کریوچکووا از نیکیتا میخالکوف برای نجات وی از مرگ

تشکر کرد

در همان شب ، “من باور دارم” به سوتلانا کریوچکووا اهدا شد. ک. استانیسلاوسکی “برای فتح اوج بازیگری و وفاداری به اصول مکتب اصلاح طلب بزرگ صحنه. برنده جایزه لمس احساسات زنده ای را به فضای سرد همه گیر این رویداد تحمیل کرد. او با چشمانی اشکبار ، جایزه را پذیرفت و در مورد اینکه چقدر سفری که روزگاری طولانی به نظر می رسید کوتاه است ، سخنرانی احساسی کرد. به نظر می رسد که اخیراً در پای قله ، جایی که استادان بودند ، ایستاده است.

کریوچکووا به یاد کارگردانانی افتاد که به او اعتقاد داشتند: رومن ویکیتوک ، آناتولی واسیلیف ، آناتولی افروس ، گئورگی توستونوگوف ، اولگ افرموف که روز اول تولد خود را داشت. این بازیگر زن یادآور شد: “او ابتدا به من ایمان آورد و من را به تئاتر برد. من آن زمان 23 ساله بودم و سه نقش به من داده شد.”

نیکیتا میخالکوف تا حد زیادی سینما را برای او باز کرد و همانطور که مشخص شد او را نجات داد. سوتلانا کریوچکووا به یاد آورد: “میخالکوف گفت:” کریوچکووا را نریز ، در غیر این صورت او شروع به گفتن حقیقت می کند. “من 70 ساله هستم و اکنون بدون آن حقیقت را می گویم. از یک احمق قدیمی چه چیزی می توان گرفت؟”

او از میخالکوف برای این واقعیت تشکر کرد که در سال 2015 ، با اطلاع از اینکه بلایی بر سر او آمده است ، در آخرین مرحله بیماری به او رسید ، او کمک کرد. در غیر این صورت ، او جلوی ما روی صحنه نمی ایستاد ، اما ما گل های او را به مکانی کاملاً متفاوت منتقل می کردیم.

در روزهای نخست جشنواره ، فیلم روسی-آذربایجانی “دختر ماهیگیر” ساخته اسماعیل صفارالی به نمایش درآمد. وی اهل باکو است اما بیش از 10 سال پیش کشورش را ترک کرد. وی در ایالات متحده تحصیل کرد ، مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد را از دانشگاه دوک دریافت کرد ، کار خود را به عنوان سرمایه گذار انجام داد و سپس مدرسه سینمای جدید مسکو را پذیرفت و وارد آن شد. “دختر ماهیگیر” اولین فیلم سینمایی وی است.

اسماعیل با نقل و انتقالات به روسیه سفر کرد ، چهار ساعت را در فرودگاه مسکو گذراند تا در آزمون COVID-19 شرکت کند و سایر مراحل رسمی را انجام دهد. اکنون او از افرادی که به این مسیر دشوار کمک کرده و می روند کمک می کند تصویربرداری “دختر ماهیگیر” در وطن وی ، در آبشرون انجام شد. “این قلمرو من است ، جایی که من هنوز وجود دارم ، گرچه مدت زیادی است که در آنجا زندگی نمی کنم. وقتی پدرم ناپدید شد یک داستان مشابه برای من اتفاق افتاد. اما من نمی خواستم خودم قهرمان شوم ، تصویر یک قهرمان متولد شد که بسیار یادآور دخترم است. ”

داستان در سال 2015 متولد شد و برنده مسابقه Kinotavr شد. اجرای آن سه سال طول کشید. در یک دهکده ماهیگیری در آبشهرون ، جایی که دریا و آسمان آبی بی سابقه هستند (تصویر توسط فیلمبردار ساندور برکشی فیلمبرداری شده است) ، دختری سارا زندگی می کند. پدرش از ماهیگیری برنگشت ، اما جسد وی پیدا نشد. این دختر به مرگ او اعتقادی ندارد ، اگرچه مراسم خاکسپاری آیینی در روستا ترتیب داده شده است. این روشی است که باید باشد: تا زمان دفن جسد ، انتظار دردسر داشته باشید. با شروع طوفان ، قهرمان با قایق به بلک سندز می رود ، جایی که ماهیگیران وارد آنجا نمی شوند ، اما پدر او در اینجاست.

در حقیقت ، طرح بسیار مهم نیست ، حالات انسانی ، احساس اضطراب ضروری است. شخصی از زیبایی غیر قابل تصور بودن قاب و متعارف بودن آنچه اتفاق می افتد ، آزرده خاطر می شود ، اما این یک تراژدی کاملاً باستانی است که نیاز به یک راه حل تصویری مناسب دارد. مادر پس از ناپدید شدن شوهرش ، برادر ناشایست او را می پذیرد. زن افتاده و ضعیف؟ بله و خیر. به سادگی کسی نیست که بتواند از او محافظت کند. همه چیز در حد یک افسانه است.

کارگردان فیلم منتظر پدرش بود. و پیرامون آنچه برای قهرمان اتفاق افتاد ، می توانیم تفسیرهای مختلفی بسازیم. اسماعیل مطمئن است که بهتر است در جهانی زندگی نکنید که شما را درک نکنند. وی برای نقش اصلی ، هامیل حسنووا جوان را دعوت کرد که نمی توانید چشم از او بگیرید. دوربین او را تحسین می کند.

دختر با بقیه فرق دارد. او همیشه قرمز است ، لباسی می پوشد که در آن مکان ها که معمولاً نمی توانند بپوشند. بنابراین ، او حتی از نظر بصری با بقیه ، دنیایی که در آن زندگی می کند مخالف بود. در فینال ، پیراهن قرمز او آبی می شود. دختر به دنبال پدر می رود ، به خلاف روستا می رود ، و این یک داستان افسانه ای نیست ، بلکه یک داستان کاملا واقعی است ، زیرا جامعه مردسالار است.

“رویای شهری” ساخته ویجون چن کارگردان چینی درباره مشهورترین شهر چین ووهان در مسابقه مستند شرکت می کند. در آنجا هیچ بیماری همه گیری وجود ندارد. این شهر زندگی عادی دارد و تماشاگر عمدتا در یکی از خیابان های آن با قهرمانان همراه است و می بیند که پلیس در تلاش است زبان مشترکی با میوه فروشی 70 ساله پیدا کند. آنها دستور اداره شهر را اجرا می کنند: لازم است قلمرو از تجارت غیر مجاز آزاد شود.

اما عموی جسور وانگ (تقریباً به گفته چخوف) ، همانطور که در اینجا وانگ تیانچن نامیده می شود ، آماده است برای محافظت از تجارت خود ، یک چادر میوه فرسوده ، هر کاری انجام دهد. او با پسرش که پس از آسیب دیدگی کار دست راست ندارد ، تجارت می کند. پیرمرد اینجا است ، مثل سرباز رایان که نجات می یابد. پلیس خوش اخلاق است و سعی در مذاکره صلح آمیز با او دارد. به همین مناسبت ، جلسات تقریباً هر روز در کلانتری برگزار می شود. اما در هر صورت ، خیابان باید از تجارت خودجوش آزاد شود.

مهم است که پیرمرد و خانواده اش از مراقبت از او احساساتی نباشند (خانواده اش تنها به حال خود رها نشده اند ، اما آنها در تلاشند راهی برای برون رفت از شرایط پیدا کنند) ، اما درک کنند که سیستم اداری در حال کار است. تصویری با کوچکترین جزئیات ، آنچه را که روز به روز در حال رخ دادن است ، بیان می کند و همه جزئیات را در بر می گیرد و این واقعی ترین وقایع زندگی خصوصی است ، که به نظر می رسد کمی یادآور ایده معمول سینما است.

آكینشینا ، كریوچكوا ، بویارسكایا ، تیسگانوف در افتتاحیه جشنواره بین المللی فیلم مسكو: عکس های درخشان ستاره ها  Akinshina، Kryuchkova، Boyarskaya، Tsyganov در افتتاحیه جشنواره بین المللی فیلم مسکو: عکسهای درخشان ستاره ها

به گالری عکس مربوط مراجعه کنید

Leave a reply

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>