فرقه موسیقی “GAFT” با الهام از سن پترزبورگ

“فرقه موسیقی” “GAFT” ، به گفته خود هنرمندان ، در سن پترزبورگ متولد شد. به عنوان یک موجود زنده ، او رشد می کرد ، تغییر می داد ، نفس می کشید – با اعتماد به نفس و اعتماد به نفس بیشتری ، هر چند که در حال حاضر اولین کلمه (اولین دیسک ضبط شده با یک کوارتت زهی) به نظر بلند ، مجزا و طنین انداز در فضا بود. من چند سال پیش با رهبر گروه نیکولای یاکوولف در جشنواره نوازندگان مستقل الکساندر کوشنیر آشنا شدم. بچه ها آنقدر در برابر پس زمینه سایر شرکت کنندگان برجسته شدند که ما اعضای هیئت داوران مجبور شدیم تخیل خود را روشن کنیم و یک نامزدی ویژه “برای روانپزشکی” برای آنها ارائه دهیم. آلبوم جدیدی در دستور کار قرار دارد که قبل از انتشار آن دو تک آهنگ – “من همیشه قول می دهم” و “دیگر نمی توانم دوستت داشته باشم” ، با یک نخ نامرئی متحد شده ، اما از نظر روحی متفاوت مانند قطب ها است. ما در مصاحبه ای با کولیا در مورد قطبیت ، موسیقی و زندگی به عنوان “آیه ای در یک خط” ، نزدیکی با داستایوسکی ، ژانرهای سنتی و مراقبت از شنونده صحبت کردیم.

– هر آلبوم جدید GAFT همیشه یک داستان کاملاً متفاوت است ، مانند آلبوم قبلی. طرفداران این بار چه انتظاراتی دارند؟

– نکته اصلی در این آلبوم یک احساس مشترک است ، تقریبا گریه. راه از امتناع از پذیرفتن اینکه فرد دیگر مال شما نیست ، تا پذیرش و جدا شدن از هر چیز انسانی است. آخرین آهنگ منتشر شده Everlasting Notes خواهد بود. و در آنجا مستقیماً خوانده می شود: من بی ادب نخواهم شد ، شیطانی نخواهم کرد و آب خواهم شد و آتش خواهم شد. ” همه آهنگ ها تقریباً در همان زمان ساخته شده اند ، زمان خروج دشوار از رابطه ، از این آنها کامل است ، از این یکی هستند. هر دو ماه قبل از انتشار آلبوم ، تک آهنگ هایی با تصاویر گویا منتشر می کنیم. این داستان با ما عکاس اولگ ماکوسیف اتفاق می افتد ، و موازی با بوم آهنگ ها ، بوم کل آلبوم است. ما همیشه یک گروه بسیار بصری بوده ایم.

– “دیگر نمی توانم دوستت داشته باشم” آخرین آهنگ تابستان شد ، اما از نظر خلق و خوی بیشتر پاییزی و چشمگیر بود. آیا اینجا تناقضی وجود دارد؟

– بچه ها می خواستند آن را در ابتدای ماه اوت منتشر کنند ، اما من احساس کردم – نه ، باید در انتهای آن منتشر شود. یعنی خط کشیدیم. تابستان تمام شد. دولت جدیدی در راه است. نه بهتر ، نه بدتر ، فقط متفاوت است. مانند یک نقطه عطف.

– چندین سال است که تعریفهای مختلفی از کار “GAFT” شنیده ام – هم “necropop” و “جریان اصلی هنری”. این آهنگ ها تحت عنوان “جایگزین راک” در شبکه های اجتماعی منتشر می شوند. هیچ کدام دقیق و جامع نیستند. خودتان سبک خود ، نفس این موسیقی را چگونه احساس می کنید؟

– همانطور که باب دیلن گفت ، همه تعاریف و برچسب ها توسط کسانی که در روزنامه ها درباره موسیقی می نویسند لازم است تا به نوعی جهت را نشان دهند تا خواننده را درک کند. من واقعاً عاشق یک سرویس موسیقی هستم که به تازگی در روسیه افتتاح شده است. سبک های گروه های موسیقی مورد علاقه من به روشی بسیار خنده دار توصیف شده است. به عنوان مثال پالپ. در توصیف ، چند کلمه با تشبیه: دیسکو پاپ ، ایندی ، دیوید بووی. البته ، من از خواب بیدار نمی شوم و فکر نمی کنم: “من اکنون یک آهنگ نکرو پاپ خواهم نوشت.” قهرمان داستان کلمه است. یا جو وقتی که صحبت از ترکیب سازی می شود. و در حال حاضر پیرامون این کلمه ، ریشه ، اگر قوی باشد ، می توانید با استفاده از ابزارهای مختلف موسیقی ، هر چیز دیگری را بسیار زیبا و زیبا بسازید. نیازی به قطع شدن در ژانرها نیست. به یاد دارم که در سال 2017 تعداد زیادی گروه موسیقی ایندی وجود داشت که ده ها آهنگ مشابه را منتشر کردند. شاید وجود کسی در چنین داستانی خوشایند باشد ، من نمی توانم چنین کاری کنم. موسیقی “GAFT” واقعاً نمی تواند در بستر Procrustean از هر ژانر قرار گیرد. بله ، این باعث ایجاد برخی مشکلات می شود. به عنوان مثال ، شنوندگانی هستند که عاشق آهنگهای ما هستند که در همان سال 2017 نوشته شده اند ، اما آنها آهنگ های 2020 را دوست ندارند. یا برعکس. اما فکر می کنم حتی بهتر هم باشد. می توانید چیزی برای خود پیدا کنید. یک شخص باید دائماً تغییر کند ، به همین دلیل موسیقی تغییر می کند.

– آیا می توانید مهمترین نقاط عطف داستان خود را نام ببرید؟

– مدت ها پیش من یک گروه “یاس بنفش” داشتم. اولین درامر ماکسیم ، که متاسفانه قبلاً درگذشته است ، گفت که این نام نوعی غیر بزرگسال بوده است. ما آن تیم را نابود کردیم و سپس GAFT اتفاق افتاد. ما اولین آلبوم را با یک کوارتت زهی در صحنه باشگاه ضبط کردیم و فکر کردیم همه چیز به یک باره تغییر خواهد کرد ، آنها بلافاصله درباره ما خواهند شنید ، درباره ما اطلاعاتی کسب خواهند کرد ، و اگر نه ، پس ما خوب تلاش نکردیم. آن وقت من هنوز نفهمیدم که چقدر طول کشید. و در طول مسیر فانوس دریایی وجود دارد. این جشنواره “Scarlet Sails” در سال 2015 است ، زمانی که ، به یاد می آورم ، ساشا واسیلیف (“طحال”) روی صحنه بازی می کند ، من از کار خود از یک جزیره به جزیره دیگر می دویدم ، و همه همکارانم می پرسند: “کولیان ، تو اینجا چیست داری می کنی؟ ” و من آنجا مشغول اجرای برنامه هستم. جشنواره “پنجره های باز” در سال 2017. الكساندر باشلاچف گفت كه زندگی آیه ای در یك خط است.

عکس: اولگ ماکوسئف

– هنوز هم چیزهای زیادی در حال تغییر است …

– بله ، اما به عنوان مثال نمی توانم بگویم که بعضی از آهنگ های قدیمی را دوست ندارم. اینها فرزندان من هستند و من هرکدام را دوست دارم. به نظر من همه چیز یکی است و بسیار محکم بهم پیوسته است. اگر درمورد اینکه چرا آنها را می نویسم صحبت کنیم ، نکته اصلی مراقبت از کسانی است که آنها را می شنوند. من روز گذشته نظر دختری را خواندم که به لطف ترانه ما او توانست از یک رابطه بسیار دشوار خارج شود. وقتی به طور ملموسی موفق می شوید به یک فرد کمک کنید تا از بحران خارج شود ، نور را پیدا کند ، این همان چیزی است که ارزش آن را دارد که برای آن ترکیب کنید. بله ، بسیاری از ساخته ها غم انگیز هستند ، اما به نظر من که هرکدام نوعی ایده درخشان دارند که می توانیم با شنونده به آنها برسیم. آهنگ یک نامه است ، یک پیام به یک شخص است.

– اگر تاریخچه گروه کتاب بود ، کدام یک؟

– فکر می کنم این کتابی از فیودور میخائیلوویچ داستایوسکی باشد. درست مثل او ، من خودم را روح سن پترزبورگ می دانم. این در اعماق من رشد کرده است و من به هیچ شهر دیگری احتیاج ندارم. رودخانه ها ، کانال ها ، آهن ، رنگ فلزی آب ، به ویژه در پاییز ، ساختمانهای زرد رنگی که داستایوسکی در مورد آنها نوشت – همه اینها شهری است که به کسانی که با یک قلب باز به اینجا می آیند کمک می کند و به طور باورنکردنی مانع کسانی می شود که به اینجا می آیند ، غارت. برخی می گویند: “شهر مانند شهر است ، خوب ، مردم خوب هستند …”. در حقیقت ، این یک موجود زنده است که از فیودور میخائیلوویچ و بسیاری از موسیقی دانان ، هنرمندان ، شاعران الهام گرفته است … با بازگشت به کتاب ، این رمان “احمق” است. لو لاکولاویچ میشکین با نگرش ، احساسی که دوست داشت ، قهرمان من است. درد و شکنندگی آن به من نزدیک است. افراد اطرافم غالباً فکر می کنند که من می توانم کارهای زیادی انجام دهم – من بسیاری از آهنگ ها ، کلیپ ها را منتشر می کنم. سنگ چخماق سنگ چخماق است ، اما این ضعف درونی با حساسیت ، گشودگی بسیار همخوانی دارد. بدترین چیز برای هر نویسنده این است که پوست ضخیم شود و توانایی احساس جهان را از دست بدهد. آن وقت چه آهنگی خواهید ساخت؟ فقط افزودن قافیه ها؟ .. اما این اصلاً درباره قافیه ها نیست …

– و هنگامی که به برخی از آهنگ ها گوش می دادم ، به دلایلی تصاویری از رمان “استاد و مارگاریتا” بولگاکوف داشتم … آیا جهان او به شما نزدیک است؟

– کاملاً اخیراً به دنبال یک سند می گشتم و در میان تعداد بی شماری مقاله ، به طور تصادفی مقاله قدیمی خود را در مورد تصویر پونتیوس پیلاتس در رمان یافتم. قسمت های مرتبط با او همیشه به شدت در من طنین انداز شده است – به عنوان مثال ، وقتی او به دنبال سگی است که قبلاً مرده است تا او را نوازش کند و دردش را تسکین دهد ، شدت تصمیمی که باید بگیرد. و سپس یک خاطره عجیب دارم – در مورد آهنگ “آریا” “خون برای خون”. در واقع ، همه ما در کودکی این گروه را دوست داشتیم ، شاید به همین دلیل است که با هم بازی می کنیم. (می خندد) دوست خوب من ، نمایشنامه نویس آسیا ولوشینا ، گفت که در من به همان اندازه شیطانی فرشته وجود دارد. و در این کتاب از بولگاکوف ، یک ظرفیت عظیم شیطانی-فرشته ای وجود دارد. در او ، این دو اصل بسیار محکم با یکدیگر در هم آمیخته اند. البته ، من واقعاً دوست دارم شخصاً با بولگاکف ملاقات کنم …

– سوال من را پیش بینی کردید: ماهیت خلاقیت چیست؟ آیا همیشه بالاترین هدیه است یا ریشه اهریمنی دارد؟

– تمام زندگی ام ، با ساختن همه آهنگ ها ، سعی می کنم در این روند پویایی داشته باشم – از آرام به بلند ، از تاریک به روشن. این یک خط تیز بین شیطان و آغاز فرشته است. مسیر من درهم آمیختگی آنهاست و این در خلاقیت من نشان داده می شود. نمی توانید یکی را بدون دیگری تصور کنید ، چشمان خود را ببندید و وانمود کنید که یکی از آنها وجود ندارد. به طور کلی ، من واقعاً قضاوت ارزشی در مورد خوب و بد بودن را دوست ندارم. همه ما به دنبال حقیقت هستیم ، اما به نظر من این مسئله نه به علاوه ، نه به منهای است. این جایی است که شما به سادگی بصری ، با غریزه درونی خود ، چیزی را پیدا می کنید و در این لحظه هیچ ارزیابی ، تاریکی و تاریکی وجود ندارد ، همه پوسته از بین می رود. اصلاً مهم نیست.

– خالق مضر موجود در جهان است – در این مورد ، موسیقی ، جایی که او روند را به روش خاصی کنترل می کند. مرز بین کنترل و احساس رها کردن مهار کجاست؟

– من معتقدم که اغلب یک آهنگ ضربه ای است که ترک می کند ، از شما جدا می شود ، زندگی خود را شروع می کند. فقط در این صورت است و بنابراین او می تواند به دیگران کمک کند. 50 سال بعد ، این آهنگ باقی خواهد ماند. و هر آنچه انسان ترک خواهد کرد ، فقط آسمانی باقی خواهد ماند. روند خلق آن یک داستان چند بعدی است. و ترکیب را در حین کار آزاد می کنید – ابتدا آن را به تنظیم کننده می دهید ، سپس به سازنده کلیپ که فیلم را می گیرد ، می دهید. این مانند کودکی است که متولد می شود و کم کم زندگی خود را شروع می کند ، هرچه بیشتر از والدینش جدا می شود ، اما آنها البته از این عشق خود متوقف نمی شوند.

– آهنگ بسیار جالبی “دوست عزیز” در کارنامه GAFT وجود دارد. من آن را هنگام رانندگی در کانورتیبل بر روی مار مار کوه شنیدم و سپس فکر کردم که ممکن است موسیقی متن کامل “دو کاپیتان” باشد. آیا تا به حال به ایجاد یک اجرای موسیقی فکر کرده اید؟

– به نظر من مهمترین نقطه اوج این است که وقتی چنین موسیقی متن می شود ، وقتی می خواند: “ترکش خود را به سمت دوستان خود شلیک کنید.” هر آهنگی مونتاژ چند داستان است. این خط با یادآوری نحوه ایستادن من روی نوسکی و گفتگوی سختی با دختری که او را خیلی دوست داشتم ارتباط دارد. همه چیز خراب شد و این احساس می کند که شما نقطه خالی شده اید. و ملودی وقتی متولد شد که در زمستان به دیدار وانیا خوخلوف از کیبوردمان در مکانی به نام “کاج کاج” آمدم – در آنجا جنگلی وجود دارد ، یک بیمارستان روانپزشکی ، چنین فضای عجیبی … او شروع به نواختن چیزی روی پیانو کرد و در ذهنم ظاهر شد حرکت زیبا آهنگین با موضوع تولید موسیقی: من دوستانی در مسکو ، گروه Voodoo Idol داشتم. پاییز گذشته ، آنها تصمیم گرفتند که یک نمایش پلاستیکی را به صحنه ببرند. در آن لحظه من بصری احساس کردم که کمی بیشتر ، و بچه ها بیش از حد تمرین می کنند. و همینطور شد همیشه باید احساس درونی مشخصی از جهت دادن به کاری که انجام می دهید ، روی چه چیزی سرمایه گذاری می کنید و برای چه کاری وجود دارد ، اینکه این امر چگونه بر شخص تأثیر می گذارد. البته ، پنج سال پیش من اصلاً در چنین دسته هایی فکر نمی کردم ، فکر نمی کردم که برای شش ماه برنامه بنویسم ، اما اکنون به نظرم مهم است – توزیع انرژی.

– مجموعه ای دارید به نام موسیقی برای زمان از دست رفته. این برای شما چیست و به طور کلی چگونه می توان زمان را از دست داد؟

– این با دلتنگی ، خاطرات همراه است. به عنوان مثال ، شما در حال گوش دادن به آهنگ “من به طور مداوم قول می دهم” و حافظه انجمنی شما روشن می شود. و به طور کلی ، به نظر من ، این قوی ترین چیز در درون یک شخص است. شما چیزی را به یاد می آورید و به نظر می رسد که درختی در این مکان روییده است … خاطره شما از قبل جلوه ای از گذشته … شکوفا می شود ، و احساس فوق العاده گرمی از خاطره شخصی که در آن زمان در کنار شما بود ، از جو که دوباره غرق شده اید.

هر آهنگ مجموعه ای از خاطرات مربوط به آن را دارد. وقتی هر ترکیبی را ضبط می کنم ، به نظر می رسد که بخشی از من جدا شده است ، که این دیگر مال من نیست و باید فضای حاصل را با چیز جدید پر کنم. حسی که انگار دندان عقل در حال بیرون کشیدن است. یک شخص دوست دارد به چیزها ، به مردم وابسته شود و به نظر می رسد که بدون آنها غیرممکن است. اما بزرگترین آزادی رها کردن آهنگ ، شخص است. سپس چنین سهولتی ظاهر می شود ، گویی که دوباره متولد شده اید ، گویی چیزی از بین رفته است و زندگی جدیدی برای شما آغاز می شود. همانطور که مایک ناومنکو گفت ، هرچه آهنگ ها را در سر خود نگه دارید ، سریعتر دیوانه می شوید.