دانلیا از کشور رویاهای ما فیلم برداری کرد: “تو عاشق هستی ، اما بدون پاتوس”

در سالهای آخر زندگی اش ، بی سر و صدا زندگی می کرد ، مهم نیست که چطور با او تماس بگیرید ، او همیشه در خانه است ، تلفن را برمی دارد ، و صدایی بسیار خشن و خیرخواه … اما درباره خودم – هرگز. در اینجا در مورد Kuravlev ، در مورد Kramarov ، در مورد هر کسی ، که او به یاد داشته و می دانست ، فیلمبرداری شده است – لطفا ، اما در مورد خودش – بدون gu-gu. در واقع ، چرا: او قبلاً همه چیز را درباره خودش گفته است. یک فیلم تماشا کنید.

Danelia من قبل از هر چیز “Mimino” است. این بهترین فیلم درباره اتحاد جماهیر شوروی است. نه ، اینطور نیست: این یک فیلم در مورد اتحاد جماهیر شوروی ایده آل است. چنین کشوری نمی تواند از هم بپاشد.

آنجا گرجی ها و ارمنی ها به طور اتفاقی در مسکو با یکدیگر ملاقات می کنند ، در هتل “روسیه” ، که اکنون ویران شده است ، تبدیل به دوستانی می شوند: “دوست ، این شهر چیست – Telavi؟” من به او خواهم گفت: “سلام واليكو!” و او خواهد گفت: “وا!” و او خوشحال خواهد شد!

در آنجا کیکابیدزه گرجی عاشق لاریسا ایوانوونا پروکلوا می شود و نه فقط عاشق می شود ، بلکه “من لاریسا ایوانوونا را می خواهم!” – و کل کشور می فهمد ، و می خندد مهربان ، زیرا خواستن مضر نیست

و دادگاه در این کشور واقعاً انسانی ترین دادگاه جهان است ، زیرا “در این هتل من مدیر هستم”. و او میزانانداری را به طور عادلانه قضاوت می کند ، زیرا حتی یک وکیل ، “یک دختر بسیار کوچک” ، برخلاف هر پاشایف ، واقعاً به حقیقت و “جریمه 50 روبل با پرداخت خسارت” دست می یابد.

هر یک از ما دوست داریم دوستانی مانند Frunzik Mkrtchyan ، Rubik-Jan ، ارمنی بزرگ چارلی چاپلین داشته باشیم.

یک برخاستن عمودی در این کشور مشغول به کار است و یک خلبان ذرت که “مرغها را لود می کند” می تواند ناگهان خلبان کلاس بین المللی شود فقط به این دلیل که پدربزرگش “در پیاده نظام بود” وقتی جنگ بزرگ میهنی ادامه داشت و برای میهن می جنگید.

در این کشور ، Telavi به راحتی تبدیل به تل آویو می شود ، و اسحاق ناشناخته هنگامی که ترانه جورجیایی را با Kikabidze می خواند ، در انتهای دیگر خط گریه می کند ، زیرا اگرچه یک یهودی است ، اما او هنوز هم گرجی است ، به این معنی که او یک فرد شوروی است. / p>

این کشور از رویاهای ما ، که ایجاد شد ، توسط دانلیا تیراندازی شد. شما او را دوست دارید ، اما بدون هیچ گونه پاتوسی. شما او را می شناسید زیرا او از آن شماست. شما با نوعی چشمان نگاه به او نگاه می کنید ، هرچند با چشمانی باز ، با کنایه ، اما شرورانه نیست ، نظر دانیلیف.

Danelia من “ماراتن پاییزی” است (به طور کلی ، نیمه دوم دهه 70 برای او نوعی پاییز Boldinskaya شد). باسیلواشویلی در آنجا بازی کرد نه تنها تصویر بی قرار ، ساده لوح ، اندکی فریبنده ، ناامن ، اما مهربان و فوق العاده روشنفکر شوروی ، بلکه سرنوشت الكساندر ولودین ، ​​نمایشنامه نویس بزرگ ، كه همه این “ننگ” را نوشت ، كه عاشق یك زن دیگر بود ، اما به افتخار نتوانست بیمار را رها كند. همسرش … دانلیا در این فیلم درباره خودش ، درباره درخشان ترین عاشقانه اش با ویکتوریا توکاروا ، در مورد همسر زیبایش لیوبوف سوکولوا ، بازیگر خارق العاده روسی که وی را ترک کرد و از او احساس تأسف کرد گفت. اما این خیلی شخصی است ، بیایید دیگر نرویم …

دانلیای من “آقایان فورچون” است ، جایی که او به همراه توکاروا فیلمنامه فوق العاده ای را نوشتند که چهل سال بعد ، به طور غیرمعمول زنده و مرتبط است. دانلیا از بسیاری جهات این فیلم را برای کارگردانی الکساندر سری ساخت ، به یک دوست کمک کرد. فقط فکر کنید: چگونه ممکن است چنین شاهکاری در میان رکود برژنیف ظاهر شود ، آن زمان چه نوع رکود وجود داشت؟!

Danelia من “Seryozha” است ، جایی که کوچکترین بازیگر Borya Barkhatov بهترین ، حتی بهتر از Bondarchuk و Skobtseva است ، زیرا غیرممکن کردن کودکان و حیوانات غیرممکن است. این فیلمی است که او با ایگور تالانکین فیلمبرداری کرده است ، جایی که تمام زندگی از طریق چشمان یک مرد 5 ساله نشان داده می شود ، با کمال تعجب سوراخ می شود ، نه کودکانه. و “عمو پتیا ، احمق هستی؟” – بهترین عبارت آن زمان.

دانیلیای من البته “من در مسکو قدم می زنم”. اوه ، و جورجی نیکوویچ آن را از کارگردانان دیگر گرفت! به خاطر این عشق به کشور ، به مسکو و – در جریان “ذوب” هنوز خروشچف – برای رمانتیسم ، بی سوادی ، حتی توجیه. فیلمی سبک ، شهری و درخشان با بازیگر آن زمان نیکیتا میخالکوف جوان ، گنادی شپالیکوف (“و من راه می روم ، در مسکو قدم می زنم”) ، با تمام این تحریکات برای قدرت شوروی ، متن ترانه ، لطیف. اما این آخرین رنگین کمان دانلیف ​​”کودک” بود – سپس نگاه او تغییر کرد.

… و “Kin-dza-dza” نیز وجود داشت. سپس سوء تفاهم – در همان آغاز perestroika. در جایی که دیگر آن شعر و شعور وجود ندارد ، اما یک واقعیت وحشتناک وجود دارد: فقط “ku!” ، شلوار Crimson ، شلوار زرد و هنگامی که اتومبیل با مسئولان می گذرد ، شما باید دو بار بنشینید و خود را روی گونه ها سیلی بزنید.

او این را گفت ، همه چیز را از خودش بیرون داد ، و سپس دوباره به مهربان ترین ، صادق ترین فرد تبدیل شد. در واقع ، چرا همین کار را بارها و بارها تکرار کنید

او سمبل خود را داشت – اوگنی پاولوویچ لنوف ، که او در همه جا و هر زمان که می توانست فیلمبرداری کند. و همیشه ، در هر شرایطی ، در تمام نقشهایش از دانلیا لئنوف آواز می خواند: “صابون ماروسنکا پاهای سفید”. چنین آیینی است

و در اینجا “گریه نکن!” دیگر ، که در آن دانیلیا یک آب واقعی است ، آب نمی ریزد ، یک گرجی واقعی ، شیک ، خنک ، تاریخی است. در اینجا ریشه های آن وجود دارد. بعداً معلوم شد كه یك گرجی از طغیان مسكو است و از این رو چنین اندكی دور و عمیق و منظره ای عظیم از روسیه مانند نزدیكان خارق العاده وی ، مارلن خوتسیف و بولات اوكودزاوا ، مشاهده می شود.

البته ، دانلیا نمی توانست و نباید در آن اوج “ممینو” و “ماراتن پاییزی” برگزار می شد. او پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق فیلمبرداری کرد ، اما این همان فیلم نبود.

او هرچه را که می خواست ، خیلی زود گفت.

جورجی نیکولاویچ دانلیا امروز 90 ساله می شد