“خوبها مال ما هستند ، بدها پیندوس احمقانه”

به عنوان کارگردان تئاتر و فیلم ، می خواهم تأکید کنم که تئاتر همیشه از مخاطب بازخورد می دهد که بسیار مهم است. واکنش مخاطب می تواند بسیار متفاوت باشد: از خنده و تشویق بلند تا سکوت شدید و اشک های صمیمانه. برخی از تولیدات با دوام به نظر می رسند ، نمایش هایی وجود دارد که بلافاصله بلیط برای آنها فروخته می شود. و زمان کنونی فرصتی را برای هر شخص فراهم می کند تا نظر خود را با کل جهان به اشتراک بگذارد ، که این امر فرم دیگری از بازخورد – بررسی ها و نظرات در شبکه های اجتماعی را فراهم می کند.

بنابراین ، همین دیروز ما با Brave New World بازی کردیم. این نمایش بیش از سه سال است که در تئاتر مدرن روی صحنه است و زندگی جدیدی برای تئاتر ما با آن آغاز شد. و به طور کلی ، در طول زمان گذشته این فرصت را داشته ام تا با متنوع ترین واکنش های مخاطبانمان نسبت به این تولید آشنا شوم. اما مروری که امروز خواندم مرا به فکر و نوشتن این یادداشت انداخت. زیرا این اولین پاسخ چنین نیست.

این نمایش با دقت نبوی و سهولت در شناخت آنچه هاکسلی در زندگی امروز ما پیش بینی کرده ، نویسنده ، دختری جوان را چنان تحت تأثیر قرار داده است که به معنای واقعی کلمه از آنچه می دید وحشت زده شده است. و او تولید ما را وحشتناک خواند. من می توانم با این تعریف موافق باشم ، اگر نه برای یک “اما”. یعنی: از نظر او ، کل وحشت بازی در این واقعیت نهفته است که نویسندگان (نویسنده به علاوه کارگردان) راهی برای خروج به او نداده اند. ما فقط به نشان دادن تاریکی آزادی و دروغ محدود می شویم ، که طبق بینش هاکسلی ، جهان به تدریج در آن فرو خواهد رفت. فکر کردم همیشه به نظر من می رسید که تماشاگران باید در تئاتر نتیجه بگیرند. همانطور که خواننده پس از مطالعه کتاب باید برای خودش نتیجه گیری کند. “یک تماشاگر در تئاتر کار می کند. نیازی به مزاحمت او نیست »- این اواخر چقدر این سخنان شگفت انگیز میخائیل چخوف را به یاد می آورم! و اکنون – یک دلیل جدید. علاوه بر این ، همانطور که گفتم ، این اولین بار نیست که یک تماشاگر (عمدتا جوان) ادعای تئاتر می کند: چرا به من نمی گویی چگونه فکر کنم و چگونه زندگی کنم؟

من می فهمم این از کجا آمده است. این نسل در سینمای مدرن ، رسانه های جمعی بزرگ شده و پرورش یافته است. سرگرم کننده ، بسیار سرراست و قابل درک است. در درام های ورزشی متعدد ، در براق وطن پرستی با بتن آرمه ، که سینمای کنونی روسیه به خود می بالد ، همه چیز ساده است: قهرمانان خوب وجود دارند ، قهرمانان بد نیز وجود دارند. خوب ها مال ما هستند ، بدها پیندوس احمقانه ، دو بار دو تا چهار تا و به طور کلی “ما می توانیم تکرار کنیم”. زمان “تصمیم گیرندگان” و پاسخ های آماده فرا رسیده است ، زمان برگزاری دوره های رشد شخصی و ماراتن آرزوها. زمان جستجو برای یک دستور العمل جهانی برای موفقیت ، الگوریتمی برای خوشبختی است. خوب ، یا ، اگر فرصتی برای یک دستور العمل جهانی وجود ندارد ، حداقل یک الگوی طاقت فرسا با قابلیت اطمینان و کارایی کم ، اما آزمایش شده توسط زمان. به طوری که می توانید منطقه راحتی خود را مجهز کرده و برای همیشه خود را از جهان خارج محدود کنید.

اما این در زندگی اتفاق نمی افتد. و این در تئاتر اتفاق نمی افتد. و در آنجا ، و در آنجا ، یک فرد همیشه خودش را انتخاب می کند – چگونه فکر کند ، چگونه در یک شرایط خاص عمل کند ، چگونه زندگی کند. و فقط چنین انتخابی – یک انتخاب مستقل – می تواند زندگی را عمیق تر کند. اما ، و امتناع از انتخاب: این نیز فقط در جهت مخالف ما را تحت تأثیر قرار می دهد.

زندگی اغلب ما را می ترساند – بله ، وحشت نه تنها در فیلم ها و روی صحنه اتفاق می افتد! – و ما یک انتخاب می کنیم: فرار کردن و پنهان شدن از این وحشت در زیر تخت ، یا حتی لرزیدن از ترس ، هنوز در جای خود باقی مانده و آنچه را که باید انجام دهیم. زندگی اغلب ما را با س withالات و شرایط غیرمنتظره گیج می کند. گاهی اوقات فقط با آزمایشات سخت و درد از بین می رود. اما او هرگز دستورالعمل های دقیق در مورد نحوه کار را نمی دهد. در زندگی هیچ کادر تأیید وجود ندارد که شما باید در مقابل پاسخ درست علامت گذاری کنید. من گاهی فکر می کنم که شرایط دشوار دیگری اصلاً جواب درستی ندارد. و در عین حال ، ممکن است هر گزینه گزینه صحیحی برای فرد باشد ، حتی اگر در “لیست راه حل های پیشنهادی” نباشد – اگر فقط این انتخاب توسط خودش انجام شده باشد ، آگاهانه و صادقانه انجام شده باشد.

شاید من اشتباه کردم که هیچ جواب آماده ای وجود ندارد. شاید این دختر ، که توسط دیستوپیا هاکسلی درهم شکسته است ، نمایشنامه “جنگ و صلح ما” را تماشا کند. روسی پیر »یا محصول دیگری در تئاتر مدرن و پاسخی را دریافت خواهد کرد که در” دنیای شجاع جدید “یا حتی بهتر از آن دریافت نکرده است – کتاب های دیگر را بخوانید! و ، شاید ، او پاسخ س questionال اصلی زندگی خود را پیدا کند. من معتقدم این امکان پذیر است. اما این فقط یک جواب آماده برای سوال او خواهد بود. چنین هدیه ای از بهشت ​​- چرا که نه؟ درد و رنج در یک تونل تاریک ، جایی که نویسندگان و کارگردانان ظالم نمی خواستند ناوبری مشتری پسند را به دیوارها آویزان کنند ، همه چیز ضعیف است.

یک بار دیگر جرات می کنم عبارت مناسب میخائیل چخوف را اضافه کنم: “تماشاگران در تئاتر کار می کنند. او را اذیت نکنید. ” و “نیازی نیست که به او بگویید.”

و در مورد بیننده جوان و به طور کلی جوانان ، من از این ایده دور هستم که پسران و دختران امروز ، حتی بدون دریافت هیچ اشاره ای از ما ، بزرگان ، به عموها و عمه های درمانده تبدیل شوند ، به تنهایی نمی توانند بفهمند چه چیزی است این زندگی. آنها آن را خواهند فهمید ، شک ندارم. من مطمئن هستم. و بسیاری از آنها چیز اصلی را درک کرده اند ، انتخاب خود را انجام داده اند.

بله ، همه آنها به یک اندازه مستقل و بالغ نیستند. شخصی به کمک احتیاج دارد. اما کمک با نکات و لیست پاسخ های آماده نیست. و با پرسش های جدی و جدی که شما را به فکر فرو می برد ، مشکلات “بزرگسالان” را امتحان کنید. اما ما با همه اینها دیر رسیدیم. ما دیر رسیدیم و اشتباه می کنیم ، فکر می کنیم که آنها ضعیف تر ، بی تحرک تر هستند ، و به این نکته نیاز دارند که به نکاتی اشاره کنند. تحصیل دیر است. تئاتر دیر به دیر می رسد. هرکسی که بتواند جو جستجو برای آنها ایجاد کند ، جوان ، دیر است. جستجو با استفاده از ویکی پدیا مبتنی بر رایانه نیست ، بلکه درونی ، شخصی ، مستقل است.

زمانی که من مشغول کارهای زیادی بودم و علاقه مند به استفاده از فن آوری های بازی در آموزش و پرورش بودم (بله ، زمانی وجود داشت و دولت نگران چنین مشکلاتی بود!) و حتی جایزه دولتی نیز دریافت کرد. حیف است که این ایده ها مورد استفاده جدی قرار نگرفته اند. اما من هنوز هم معتقدم که “انسان بازیگر” راه و روش درک جهان است. شاید تنها راه ممکن نباشد ، اما برای جوانان مناسب ترین است. و تئاتر محلی است که این مسیر می تواند آغاز شود.

در تئاتر می بینیم!