دیمیتری کریموف “همه چیز اینجا” را در “مدرسه بازی مدرن”

روی صحنه برد

آنها می توانند یک کلیسای جامع قدیمی ، یک ایستگاه قطار قدیمی اروپا را تجهیز کنند ، بدون اینکه به ترفندهای خاص متوسل شوند. این دیوارهای گچبری شده عرفان و عزت را به آنچه اتفاق می افتد به ارمغان می آورد. نوار باریک صحنه به نظر می رسد با خاکستر زمان غبارروبی شده و در بالای آن حجابی از مه ، مهی از چیزی است که به طور غیرقابل برگشت از بین رفته است. تمام این فضای غم انگیز توسط هنرمند اجرا و شاگرد دیمیتری کریموف ماریا ترگوبووا ایجاد شده است.

15 سال پیش ، دیمیتری کریموف ، هنرمند تئاتر ، تازه شروع به آزمایشات کارگردانی خود کرده بود و حتی سپس به رویاها ، سایه های گذشته ، حافظه نسل ها اعتماد می کرد. و اکنون او کسانی را که دیگر وجود ندارند از فراموشی زنده می کند. الكساندر اووچینیكف ، بازیگر ، كه در این برنامه به عنوان میزبان نشان داده شده است ، با یك ژاكت بافتنی خاکستری ظاهر می شود و بلافاصله برای مبتدیان مشخص می شود كه این خود دیمیتری كریموف است. او یادآوری می کند که چگونه در جوانی نمایش “شهر ما” را که توسط تئاتر Arena Stage تئاتر آمریکا روی صحنه رفته تماشا کرد و سپس والدینش را به این نمایش آورد. و ما مخاطبان می بینیم که کل خانواده چگونه آن را تماشا می کنند. و ده سال بعد نمایش دیگری بر اساس این نمایشنامه اجرا شد که توسط تئاتر بازیگر فیلم تفلیس با اجرای میخائیل تومانیشویلی به مسکو آورده شد. در آن زمان ، پدر من دیگر زنده نبود ، آنها با مادرم رفتند. و او هنوز هم یک زن جوان است که یک بته قرمز دارد ، و بسیاری از ما او را خوب می شناختیم ، از عشق فداکارانه اش به تئاتر گرجستان می دانستیم ، که او مانند هیچ کس دیگری احترام نمی گذاشت ، جز این که او نیز لیتوانیایی را خیلی دوست داشت. عکس: الكساندر ایوانیشین

والدین ناتالیا Krymova را می بینیم. پدر و پدربزرگ شخصیت اصلی آناتولی ایوانوویچ ، با بازی ولادیمیر شولگا ، باورنکردنی ترین شخصیت است: یک افسر امنیتی ، کمی از حرفه خود خجالتی و همچنین یک ماهیگیر مشتاق. او با یک ماهی عظیم نقره ای چنین حقه ای می زند! و مادربزرگ که هنوز مادربزرگ نیست اما زنی شکفته است که توسط اولگا نادژدینا اجرا می شود ، ناگهان بازیگر می شود. همان اولگا نادژدینا ، که به آرامگاه Efros می آید تا مانند گروه کر کلیسا آواز بخواند. در همان لحظه ای که آنها بر روی قبر Efros خاکستر نونهال وفادار او Skegina را پراکنده می کنند. و او در یک باران طلای نقره ای روی صحنه پرواز خواهد کرد ، به طوری که قلب خود را خرج می کند. ماسک های الکساندر کالیاگین و الکسی بورودین در آخرین سفر به دیدن او می آیند.

شخصیت های وایلدر نیز روی صحنه حضور دارند ، از جمله نحوه بازی آنها توسط بازیگران گرجی – با دماغهای مشخصه بزرگ ، در میدانهای هوایی. همه اینها بسیار عجیب و غریب و خنده دار و در عین حال غم انگیز است ، زیرا به نظر می رسید زندگی در جایی به اوج خود رسیده است ، و ما خود را در گذشته یافتیم – متعلق به ما ، از دیمیتری کریموف ، از نسل های گذشته. در واقع ، این اصلی ترین چیز در نمایشنامه وایلدر است که کریموف آن را به شکلی عجیب کالبدشکافی کرد.

گاهی اوقات همه چیز به دلقک تبدیل می شود. ماریا اسمولنیکووا در نقش نونا اسکگینا و سپس سونیا دست طلایی بازی می کند که چخوف با او قامت عظیم الجثه را ملاقات می کند. او از سونیا خطوطی را که در نمایشنامه های او گنجانده می شود ، مانند “به مسکو ، به مسکو” وام می گیرد. به نظر می رسید که خود چخوف از کت بزرگ دیگری رشد کرده است. او تقریباً در همان کت است که در آن دون کیشوت تغییر دهنده شکل دون کیشوت به نام دونکی هات در بازی دیرینه Krymov ظاهر شد. الكساندر فكلیستوف غیرقابل شناسایی به نوعی مباشر تبدیل می شود و چرخ تاریخ را شروع می كند. و ما نمی توانیم چگونگی وقایع را پیش بینی کنیم.

یک بار به دیمیتری کریموف پیشنهاد شد که نمایش “شهر ما” را در دانشگاه ایالات متحده ، جایی که تدریس می کرد ، روی صحنه ببرد. اما بار برداشت از نمایش هایی که در دوران جوانی دیده می شود ، تداخل ایجاد می کند. و سپس پدرم کمک کرد. دیمیتری کریموف به طور دوره ای به طور تصادفی کتاب های خود را که به معیارهای چندین نسل از مدیران تبدیل شده اند ، باز می کند و می خواند. و سپس به خطوطی رسیدم که افروس بازی وایلدر را تجزیه می کند. این یک نشانه بود.