پدیده آگاتا کریستی: آیا ارزش مدرن سازی رمان هایش را دارد

– اخیراً درباره آگاتا کریستی در رابطه با رسوایی تغییر نام نسخه فرانسه در رمان ده سرخپوست کوچک صحبت شد. نظر شما در مورد این داستان چیست؟

– این یک داستان بسیار قدیمی است که از دهه 1940 در آمریکا آغاز شده است. در سال 1942 نام این رمان تغییر یافت (برای فیلم) و دیگر کسی باقی نماند. این کار با موافقت و تأیید آگاتا کریستی انجام شد ، گرچه این رمان برای همیشه با نام ده کوچک سرخپوست باقی ماند. او به او چیز دیگری نمی گفت.

در مورد رسوایی فعلی ، عجیب است که این اتفاق برای مدت طولانی رخ نداده است ، زیرا در فرانسه مدرن وضعیت مشکلات نژادی حداقل نسبت به دهه چهل در آمریکا آسانتر نیست و از برخی جنبه ها حتی بدتر است.

– و ابتکار عمل توسط نوه بزرگ آگاتا کریستی انجام شد؟

– آقای جیمز پریچارد در اینجا نوه بزرگ آگاتا کریستی نیست ، بلکه نماینده ای از آگاتا کریستی محدود است که پس از مرگ نویسنده و یکی از شرکت های تجاری مرتبط با بازی های مختلف بازار سهام ایجاد شده است. تمام مشکلاتی که در این مورد بوجود می آید در درآمد سهامداران منعکس می شود. به طور طبیعی ، آنها باید انگشت خود را روی نبض مشکلات اقتصادی ، سیاسی و سایر مشکلات ، از جمله صحت سیاسی نگه دارند.

– در نتیجه ، نام این رمان نه تنها تغییر می کند ، بلکه آیا آنها ترجمه دیگری نیز انجام می دهند؟

– این فقط ترجمه دیگری نیست. بگذارید منتخب کتاب خود را نقل کنم:

“در سال 2011 ، آگاتا کریستی محدود اعلام کرد که” صدور پروانه تولید فیلم ها و فیلم های تلویزیونی بر اساس رمان ها و نمایشنامه های نویسنده را به طور نامحدود متوقف می کند. از سرگیری مجوزها پس از بازنگری اساسی در داستان های کارآگاهی کلاسیک به منظور ریشه ای سازی مدرن آنها صورت خواهد گرفت. ” این که آیا این تصمیم منعکس کننده موقعیت خود آقای پریچارد است یا با توضیحات بازی های بورسی که مدتهاست توسط این شرکت در گروگان است ، توضیح داده می شود ، اکنون فقط خوانندگان و بینندگان منتظر تغییرات بزرگ هستند.

طبیعتاً در چاپهای جدید جایی برای خانم مارپل وجود نخواهد داشت: در فرانسه ، استفاده از آدرس “mademoiselle” ، توهین آمیز به افراد مجرد ، رسماً ممنوع است و بدون شک انگلیس به زودی از این نمونه پیروی می کند. فقط مشخص نیست ، وضعیت یک خدمتکار قدیمی توهین آمیز است یا همان تقسیم زنان به متاهل است و نه؟ البته ، پوآرو با سبیل خود غیرممکن خواهد شد: به هر حال ، سبیل مظهر شوونیسم مردانه است ، زنانی که سبیل ندارند (و به خصوص کسانی که این کار را انجام می دهند) توهین آمیز است. بدون تردید ، ایجاد تنظیمات لازم در روابط بین شخصیت ها ضروری خواهد بود: برای همجنسگرایی کردن زوج های عاشق ، و غیره و غیره. و از همه مهمتر ، لازم است هرگونه ذکر قتل ، خصوصاً با لحنی محکوم کننده ، از کارآگاهان حذف شود ، زیرا این تداخل در حقوق فرد در رابطه با همه محکومان است برای چنین جنایاتی!

گروتسک؟ به نظر می رسد که واقعیت ممکن است بسیار بدتر باشد. تمام ادبیات جهان ، همه هنرهای هنری خلق شده قبل از “دوران درستی سیاسی” مشمول “بازنگری اساسی برای نوسازی بنیادی آنها” می شوند. و سپس فقط در “کمد مادربزرگها” کسانی که زندگی آنها تازه آغاز شده است و دنیای کنونی را تنها دنیای ممکن و صحیح می دانند متون معتبری خواهند یافت. “

به طور طبیعی ، هیچ چیزی از متن آگاتا کریستی باقی نخواهد ماند ، اما آگاتا کریستی محدود پیشنهاد می کند که آنها بهتر منتشر شوند.

– با این حال ، نوه بزرگ آگاتا کریستی اطمینان می دهد که تغییرات را تأیید خواهد کرد …

– او او را ندید و نمی دانست. در مورد موافقت یا عدم توافق او ، یک مثال وجود دارد. در سال 1970 ، انتشارات شوروی “Raduga” با پیشنهادی کاملاً عجیب و غریب به آگاتا کریستی رفت: مدرنیزه کردن رمان “مرگ در ابرها” در ترجمه ، از آنجا که اقدام آن در سال 1935 انجام می شود ، و خوانندگان آن وقایع را نمی فهمند. آگاتا کریستی ، که در آن زمان کاملاً زنده و سالم بود ، با رد قاطعانه جواب داد و رمان همانطور که هست منتشر شد. وی نوشت که “این کتاب در زمان مشخصی ایجاد شده است و باید در آن باقی بماند”. ما می توانیم این مثال را که برای آقای پریچارد کاملاً ناشناخته است ، به عنوان دیدگاه آگاتا کریستی در مورد تلاش برای مدرن سازی اشعار خود مشاهده کنیم.

– من خواندم که آگاتا کریستی اولین رمان خود را در مشاجره با خواهرش نوشت. این داستان چیست؟

– نه اینکه این یک شرط واقعی بود. وقتی آگاتا از آنفولانزا بهبود می یافت ، خواهرش مادج او را به آزمایش دعوت کرد و یک داستان کارآگاهی با این پیام نوشت: شما ، آنها می گویند ، کار نمی کنید. در آن لحظه به نظر می رسید این گفتگو فراموش شده است. تنها سالها بعد ، در طول جنگ جهانی اول ، هنگامی که آگاتا کریستی مدت طولانی و طولانی را در بخش دارویی بیمارستان گذراند ، جایی که اغلب کاری نبود و همسرش در جبهه بود ، از خستگی شروع به نوشتن “حادثه مرموز در سبک ها” کرد. شرط بندی به هیچ وجه برنده نشد. با این وجود ، خواهرش مدج بود که انگیزه کمی به نوشتن داد.

– شما اشاره کردید که آگاتا کریستی در زمان جنگ در بخش داروسازی کار می کرد. آیا به همین دلیل است که این تعداد مسمومیت در رمان های او وجود دارد؟ ..

– وی دوره سقوط در داروسازان را به مناسبت جنگ جهانی اول به پایان رساند. او در یک داروخانه در بیمارستان کار می کرد – و به طور کلی در مورد داروها ، و در مورد موادی که البته برای اهداف دارویی استفاده می شود ، خوب می دانست ، اما در صورت مصرف بیش از حد ، می تواند منجر به مرگ شود. علاوه بر این ، آگاتا کریستی همچنین در جنگ جهانی دوم در داروخانه ای در بیمارستان کار می کرد. در عین حال ، او در اتوبیوگرافی پنهان نمی کند که به لطف این کار او احترام خود را نسبت به پزشکان از دست داده است. توجه داشته باشید که در بسیاری از رمان های وی ، پزشکان یا قاتل یا قاتل هستند ، و در مورد اخیر ، شخصیت بسیار ناخوشایند است.

– در همان زمان ، خود آگاتا کریستی در سال 1926 وارد داستان کارآگاهی شد که پس از اطلاع از تصمیم همسرش برای طلاق یازده روز ناپدید شد. چگونه می توان این را توضیح داد؟

– در حقیقت ، این داستان خیلی دیرتر به یک دلیل متورم شد: زندگی آگاتا کریستی کاملاً معمولی است و این داستان تقریباً همانطور که شما گفتید ، داستان کارآگاهی در سرنوشت ملکه کارآگاهان است. من طرح این یازده روز را بازگو نکردم ، زیرا هیچ منبع واقعی شواهدی وجود ندارد که دقیقاً در این مدت چه اتفاقی افتاده باشد. هیچ کس و هرگز از افراد درگیر این داستان کلمه ای فراتر از نسخه رسمی در مورد فراموشی موقتی آگاتا کریستی نگفتند. هیچ چیز دیگری.

در این کتاب ، من سعی کردم طرح را به یک جهت غیرمعمول تغییر دهم ، یعنی: بفهمم چه چیزی شوهر آگاتا کریستی را که برای طلاق رفته بود سوق داده است. واقعیت این است که طلاق در آن دوره برای همه طرف ها ضربه بزرگی به شهرت ، شرم و آزار است. علاوه بر این ، آرچی کریستی تاجری بود که اکنون ، و به ویژه در آن روزها ، باید اعتبار خود را به خاطر شهرت شرکت حفظ کند. در نتیجه ، من به این نتیجه رسیدم که دلیل اصلی طلاق کار همسرش بود ، که در آن دوره بیش از حد مشهور شد ، به خصوص پس از انتشار رمان قتل راجر آکروید.

در کتاب ، من در مورد آن چنین می نویسم: “به دلیل برخی از رمان ها ، همسر متواضع او به یک مشهور مشهور در جهان تبدیل شد. جمعیت روزنامه نگاران به دنبال او هجوم آوردند. احتمال شنیدن در اولین جلسه در انتظار او بود: “پس تو خود شوهر آگاتا کریستی هستی؟” اگر درآمد کمی کسب کند احترام خود را از دست داد. در شرایطی که ناگهان خود را در خانواده با نقش ویولن دوم یافت ، او باید چه کار می کرد؟ با صرفه جویی در مردانگی ، او به ناچار مجبور شد زنی را که یک ضربه ناگهانی و غیرمنتظره به او زده ترک کند! “ اکاترینا تسیمباوا. عکس از بایگانی شخصی.

– با این وجود ، علی رغم شهرت جهانی ، آگاتا کریستی همچنین چندین رمان غیر کارآگاهی – با نام مستعار نوشت. استعداد هنری وی تا چه حد در این کتاب ها متجلی است؟

– وی در طول بیست سال شش رمان با نام مستعار مری وستماكوت نوشت. نام مستعار با این واقعیت مرتبط بود که این رمان ها داستان پلیسی نیستند و او نمی خواست نام بزرگش آگاتا کریستی از آنها در بازار کتاب حمایت کند. این از انتشارات وی که معتقد بود رمان ها – در واقع در اجرا بسیار ضعیف است – با نام آگاتا کریستی خریداری می شود ، در حالی که با نام مری وستماكوت به سختی فروخته می شد ، كراهت نداشت.

من هرگز آنها را دوست نداشتم ، اما وقتی شروع به نوشتن کتاب کردم ، فهمیدم که از نظر طرح ضعف ، از نظر روانشناسی بسیار جالب هستند. نه به معنای مطالعه روانشناسی نویسنده (از این نظر ، آنها قبلاً بارها مورد استفاده قرار گرفته اند) ، بلکه به عنوان بازتاب روانشناسی دوران است. به عنوان مثال ، در رمان “گل سرخ و سرخدار” ، که در سال 1948 اتفاق می افتد ، از جمله ، ما در مورد تأثیر کمونیسم در انگلیس صحبت می کنیم.

در عین حال ، این رمان ها به عنوان یک جایگزین عالی برای زندگی نامه آگاتا کریستی عمل می کنند. در زندگی نامه ، او زندگی خود را به روشی ایده آل توصیف کرد – این عملا یک کار داستانی است ، اگرچه افراد واقعی در آنجا فعالیت می کنند. اما در رمان های نوشته شده قبل از زندگی نامه ، كاملاً همان حوادث ، برخوردها ، كوچكترین واقعیتها به روشی كاملاً متفاوت – نه تنها از نظر ایده آل ، بلكه غالباً به شدت منفی ، از جمله كودكی ، نگرش والدین نسبت به او ، نگرش او نسبت به دخترش – توصیف شده است.

– چرا آگاتا کریستی واقعاً از یکی از شخصیت های اصلی کتاب هایش – هرکول پوآرو متنفر نبود؟

– آگاتا کریستی واقعاً از او متنفر بود. او فقط از او خسته شده است. او آن را برای “تصادف مرموز در سبک ها” خلق کرد که در سال 1920 منتشر شد و در سالهای 1915-1916 نوشته شد. در زندگینامه ، او به طور مفصل می نویسد که چگونه این قهرمان رشد کرد – بدون تأثیر شرلوک هلمز. پوآرو از سال 1920 تا 1976 در آثار خود ظاهر شد و به تدریج از او دلزده شد.

در رمان های آگاتا کریستی چنین شخصیت کمیکی وجود دارد – خانم الیور ، نویسنده کارآگاه بزرگ سالخورده. کریستی از طریق لب هایش اغلب کارهایش را به طرز کنایه ای لمس می کند. از جمله خانم الیور از کارآگاه بزرگ خود متنفر است – فین سون جرسون. آنچه خانم الیور در مورد شخصیت خود می گوید ، البته در اصل ، به هرکول پوآرو اشاره دارد. در آخرین رمان ، پرده ، آگاتا کریستی با او بی رحمانه برخورد کرد و علاقه شیدایی وی به تقارن را تا حد پوچی پیش برد ، و مهمتر از همه ، او در آنجا گفت که سبیل معروف او در واقع نادرست است. اما این رمان مقصد انتشار پس از مرگ بود.

– اما آگاتا کریستی با شخصیت مشهور دیگرش ، خانم مارپل ، خیلی بهتر رفتار کرد. نمونه اولیه این قهرمان چه کسی است؟

– خانم مارپل به تدریج ظهور کرد. در سال 1929 او برای اولین بار در مجموعه داستان کوتاه “باشگاه سه شنبه” ظاهر شد. در آنجا او ظاهراً چیزی نیست که بعداً تبدیل شد. دوشیزه مارپل یک شخصیت جمعی است که تا حدی عناصر هر کسی را شامل می شود ، از جمله مادربزرگ آگاتا کریستی. گرچه مادربزرگ او اسپینستر نبود ، اسپینسترها در آن زمان نوع خاصی در انگلیس هستند و خانم مارپل از او تجسم می کند. خوانندگان عاشق خانم مارپل شدند و شروع به مطالع stories داستانهای جدیدی در مورد او کردند. سپس به تدریج شروع به کسب گوشت و خون کرد ، اگرچه ظاهر خود را پیدا نکرد. آگاتا کریستی گیج شده بود: یا خانم مارپل قد بلند بود ، یا کوتاه ، یا چاق ، یا بلند و لاغر … از نظر ظاهری ، او ظاهراً نماینده او نبود.

دوشیزه مارپل در سال 1929 در حدود هفتاد سال سن – تا سال 1975 متولد شد و در هفتاد سالگی زندگی کرد. وقتی او قبلاً هم سن آگاتا کریستی بود ، در جدیدترین رمان ها ، به ویژه در “نمسیس” ، که با تأملات طولانی در دنیای درونی قهرمان شروع می شود ، خانم مارپل تا حدی صدای خود خانم آگاتا کریستی شد – و صدایی بسیار جذاب و غیر عادی عاقلانه. این استدلال را در ابتدای کتاب “آینه ترک خورده” بگیرید: “افسوس ، مجبور شدم اعتراف کنم ، سنت ماری مید دیگر مثل سابق نبود. دور از آن. البته به یک معنا سرانجام می توان جنگ (حتی هر دو جنگ) ، نسل جوان ، رهایی زنان ، بمب اتم ، دولت را مقصر این امر دانست ، اما خانم مارپل دلیل واقعی آن را می دانست – او تازه پیر شد. ” اینگونه است که تعداد کمی از مردم می توانند همه مشکلات جهان را نه به عنوان مشکلات جهان ، بلکه به سادگی نگرش خود درک کنند.

– نگرانی آگاتا کریستی درباره مشکلات جهان چگونه بود؟

– او انگشت خود را روی نبض مدرنیته نگه داشت. در دهه 1960 ، او به مشکلات جوانی پاسخ می داد ، سعی می کرد شخصیت های خود را با زمان مطابقت دهد ، لباس مناسب بپوشد ، صحبت کند ، رفتار کند و … در عین حال ، او هرگز سعی در نوسازی رمان هایی که در دهه 1920 – دهه 1930 در دهه 1960 – 1970 منتشر شده بود – کرد و آنها را دقیقاً همانطور که بود منتشر کرد.

او در مورد موضوعات سیاسی صحبت نکرد ، اما کمی درباره موضوعات جرم و مجازات صحبت کرد ، اما به صورت علنی – تقریباً نه. آگاتا کریستی از مصاحبه متنفر بود و بیرون آوردن کلمه ای از او سخت بود. با این حال ، او دیدگاههای خود را در کتابها گذراند: اولاً ، در همان رمانها از طرف مری وستماکوت ، و دوم ، آنهایی که با نام آگاتا کریستی منتشر شده اند ، اما نه کارآگاهانه ، بلکه رمان های بیشتر. در آنجا ، موضوع جرم و مجازات ، همانند کتاب زندگینامه ، بسیار قابل توجه به نظر می رسد. برای او ، مهمترین جنایت نبود ، بلکه اثبات بی گناهی بود. مهمترین چیز این است که مجرم را محکوم نکنیم ، و بی گناه را محکوم نکنیم ، تا بی گناه رنج نبرد. این چیزی بود که برای او مهمترین بود.

– شناخته شده است که رمان معروف “قتل در اکسپرس شرقی” آگاتا کریستی تحت تأثیر بازگشت با قطار از سوریه به انگلستان نوشت. او حتی به دور دنیا سفر کرد. این اشتیاق به سرگردانی از کجا ناشی می شود؟

– این مورد نیست. آنها با همسر اول خود به دور دنیا سفر کردند ، اما این یک سفر ویژه سازمان یافته به امپراتوری انگلیس برای اهداف تبلیغاتی بود. پس از جنگ جهانی اول ، چالش این بود که به سلطه ها یادآوری کنیم که آنها بهتر است در داخل امپراتوری انگلیس زندگی کنند تا خارج از آن. آگاتا کریستی در اینجا همسر شوهرش بود ، و دیگر هیچ چیز.

در مورد شوهر دومش ، ماکس مالوون ، باستان شناس ، او بارها با او به ایران سفر کرد ، جایی که او حفاری انجام داد. در مارس 1931 ، آنها از طریق باکو و باتومی از ایران به انگلیس بازگشتند تا از طریق دریا به انگلیس بروند. در حقیقت ، اطلاعات غربی از مکس مالون برای کشف اثربخشی نبرد باتومی به عنوان یک بندر بسیار مهم در دریای سیاه در برابر جنگ نزدیک استفاده شد. او موفق شد از نظارت جدا شود و بندر را کشف کند. آگاتا کریستی متوجه آن نشد. به نظر می رسید که آنها به سادگی گم شده اند. در زندگینامه وی ، موضوع هوش به نظر نمی رسد. او حتی حدس نمی زد که افراد خاصی در بندهای نامرئی OGPU به آنها تقدیم شوند. در اینجا ساده لوحی او در زندگی عادی ظاهر شد. به طور کلی ، تناقض مطلق خلاقیت آگاتا کریستی با زندگی ، تربیت و دیدگاه های وی چشمگیر است. او که پشت یک ماشین تحریر نشسته بود ، کاملاً متفاوت شد.

– پدیده آگاتا کریستی برای شما چیست؟

– تازگی آن نقض هنجارهای نوشته شده و نانوشته است. در رمان های آگاتا کریستی ، پسر پدرش را می کشد که این موضوع توسط ژانر کارآگاهی کاملاً ممنوع بود و در سال 1946 سرباز خط مقدم یک قاتل معلوم شد ، اگرچه او قهرمان جنگ رعد و برق است. چیزی مشابه را در یک داستان کارآگاهی شوروی تصور کنید – غیرممکن است.

چنین تازگی این طرح به این دلیل است که او فقط دنبال پایان های تند نیست ، بلکه با این ایده که هیچ کس نمی تواند توسط شهرت سابق خود در برابر مسئولیت اقدامات غیرقانونی محافظت شود. این مسئله به وضوح در داستان پلیسی “رمز و راز دست و پنجه پاره شده” مطرح شده است ، جایی که یک نوع فوق العاده غیرجذاب ، رذیل و اجتماعی بی گناه محکوم می شود و یک جنایتکار واقعی یکی از ارکان ملت انگلیس است که بدون آن به راحتی وجود نخواهد داشت. پوآرو با یک معضل روبرو شده است: شاید همه چیز باید چنین باشد ، اجازه دهید این نوع ناخوشایند و اجتماعی همچنان به نشستن خود ادامه دهد ، و ستون ملت انگلیس – در آزادی باقی بماند ، زیرا انگلیس به او احتیاج دارد؟ اما نه ، زیرا یک وزارت دادگستری عالی با یک حرف بزرگ وجود دارد.

در طول جنگ ، زندانیان بوخن والد نمایش “ده سرخپوست کوچک” را روی صحنه بردند. شرایط را در بوخن والد تصور کنید ، به نظر می رسد این تاریک ترین رمان در ادبیات جهان ، که در آن همه می میرند ، کمترین قابل قبول است. در ابتدا تعجب من را برانگیخت ، اما با فهمیدن ، فهمیدم که مزیت اصلی کار آگاتا کریستی اعتقاد به عدالت مطلق است ، که هر جنایتی منجر به قصاص خواهد شد ، و احتمالاً این مهمترین چیز در بوخنوالد بود – اعتقاد به این که این جنایتکاران به این شکل یا دیگری محکوم خواهند شد.