاژ که تا به حال از آن عکس گرفته اید چیست؟

– من 30 سال است که در موزه کار می کنم و همیشه فضاهایی پیدا می کنم که مرا خوشحال می کند. چند سالی است که مشغول تصویربرداری سریال بی پایان «خورشید در موزه» هستم. به نظر می رسد موزه خورشید را دوست ندارد، زیرا اشعه های مستقیم به آثار به ویژه گرافیک و نقاشی آسیب می رساند، بنابراین پنجره ها در موزه پرده هستند. اما با این وجود، وقتی خورشید بر روی پارکت، مجسمه، جزئیات دکور می‌افتد، آنقدر زیباست که من با لذت از آن عکس می‌گیرم. در فرآیند عکاسی از خورشید در موزه، معلوم می‌شود که هم به آنجا و هم به اینجا نگاه می‌کند… برای من مهم است که گوشه‌های صمیمی جایی که می‌رود را پیدا کنم.

چه نوع دوربین هایی در زرادخانه خود دارید؟ یا در عصر دیجیتال ما، دوربین حرفه ای چندان ضروری نیست و می توانید مانند اغلب اوقات با گوشی خود عکاسی کنید؟

مدتی است که اغلب با گوشی هوشمند عکاسی می کنم. اما نه تنها: من دوربین های زیادی در زرادخانه خود دارم – هم فیلم و هم دیجیتال با ماتریس های مختلف. من یک قوطی حلبی دارم که سوراخی در آن وجود دارد که اگر مواد حساس به نور را در آن قرار دهم می توانم از آن عکس بگیرم و آن را به یک دوربین تاریک تبدیل کنم. این زرادخانه ابزارهایی است که من استفاده می کنم، تلفن در آن گنجانده شده است. امروز یک ابزار مهم است زیرا همیشه با من است. شما در حال قدم زدن در موزه هستید و ناگهان صحنه جالبی را می بینید – و از قبل برای این تیراندازی آماده هستید، زیرا ساز در دسترس است. اگر در مورد برخی نمایشگاه های خاص صحبت می کنیم، دوربین های دیگر برای این کار مناسب تر هستند.

– شما درس «عکاسی» را در دانشگاه فناوری های صنعتی و طراحی سن پترزبورگ تدریس می کنید. در مورد چه چیزی به دانش آموزان می گویید، زیرا شما می توانید دانش و تاریخ عکاسی را ارائه دهید، اما نمی توانید بینایی را آموزش دهید؟

– وظیفه من این است که به دانش آموزان ایده ای از عکاسی بدهم، که امروز یک تمرین روزانه جهانی برای تمام بشریت است. در مورد عکاسی به طور کلی، در مورد فلسفه و ویژگی های آن به عنوان یک هنر زیبا بگویید. من سعی دارم به شما یاد بدهم که زبان عکاسی را بفهمید، با آن صحبت کنید و برای عکاس تعیین تکلیف کنید، زیرا اینها طراحان و طراحان مد آینده هستند.

در پله های سالتیکوف در کاخ زمستانی. از پروژه “خورشید در موزه”.







مهمترین کلمات در این زبان خاص کدامند؟ سبک…

«البته، نور. دوم ترکیب است. اینکه بتوانید زیبایی و هماهنگی را در یک مستطیل ترتیب دهید یک مهارت است. شما باید آن را با احساسات، افکار، نور پر کنید. این جادوی بزرگ عکاسی است. همه می توانند دکمه ای را فشار دهند و عکس بگیرند، اما اینکه آیا این عکس ما را هیجان زده خواهد کرد، این سوال است. برای یک عکاس حرفه ای از قبل در هنگام عکاسی مشخص است که آیا نتیجه یک شاهکار است یا خیر.

– به نظر شما چند شاهکار؟

– من زیاد عکاسی می کنم و شاهکارهای زیادی هم دارم.

– آیا یک عکاس همیشه یک عکاس است یا لحظاتی وجود دارد که شما عمداً دوربین خود را کنار می گذارید تا مثلاً با دوستان چت کنید؟

– وقتی به خواب می روم دیگر عکاس نیستم. چشمانم را باز کردم و دوباره عکاس شدم. تغییر شکل حرفه ای در حرفه من این است که عکاس به جهان نگاه می کند و همیشه برخی از لحظات جالب را برجسته می کند: او احساسات، حرکات، ترکیب بندی را جلب می کند. من همیشه دنیای اطرافم را قاب می کنم. شما می توانید با چنین تغییر شکل های حرفه ای هر طور که دوست دارید رفتار کنید، اما من آن را دوست دارم. من همیشه به دنبال زیبایی و هماهنگی هستم و حتی در حین رانندگی با ماشین هم رانندگی می‌کنم و عکس‌ها را می‌بینم، اما این بدان معنا نیست که فوراً می‌ایستم و می‌دووم تا شلیک کنم. هرچند گاهی می ایستم، بیرون می روم و عکس می گیرم.

– آیا رویایی دارید – در مکان خاصی باشید و بهترین عکس را بگیرید؟

– بهترین شات در حال حاضر وجود دارد. رویا ساختن پروژه هایی است که قبلاً در مختصات هرمیتاژ طراحی شده اند. من ایده ها و پروژه های فیلمبرداری زیادی دارم که هنوز برای بیننده نمایش داده نشده است.

– مثلا؟

– به عنوان مثال، من پروژه ای روی پشت بام کاخ زمستانی در رایانه خود دارم که با نمایش های برتر و پریما بالرین های تئاتر ماریینسکی فیلمبرداری شده است. از نظر مفهومی، این تقدیم به نقاشی “رقص” اثر هنری ماتیس است.

– گفتی که بهترین عکست را گرفته ای. او چیست؟

– بهترین عکس ها – تعداد زیادی از آنها وجود دارد. هیچ مورد علاقه ای وجود ندارد. این اتفاق می افتد که شما عکس می گیرید، و سپس آنها را برای مدت طولانی نمی بینید. و یک روز ناگهان در بایگانی فرو می روید، شروع به ورق زدن می کنید و آنها شما را هیجان زده می کنند.

– از اخیر – که فراموش شده شما به طور ناگهانی پیدا و هیجان زده؟

– چنین پروژه ای “هرمیتاژ جدید” وجود داشت که در سال 2001 فیلمبرداری شد. من به طور دوره ای آن را در جلسات خلاقانه خود نشان می دهم و هر بار که آن را می بینم، می فهمم که فوق العاده است. این مجسمه یک مجسمه ایتالیایی را به تصویر می کشد که در حین بازسازی در پلی اتیلن پیچیده شده است. یعنی ترکیبی از دو ماده وجود داشت – سنگ مرمر ابدی با پلی اتیلن لحظه ای. از بسیاری جهات، این با درک من از فلسفه عکاسی مطابقت دارد، جایی که یافتن تعادل بین لحظه و جاودانگی مهم است.