رومن ریابتسف بیلی ایلیش روسی را گرم کرد

چای ، بابونه و کمی سنگ

گرایش به سبک پاپ نوجوان نوجوان چند سال پیش ظاهر شد ، زمانی که دو خانم جوان نقاشی شده با نام مستعار خنده دار – Grechka و Monetochka – از زیر زمین زیر کشت وحشی و روی صحنه بزرگ ظاهر شدند. نهال ها برای مدت زمان طولانی سنبله نداشتند و اخیراً پژمرده شده اند ، کارهای جدید بیشتر و بیشتر مورد انتقاد قرار می گیرند. اما ، همانطور که آنها می گویند ، یک مکان مقدس هرگز خالی نیست ، و قهرمان جدید وتا در افق ظاهر شد ، که به دلیل سن و رنگ موی اسیدی خود را بلافاصله با بیلی الیش روسی اشتباه گرفت. اشتباه است یا نه – زمان نشان خواهد داد.

آنها گفتند ، تهیه کننده آن – بنیانگذار و رهبر سابق “فناوری” رومان ریابتسف ، در ابتدا با خشم از چنین مقایسه هایی بنفش شد ، اما اکنون در مصاحبه ای صریح و شادمانانه اعتراف می کند: “امروز دختران با گیتار که می خواهند راک بخوانند ، نه موسیقی پاپ ، یک پدیده هستند ، نه تنها در بین ما ، بلکه در غرب نیز محبوب است. من اخیراً فهمیدم که به آن سنگ زیبا – راک زیبا گفته می شود و بیلی ایلیش پورتال را به روی تمام دنیای موسیقی دختران گشود. او نشان داد که یک دختر ساده با گیتار می تواند با بردن یک ضبط صوت در اتاق خواب خود به موفقیت برسد. درست است که من در مصاحبه با تهیه کننده اش خواندم که ده دایی جدی شکم گلدان پشت سر او هستند. من هم جدی هستم و شکم گلدان دارم اما تنها هستم. ” به گفته وی ، داستانهایی مانند روایتی که یک جلسه فوق العاده با بخش بود ، در اطلاعیه های مطبوعاتی توسط متخصصان روابط عمومی اختراع شده است ، اما در اینجا همه چیز واقعاً اتفاق افتاده است:

– ناگهان فهمیدم که 25 سینتی سایزر و 9 گیتار که طی سالهای کار جمع کرده ام برای من بیش از حد است و آگهی فروش را قرار دادم. یکی از دوستانم در فیس بوک برایم نامه نوشت و آمد تا برای دخترم با او گیتار بخرد. معلوم شد که او 15 ساله است و او آهنگ می نویسد. گفتم: به من نشان بده. گوش کردم ، احساس عمیق کردم ، میکروفون به من داد و صبح روز بعد فهمیدم که تمام ترکیب را از ابتدا تا انتها حفظ کرده ام. پنج دموی دیگر که بعداً فرستاد ، بلافاصله در حافظه من حک شد و سپس خدمات تولیدی خود را ارائه دادم. من در مورد کیفیت موسیقی دقیق و بدبین هستم. به مدت 30 سال در تجارت نمایشی ، من هرگز موردی را نداشته ام که اینقدر مرا آزار دهد. آنها یادداشت های زیادی برای من ارسال کردند ، اما حتی یک مورد هم که گفتم: “من آن را دوست دارم! من میگیرمش! ” اولین آهنگ “Sweeterburg” بلافاصله توسط یک انتشارات بزرگ موسیقی مورد استفاده قرار گرفت ، که در واقع یک مورد خارق العاده است. با توجه به این که تعداد زیادی از هنرمندان در آنجا می ترکند ، این بسیار جالب است و ، به عنوان یک قاعده ، با مبتدیان و کارهای آنها بسیار سخت گیر رفتار می شود و معمولاً عجله ای با پاسخ های مثبت ندارند. و سپس آهنگ یک هنرمند کاملاً ناشناخته ، که تجربه و سابقه خاصی ندارد ، تقریباً از چرخ گرفته شد. یک ماه بعد ، همین اتفاق برای قطعه دوم “To the Bottom” رخ داد – آنها آن را به معنای واقعی کلمه یک روز پس از ارسال آن برای آنها منتشر کردند ، اگرچه معمولاً این روند 10 روز طول می کشد. فقط یک شرم و شرم است ، اما در اینجا – یک ماده بسیار قوی و متنوع. و ما خیلی سریع کار می کنیم – به عنوان مثال ، ما اخیراً در سه ساعت در یک ساعت و نیم آواز ضبط کرده ایم. من این را ملاقات نکرده ام. من چیزی برای تقصیر ندارم ، هیچ چیز برای رسیدن به ته …

عکس: آلنا لوچنکو







Sweeterburg ساختگی ، “زمینه هایی با گل مروارید در اطراف” و دیگر تخیلات نوجوانی به عنوان کاربردی برای “صدای نسل” جدید لرزان ، کاملاً مشهود است و دقیقاً به عنوان اولین برنامه کاملاً مناسب بود. قابل ستایش است و به اندازه کافی قانع کننده است. در آهنگ دوم “به پایین” متن متنوع تر است و به ویژه امروزه به نظر می رسد: “و من دوباره توسط قطرات معلق به هوا آلوده شدم. این حتی خنده دار نیست ، زیرا شما ویروس قدیمی و جدید من هستید. ” اگر آهنگ اول اشک آورتر و غنایی تر ظاهر شد ، پس آهنگ دوم سرگرم کننده ، رانندگی و کنایه از خود است. این انگیزه و کنایه از خود به وضوح از همان ابتدا برای Monetochka و Grechka فاقد آن بود: دختران به نوعی بر خشم نوجوانان متمرکز می شدند ، برعکس وتای پرانرژی و شادتر ، که پالت احساسی آن بسیار متنوع تر است و ، ظاهراً واقع گرایانه تر ، نشان دهنده روحیه معنوی نسل است.

– صادقانه بگویم ، من از کودکی همیشه می خواستم موسیقی بسازم ، – می گوید این خواننده جوان. – ملودی و شعرهای مختلفی را سرودم ، اما فرصتی برای نواختن نداشتم ، چه رسد به ضبط آثارم. اما بعد من بزرگ شدم و به معنای واقعی کلمه در عرض یک ماه دو تک آهنگ داشتم که فوق العاده جالب است. من یک رویای بزرگ می بینم: من همیشه در ذهنم تصور می کردم که چگونه در خیابان قدم می زنم و ناگهان می شنوم کسی ملودی آشنا و دردناکی را زیر لب دارد و بعد متوجه می شوم که این آهنگ من است. آیا وقتی می فهمید که افراد اطراف شما کار شما را دوست دارند و از آن قدردانی می کنند ، انتقال احساس با کلمات غیرممکن است؟ – این فقط جادویی است. به طور کلی ، در آینده من واقعاً دوست دارم یک نسخه صوتی از آهنگ هایی که قبلاً منتشر شده اند بسازم ، تا مردم بتوانند این ترکیبات را به روشی جدید تجربه کنند – شاید روزی آنها معنای ذاتی آنها را درک کنند.

در همان زمان ، رومان ریابتسف ، در ساخت و تولید هیپوستاز ، همیشه با کمی ظرافت متمایز می شد ، و این واقعیت با چه اشتیاق محرمانه ای پروژه جدید و نام جدیدی را به یاد می آورد لذت یک گنج یاب را که به طور غیر منتظره ای در یک گنج باور نکردنی قرار گرفت ، یادآوری می کند. با این حال ، ارزش واقعی یافته هنوز باید درک شود ، اگرچه در اولین نشانه ها ، همه چیز تاکنون بسیار وسوسه انگیز به نظر می رسد.