خالق نقاشی سلفون در مورد فلسفه هنر پلاستیک صحبت کرد

مرجع MK: ساول سلیمانوا در سال 1970 در آلماتی متولد شد. او از یک خانواده خلاق است. پدر – تیمور سلیمانوف یک معمار و طراح بود و رئیس اتحادیه طراحان قزاقستان بود. او از یک مituteسسه معماری فارغ التحصیل شد ، اما در سالهای دانشجویی احساس می کرد که یک هنرمند است و تکنیک های مختلف را تجربه می کند. شش سال پیش ، او ایده ساخت هنر را از کیسه های پلاستیکی دست دوم گرفت. آنها نه تنها به فعالیت اکولوژیکی مرتبط هستند ، بلکه به مضامین حافظه تاریخی ، شناسایی هویت ملی و جهانی گرایی نیز می پردازند. آثار این هنرمند در مجموعه های خصوصی و موزه ای مانند بنیاد هنری شارجه در امارات و مجموعه Alain Servais در بلژیک است. از سال 2015 ، آثار سلیمانوا در نمایشگاه های Post Nomadic Mind در لندن ، نان و گل سرخ در برلین نمایش داده شده اند و اخیراً آثار وی در مسکو دیده می شود.

– ساول ، شما از یک مituteسسه معماری فارغ التحصیل شدید ، و حتی پروژه فارغ التحصیلی شما در یک مسابقه در یکاترینبورگ اهدا شد. چرا شما درگیر هنر معاصر بودید و نه معماری؟

– من از سن 20 سالگی وارد انستیتوی معماری شدم ، اما قبلاً احساس می کردم یک هنرمند هستم. در آن زمان ، گروه ما “مثلث سبز” کاملاً در حال جابجایی بود: ما نمایشگاه های غیر متعارف زیرزمینی انجام دادیم. به نظر من آموزش معماری برای هر شخص خلاق بهترین است. این به شما امکان می دهد تا از همه جا پاتوس زمان حال را تشکیل دهید. در ابتدا همه نقاشی ها را می کشیدم ، و سپس پروژه را نیز با دست می کشیدم ، اساساً از هیچ ابزار نقاشی استفاده نمی کردم.

– شما از پلی اتیلن هنر ایجاد می کنید. چگونه به نقاشی سلفون رسیدید؟ انگیزه چه بود؟

– یک بار کابینت زیر ظرفشویی را باز کردم ، و یک کیسه با کیسه ها بود. تقریباً همه این را در خانه دارند. و ناگهان فهمیدم که این یک نقاشی زیبا است – با رنگی تند ، ساختاری براق و براق … و من یک ایده داشتم – چرا وقتی کیسه هایی وجود دارد که بر روی آنها تن رنگ صرف شده است ، از رنگ استفاده کنیم و دایره بی پایان مصرف را ادامه دهیم؟ از تی شرت های تک رنگ می توان برای لعاب دادن ، پوشاندن بیش از لحن اصلی و ایجاد سایه و حجم متفاوت استفاده کرد. و حتی در آن زمان ، در سال 2014 ، من اغلب از آستانه به آلماتی سفر می کردم و از این جاده شوکه شدم – یک استپ ، یک افقی بی پایان مداوم. تنها چیزی که این تصویر را خسته کرده و از یکنواختی آن خیره کننده است ، تعداد زیادی بطری و کیسه پلاستیکی در کنار راه آهن است. آنها آویزان می شوند ، پرواز می کنند ، توسط سنگ میخ می شوند ، اما شما می فهمید که هیچ اتفاقی برای آنها نمی افتد. چمن تغییر می کند – سبز می شود ، خشک می شود و سپس برف روی آن می بارد. طبیعت زندگی می کند ، اما هیچ زباله پلاستیکی وجود ندارد: بیش از صد سال می گذرد ، و آنها هنوز در اینجا خوابیده اند. این افکار من را وادار کرد که شروع به ساخت کار از سلفون کنم.

– شما از کیف های دست دوم استفاده می کنید. آنها را از کجا می آورید؟

– در سال 2014 ، شروع به ساخت اولین پروژه هنری عمومی خود از طریق سلفون کردم و فریاد خود را در فیس بوک انداختم تا مردم بسته هایی برای من بیاورند. و از آن لحظه مدام آن را می آورند. و امسال “آسمان بر آستانه” را به عنوان بخشی از کمپین “متوقف کردن زباله” که توسط یک سازمان محیط زیست انجام شد ، انجام دادم. داوطلبان کانتینرهای مخصوصی را در مکان های عمومی – مغازه ها و پارک ها – تحویل داده و 5500 بسته را در یک روز جمع کردند! در نتیجه ، من از حدود هزار کیسه برای کار استفاده کردم ، ابعاد سه در پنج متر ، و بقیه را برای پردازش تحویل دادم.

– چگونه بسته ها را برای کار آماده می کنید – آیا آنها را می شوید؟

– آنها اغلب بسته های شسته شده را برای من به ارمغان می آورند. اما گاهی خودم آنها را می شستم. رنگ های آبی را دوست دارم ، در بازار برای مرغ و ماهی استفاده می شود. یک بار مقدار زیادی از آنها را جمع کردم و برای مدت زمان طولانی آنها را شستم. اما ارزشش را داشت – رنگ شگفت انگیز است! مردم بسته های شسته شده را برای من می آورند.

– ایجاد یک عکس چقدر طول می کشد؟

– در آغاز کار زمان زیادی از من گرفت. من سه ماه را در اولین سه عروس گذراندم. الان خیلی سریعتر کار می کنم. من اکنون به صورت بسته بندی فکر می کنم و بنابراین کار زمان بسیار کمتری می برد. حدود سه سال ، از 2014 تا 2017 ، وقتی اولین نمایشگاه نقاشی سلفون برگزار شد ، من این روش را تجربه کردم. من به دنبال روش های مختلف – چسباندن کیسه ها بودم. مشکل این است که پلی اتیلن به چیزی نمی چسبد. فقط زیر حرارت زیاد لحظه ای بود که فکر کردم همه چیز را رها کنم و این تکنیک را کنار بگذارم. اما سپس راهی پیدا کردم و شروع به استفاده از اسلحه حرارتی کردم.

“زباله یک جواهر است”

– تولید انبوه کیسه های پلاستیکی محیط را تهدید می کند: آنها تا 500 سال تجزیه می شوند ، و نه کاملا. شما سعی دارید با هنر توجه خود را به این مسئله جلب کنید. آیا این کار می کند؟

– من تعامل با مردم را که به لطف نقاشی سلفون بدست می آید بسیار دوست دارم. صدها نفر هنگام برگزاری کلاسهای استادانه و گفتگوهای عمومی ، در کشورهای مختلف برای من بسته می آورند. درباره نمایشگاه ها بازخورد زیادی می گیرم. خیلی ها شروع به فکر کردن می کنند تا بیشتر مراقب محیط باشند. بنابراین ، بله ، معلوم شد.

– آنها می گویند شما باید از خودتان شروع کنید. آیا زباله های خود را در زندگی روزمره مرتب می کنید؟ در روسیه ، به تدریج مجموعه جداگانه زباله معرفی می شود ، اما در نتیجه ، همه چیز به طور بی رویه به یک محل دفن زباله ریخته می شود. و در قزاقستان چگونه است؟

– زباله ها را در خانه مرتب می کنیم. نقاط جمع آوری زباله وجود دارد ، ما زباله ها را آنجا می بریم. این کار دشوار و ناخوشایند است ؛ ما در حیاط خود ظرف مخصوصی نداریم. مثال ما مسری است: همسایگان نیز مرتب سازی را شروع کردند. به تدریج آگاهی افراد در حال تغییر است. اسلاویو وژیژک ، دانشمند و فیلسوف فرهنگی اسلوونیایی در یک سخنرانی که در یک محل دفن زباله انجام داد ، گفت: زباله ما هستیم ، بخشی از خودمان است. من هم چنین فکر می کنم و اولین کار من جلب توجه به هویت مشترک ما بود. هر فرد روی کره زمین هر روز زباله می اندازد ، و پس از آن چه اتفاقی برای او می افتد؟ .. در ابتدا ، استفاده از کیسه ها برای ایجاد نقاشی یک تکنیک زیبایی شناسی بود: به نظر من تازه و جدید بود اما بعد فهمیدم که بهمن است و من کاملا درگیر این موضوع شدم. آلودگی محیط زیست یک مسئله جدی است ، که مقیاس آن برای همه قابل درک نیست. بازیافت زباله یک موضوع پیچیده جداگانه است. در اینجا ما زباله های طبقه بندی شده را به محل جمع آوری می رسانیم ، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که پس از آن به یک محل دفن زباله عمومی ریخته نشود. بنابراین ، ما این ایده را داشتیم که کنترل کنیم چه اتفاقی برای او می افتد. حالا من فقط سعی می کنم بفهمم چگونه این کار را انجام می دهم.

آسمان آستانه. کیسه های پلاستیکی 2020 روی پلی کربنات. 300×500 سانتی متر. عکس از والری کالیف.







– مسئله هویت ملی در هنر برای شما نیز مهم است. به عنوان مثال ، شما یک سریال جذاب “وقایع نگاری قزاقستان” دارید. شما در گفتمان هنری خود به موضوعات اپتیک استعماری می پردازید. چگونه این حرکت نسبتاً جدید اندیشه انتقادی را برای خود می فهمید و چگونه در هنر شما نمود پیدا می کند؟

– ادوارد سعید ، نظریه پرداز فرهنگ در کار خود با عنوان “شرق شناسی” نوشت که جنوب جهانی برای فروش خود به شمال جهانی شروع به خود-جهت گیری می کند. بنابراین ، من می خواهم از این کار جلوگیری کنم. این دقیقاً همان چیزی است که سریال “وقایع نگاری قزاقستان” که من از سال 2008 شروع کردم ، درباره آن است. این یک نقاشی در یک عکس است ، اما از نظر ایدئولوژیک با کارهای پلاستیکی فعلی من همزمان است. آنها یک پاتوس ، یک مفهوم دارند. من می خواستم کلیشه های مرتبط با کلمه “قزاقستان” را اصلاح کنم. معمولاً گذشته قزاق ها در هنر معاصر از طریق تصویر وحشیانه عشایر وحشی نشان داده می شود – یا قهرمان سازی و اسطوره پردازی ، خود برون زدایی وجود دارد. به نظر من این همه یک رویکرد کاملاً استعماری است. اعتماد به نفس او بسیار کم است. پسااستعماری زیاد است و استعمار یک انتخاب آگاهانه است. در سال 2009 ، مادینا تلوستانووا با من تماس گرفت و از او در مورد چرخش استعماری و اپتیک دکولونیال مطلع شدم. اکنون نمایشگاه مرا در مرکز فرهنگ مدرن “تسلینی” در آلماتی قرار داده است که زمان آن مصادف با انتشار اولین کتاب او به زبان روسی است. بخشی از آن به کار من اختصاص دارد.

استعمار ، فمینیسم و ​​بوم شناسی – برای من همه چیز به هم پیوسته است. این بازنشانی به تنظیمات عادی است. پذیرش “من” خود صرف نظر از نژاد ، ایمان ، جنسیت ، همه ما از حقوق یکسانی برخورداریم. این نگرش من به زباله است – مردم بدون فکر کردن از چیزی استفاده می کنند ، آن را دور می اندازند. و من می گویم: زباله جواهر است. من عادت داشتم از واقعیت عکس بگیرم – دیوارهای پاره پاره با لایه های دیوار نوشته شده ، “مانع عبور و مرور نشوید” و غیره. و اکنون من از این واقعیت به عنوان یک ماده ، با کیسه های پلاستیکی کار می کنم.

“من سعی می کنم پاتوس حال را ثبت کنم”

– به نظر شما چه آثاری اصلی ترین کار شما هستند؟

– یک موضوع مقطعی برای من کلین است – عروس. این عکس با یک عکس تاریخی از سال 1879 از مجموعه دانشگاهیان الکی مارگولان همراه است که سه عروس را به تصویر می کشد. من در 15 سال گذشته به این تصویر بازگشته ام ، زیرا نوعی وضعیت صفر است. واقعیت این است که در کشور ما ازدواج برابر با یک مراسم خاکسپاری است: شخصیت قدیمی می میرد و شخصیتی جدید متولد می شود. برای من ، این نمادی از قزاقستان است ، افزایش خودآگاهی زنان. و از این “وضعیت صفر” به سمت موضوعات مختلف – به اعتراضات مدنی ، که به طور فزاینده در جاهای مختلف در حال وقوع است ، می روم. برای من ، جمعیت زیادی از مردم نمادی از استپ هستند: رشد آگاهی مدنی به رشد چمن در استپ شباهت دارد. الان اصولاً من با رنگ کار نمی کنم. کار من در عکاسی مربوط به گذشته است. من فقط نمی توانم – من یک شخص پلاستیکی شده ام. من بسته های زیادی دارم که می خواهم اکنون به ترکیبات ، اشیا 3D سه بعدی بروم.

سه عروس. 2015 کیسه های پلاستیکی روی پارچه روغنی. 100×140 سانتی متر







– شما یک خانواده خلاق دارید. پدر شما تیمور سلیمانوف نویسنده طرح Tenge پول ملی است. او چگونه بر شما تأثیر خلاق گذاشت؟ فرزندان شما چه کاری انجام می دهند؟

– من همه هنرمندان را دارم. پدر من با آموزش معمار و طراح بود. او هیجان وجودم را به من هدیه کرد. من هرگز این را در کسی ندیده ام. او همه چیز را خوشبخت کرد – از طبیعت ، کودکان ، بوها ، زندگی. عبارت مورد علاقه او “Seki pathos” بود. او می دانست چگونه می تواند حال و هوای حال را از همه چیز کوتاه کند. من سعی می کنم زندگی خود را به همین روش طی کنم و امیدوارم فرزندانم نیز بتوانند این کار را انجام دهند. فرزندان من هنرمند هستند. دختر بزرگ ، Swinbike ، فیلمبردار است ؛ او اخیراً Tau فوق العاده را به دنیا آورد. بنابراین اکنون منطقی تر است. و دختر کوچک ، مدینه ، در Smolny تحصیل می کند و به هنر دیجیتال مشغول است. حالا او به مدت سه ماه به “گاراژ” در اقامتگاه هنری می رود. آنها همکاران من هستند.

– اکنون بسیاری از مردم می گویند که دوران مدرن با فرا مدرنیسم – هنر اخلاص جدید – جایگزین شده است. آینده هنر را چگونه می بینید؟

– ما چندین سال است که در حلقه خود در مورد فرامدرنی بحث کرده ایم. به نظر می رسد که شما می توانید استعمار را برابر کنید. پست مدرن مرده است ، مطمئناً. زیرا این امر به نخبه گرایی دانش ، به عزمی که کسی کم و بیش می داند ، در ساختارهای سلسله مراتبی عمودی که در گذشته وجود داشته ، گره خورده است. من عاشق جمع کردن هستم زیرا این افقی برای من مهم است. این قدرت ، آینده ، جامعه مدنی است. و امیدوارم که این ساختارهای وحشتناک – یک عمودی قدرت با یک نر آلفا – در گذشته باشد. بشریت می فهمد که زمان تغییر است. در مورد دیگری غیرممکن است. ادامه زندگی به این شکل یک مسیر بن بست است. هنر بسیار جوان و پاسخگو به همه چیز می شود. ما در یک دنیای آنلاین زندگی می کنیم. تمام اتصالات با سرعت برق انجام می شود. هنر ترکیبی ظاهر می شود که در آن حوزه ها و فناوری های مختلف با هم ادغام می شوند. مانند هنر میم یا کارهای با هوش مصنوعی ، حس حساسی ، هنر صدا.