معلم یاکوت دوباره به بهترین فیلمبردار

تبدیل شد

< / div>

“هیچ خدایی جز من نیست” – تصویر دوم دیمیتری داویدوف ، قبل از معروف “مترسک” گرفته شده است. دیمیتری معلم دبستان است ، مدتی به عنوان مدیر مدرسه در مرکز منطقه آمگا ، 200 کیلومتری یاکوتسک کار می کرد. اولین فیلم او “آتش سوزی در باد” در بسیاری از جشنواره ها شرکت کرده است ، در میان نامزدهای اسکار آسیا در استرالیا بود. در “هیچ خدایی جز من نیست” نه تنها ساکنان محلی ، بلکه بازیگران حرفه ای نیز بازی می کنند. نقش اصلی را پیوتر سادوفنیکوف از تئاتر ساخا بازی می کند. قهرمان چهل ساله وی مجبور می شود خانواده خود را رها کند و همراه مادرش که از آلزایمر رنج می برد به شهر برود. زندگی در خانه غیر قابل تحمل است. اقدامات یک زن مسن ، ناشی از بیماری ، باعث واکنش منفی هموطنان می شود. نقاشی دیمیتری داویدوف به اندازه اولین نمایش او و “مترسک” اخیر قابل توجه نبود ، هرچند که بدتر هم نیست. شاید این به دلیل تبلیغات نابجا در خارج از یاکوتیا باشد ، اما این یک مشکل کلی سینما است که در مناطق فیلمبرداری می شود.

تقریباً برای یک سال ، فیلم “هفتمین دویدن دور کره زمین” ساخته ویتالی ساسلین ، کارگردان فوق العاده و ظریف ساکن منطقه وورونژ ، سرنوشت جشنواره ای پرتحرک و غنی نداشت. وی که با تحصیلات اولیه یک پزشک بود ، وی از بخش کارگردانی VGIK فارغ التحصیل شد و اکنون در زادگاهش نووورونژ مشغول تیراندازی است. بسیاری از مردم نقاشی او را به یاد می آورند “سر. دو گوش “، که در” Kinotavr “و بزرگترین جشنواره فیلم بوسان در کره جنوبی شرکت کرد. در چبوکساری ، کار الکساندر کارناوشکین ، بازیگر فوق العاده لنکوم ، همکلاسی الکساندر عبدالوف ، که قبلاً چنین نقش های درخشان و بزرگی را در فیلم ها دریافت نکرده بود ، مورد توجه قرار گرفت. قهرمان 59 ساله او در فیلم The Seventh Run Around the Globe هنرمندی است که مجبور است به عنوان نگهبان در یک شرکت حمل و نقل کالا کار کند. او یک کارگاه در کارخانه ، محل زندگی خود دارد. وی بعنوان یک فرد قانونمند پس از تلاش برای تحویل لنین زنگ زده برای ضایعات ، مورد توجه پلیس قرار می گیرد.

پیرترین بازیگر زن یاروسلاول ، النا سوسانینا ، که در فیلم نفت سفید یوسوپ رازیکوف نقش قهرمان طولانی رنج و تسلیم را بازی می کرد ، به عنوان بهترین بازیگر زن اهدا شد. او پیش از این جوایز زیادی را جمع آوری کرده است و همراه با والری ماسلوف ، همکار خود در یاروسلاول ، به کشورهای مختلفی سفر کرده است – از لهستان و فرانسه تا تاجیکستان. هر دوی آنها از کارگردانی که همه دنیا را به رویشان باز کرد بسیار سپاسگزار هستند. قبل از آن همه زندگی در تئاتر متمرکز بود. و اکنون ، به لطف یک تصویر متواضع و صمیمی که برای پول بسیار ناچیز گرفته شده ، زندگی خلاقانه به طرز چشمگیری تغییر کرده است.

برنامه سینمای قومی و منطقه ای فیلم هایی از یاکوتیا ، اینگوشه ، تاتارستان ، موردویا ، اوستیای شمالی ، جمهوری تیوا ، چوواشیا را نشان می داد. در همه جا افرادی وجود دارند که قادر به ساخت فیلم های با کیفیت هستند ، غالباً بدون بودجه و پشتیبانی فنی مناسب. سینما از بوریاتیا به معنای واقعی کلمه در پاشنه سینمای یاکوت است.

“در ساحل یک رویا” توسط بای اولادایف ، و او ، مانند دیمیتری داویدوف ، از دهات می آید. این کارگردان در منطقه Kizhiginsky در بوریاتیا متولد شد. در خانه ، او در حال سازماندهی یک راهپیمایی موتوری در سراسر روسیه است ، رویاهای ایجاد یک نقشه توریستی از بوریاتیا ، غنی از مناطق تفریحی و پزشکی. در سال 2015 ، بایر اولادایف برای فیلمبرداری در فیلم “زنده!” جایزه ای را در جشنواره چبوکساری دریافت کرد. “در ساحل یک رویا” نه تنها کارگردانی ، بلکه بازیگری نیز است. او نقش اصلی را بازی کرد – پسری که در جریان جنگ چچن زخمی شد و به تنهایی در روستا زندگی می کند. در حالی که او در حال جنگ بود ، خواهر کوچکترش ناپدید شد. او مانند یك دختر هفت ساله نستیا كه به طور اتفاقی با او ملاقات كرده بود از یتیم خانه فرار كرد. او یتیم خانه را به جستجوی سرزمینی جادویی ترک کرد که بزرگسالان کودکان را دوست دارند. مادر او با شریک زندگی خود نوشید و بنابراین دختر در نهایت توسط دولت بزرگ شد. تصویر به سادگی سینما یاکوت است اما این اغلب جذابیت سینمایی است که از پایتخت ها فیلمبرداری شده است.

بئر دیشنوف در حال حاضر کارگردان مشهور فیلم بوریات ، فارغ التحصیل انستیتوی تئاتر ، موسیقی و فیلمبرداری لنینگراد است ، بازیگری که نه تنها روی صحنه بازی می کرد ، بلکه تئاتر را در بوریاتیا کارگردانی می کرد و روزنامه هایی را در آنجا منتشر می کرد. فیلم کوتاه “لبخند بودا” او بیش از 10 سال پیش در جشنواره فیلم برلین شرکت کرد. اکنون بایر دیشنف بر اساس فیلمنامه خود تصویر “Sharnokhai – سگ زرد” را شلیک کرده است و داستان قتل یک شمن روتین در سال 1935 را روایت می کند. یک اتفاق وحشتناک مانند سنگ ، طایفه Shanokhai را آزار می دهد. این عکس به زیبایی فیلمبرداری شده و سینمایی است ، مناظر آن مسحورکننده است. فیلم دیگری اما از جمهوری تووا – “باردو” ساخته رولان اورژاکوف – نیز در مورد شامی است که به حل یک جنایت کمک می کند. سرنوشت کارگردان غیر عادی است. رولاند اورژاک به عنوان یک دانشمند سیاسی در دانشگاه دولتی مسکو فارغ التحصیل شد ، به عنوان عمده فروش الکترونیک در یک شرکت کره ای کار کرد و با یک دوربین آماتور شروع به فیلمبرداری کرد و برای اولین فیلم خود 5000 روبل هزینه کرد. رسیدهای گیشه وی 200 هزار روبل بود. اکنون رولند نه تنها نویسنده 10 فیلم است ، بلکه بنیانگذار مدرسه فیلم در وطن خود است.

تقریباً همه این فیلم ها در بهترین حالت در جمهوری های خود شناخته شده اند. اخیراً آنها در سطح فدرال علاقه نشان داده اند. و تقریباً هر یک از کارگردانان آنها زندگی نامه ای غیرمعمول دارند. غالباً اینها افرادی هستند که تحصیلات سینمایی ندارند ، اما دارای انرژی جنون آمیز ، تمایل به فیلمبرداری و داستانهای غیر معمول بر اساس مواد اصلی محلی هستند.

در چبوکساری ، باورنکردنی ترین ساخته ها نشان داده شد که شرکت در برنامه جشنواره با ادعای مقام بین المللی پیشرفت بزرگی است. نقاشی “من هنوز نمی خواهم بمیرم” در تاتارستان برای کمک هزینه ریاست جمهوری توسط مارینا موسینکو و ناتالیا پانکراتوا ساخته شده است. البته آنها پول کافی نداشتند ، آنها خودشان به دنبال بودجه می گشتند و در حد توان خود تلاش می کردند. مارینا موسینکو اولین بازیگر سینما است. هنگامی که او از GITIS فارغ التحصیل شد ، به مدت ده سال به عنوان بازیگر در تئاتر جوانان تولا کار کرد ، و بیست سال پیش او یک استودیوی تئاتر “Skaz” را در کازان در مدرسه یکشنبه کلیسای Seraphim Sarovsky سازمان داد. و اکنون با تلاشهایش ، با مشارکت کودکان ، پنج سال پیش فیلمی را بر اساس یک نمایشنامه فیلمبرداری کرد که برای یک آتلیه کودک فوق العاده است. اما به طور کلی ، نتیجه هنوز بسیار بسیار ناچیز است. این فیلمنامه توسط معلم دبستان اولگا گوریاچوا با موضوع لنینگراد محاصره شده که در تاتارستان فیلمبرداری شده است ، نگاشته شده است. کار فوق العاده ای انجام شده است ، مواد جمع آوری شده است ، از جمله مواردی که در خانواده های محاصره شده در کازان زندگی می کنند. بچه ها در تیم های جستجو شرکت کردند. و نویسنده فیلمنامه از گروهی از موتورهای جستجو است. یک پیام شریف: “اکنون در مورد آن زمان دروغ های بسیاری وجود دارد. ما باید تاریخ را از خلاف واقع پاک کنیم. ” در این صفحه خانواده ای متشکل از یک مادر و دو دخترش 5 و 11 ساله وجود دارد. آنها در یک شهر محاصره شده زندگی می کنند. خود ماریا موسینکو نقش مادر را بازی می کرد. در همان زمان ، کودکان مدرن نمایشی را در مورد محاصره اجرا می کنند و به عنوان مشاور آنها دختری را که از محاصره زنده مانده بود ، دعوت می کنند ، تانیا ، اکنون تاتیانا نیکولاوا. پس از تماشای نمایشنامه ، قلدر ، پرتاب نان ، در برابر تماشاگران دوباره آموزش می بیند و سپس همه قهرمانان به اوبلیسک اختصاص داده شده به قربانیان محاصره می روند.

سینمای شبه میهنی آفت سینمای روسیه است. کسانی که دوست دارند یک جکپات بزرگ را برش بزنند اغلب آن را تحویل می گیرند. البته نویسندگان “من هنوز نمی خواهم بمیرم” در میان آنها نیستند. آنها صادقانه و در حد توان خود کار کردند ، اما امروز دیگر نمی توان در این سطح فکر کرد. در چوواشیا ، آنها همچنین آرزو دارند که یک تصویر بزرگ و بلند پروازانه از شاهکار زنان و نوجوانان در طول جنگ بزرگ میهنی ، که در ساخت و ساز مرز سورس کار می کردند ، بسازند. داستان بزرگ ، و یک بخشش الهی برای سینما است. نکته اصلی این است که او را در پاتوس غرق نکنید. تاکنون ، در چبوکساری ، یک پروژه چندرسانه ای بسیار متوسط ​​اما بسیار تبلیغ شده بر اساس روزنامه های خبری ارائه شده است ، که در آن مرز Sursk بیش از پنج دقیقه وقت ندارد. و 15 دقیقه باقیمانده توسط یک داستان مختصر در مورد نقاط عطف اصلی جنگ ، از حمله آلمان تا تصرف رایشستاگ اشغال شد.