افراد عجیب و غریب یادآور هتل غیروجود “روسیه”

جشنواره بین المللی مدرسه قلمرو ، همراه با BRUSFEST و کارگاه Brusnikin ، ارائه شده در چارچوب پروژه ویژه فضاهای زندگی ، که فراتر از آن است محدودیت سالن اجتماعات به فضای شهری ، پیاده روی ادبی در پارک Zaryadye به نام “Prigov ABC”.

پریگوف خودش به دنیا آمد و در مسکو زندگی می کرد ، قهرمانانش را در آن پیدا کرد. ما افسانه های باورنکردنی شهرمان را مدیون او هستیم که از طریق آن دوست داشت دوستانش را هدایت کند. “ABC” وی در اوایل دهه 80 نوشته شده بود ، اما اکنون آنها از همه زنده تر هستند. در حالی که در یک گروه کوچک در پارک جدیدی که در محلی که هتل روسیا در آن قرار گرفته بود امتداد داشت ، قدم می زدیم ، MilitzAner پا بلند و پر هیجان را دنبال کردیم. او از نظر پریگوف شخصیت پردازی قدرت است. رهگذران از او جدا شدند و واکنش عجیبی به گفته های پریگوف نشان دادند. یک پیرزن سختگیر به بازیگران جوان نزدیک شد و آنها را نفهمید ، و مستقیماً نگرش خود را ابراز کرد: “شما مزخرف می گویید.” به طور خاص می توان از او در اجرا استفاده کرد ، اما زندگی خود شهروند ناراضی را به “صحنه” خیابان آورد.

واسیلی بوتکویچ هنوز در آسانسور بود ، که از آن از پارکینگ بیرون آمدیم و با خواندن روزنامه های قدیمی دوران اتحاد جماهیر شوروی ، بازتولید اجرا و “دیمیتری الکساندروویچ روزنامه می خواند” با دلخراشی فریاد می زدیم. بازیگر Teatra.doc Marina Klescheva با پشتکار تمام طبقه ها را مالش می داد ، به همه یادداشت می داد ، به عنوان مثال ، با محتوای زیر: «شهروندان! هر روز صبح متشکرم و عصر هم! ” ماریا لاپشینا من را به یک تور سوق داد ، دفن شده در یک کتاب قرمز ، ظاهراً نوشته شده توسط مائو بزرگ. وی به بوته های شمعدانی کوتاه مدت اشاره کرد و ادعا کرد که اینها سیب زمینی هایی هستند که پوشکین و ناتالی پس از عروسی کاشته اند. زنانی که از آنجا عبور می کردند ، وقتی دیدند که او متن را بر اساس آنچه که نوشته شده است می خواند ، واکنش واضحی نشان دادند: “عالی! آیا می توانم تور را با استفاده از یک دفترچه راهنمایی کنم؟ ” بله ، و شبه نظامیان ما خیلی ها را شوکه کرد: او فریاد زد ، به زانو افتاد و عینک زد.

کارگردان و نویسنده ترکیب ادبی الکساندر وارتانوف شامل قطعات صوتی ABC بود که در هنگام تهاجم های کوچک از طریق هدفون به آن گوش می دادیم ، عملکردهای پریگوف را بازسازی می کردیم و Zaryadye را به عنوان نقطه ای که نمادهای قدرت در آن واقع شده اند ، انتخاب کردیم. کرملین فقط یک سنگ فاصله دارد. می توانید عظمت آن را احساس کنید و خود را مانند یک دانه شن احساس کنید. پیاده روی در خاکریز پایان یافت ، جایی که خواننده زندگی روزمره پریگوف احساس می کرد دوچرخه سواری در لبه پرتگاه است. دو بازیگر جوان از Brusniki با عصبانیت در حال پدال زدن شبیه سازها در ساحل رودخانه Moskva بودند.

و در این زمان ، در زیرگذر ، شبه نظامیان ، عمه ای که مشغول شستن کف بود ، سایر همسفران ما مشغول تراشیدن خمیر بودند و از آن افراد کوچکی مثل ما قالب می گرفتند. این کارزار مرا به یاد آدمخوارها انداخت. پایان عالی از خیالات تماشاگران استقبال می شود. هرکسی معانی خاص خود را بدست می آورد.