“ستایش گفت مانند اعطای عنوان هنرمند مردم بود.”

واسیلی میشچنکو ، بازیگر ، تعمید آتش را از والنتین ایوسیفوویچ افسانه ای به خاطر آورد

واسیلی میشچنکو ، که تازه در Sovremennik پذیرفته شده بود ، مورد غبطه همه قرار گرفت. تازه وارد ، و نقش اصلی را در “بازرس کل” ، و در اطراف او – برخی از ستاره ها: خود Gaft در نقش فرماندار ، Volchek و Neelov – همسر و دخترش. این بازیگر به یاد می آورد که چگونه غسل ​​تعمید آتش را از والنتین گفت دریافت کرد.

– من به شدت نگران بودم – فقط نوابغ در اطراف بودند و علاوه بر این ، کارگردان والری فوکین زمزمه می شد که تئاتر هنرمندان برجسته خود را برای نقش خلستاکوف دارد. و او: “من به یک خلستاکف مانند میشچنکو و یک فرماندار مانند گفت نیاز دارم.”

و این نمایشنامه است. اولین صحنه من ، ایستادن در بال ها ، انتظار بیرون آمدن. می بینم که گفت صحنه خود را بازی کرد ، به پشت صحنه رفت ، من آن را بازی کردم و برگشتم ، و او از پشت بالا آمد و به من گفت: “اگر اینگونه بازی کنی ، من با تو روی صحنه نخواهم رفت.” و او آن را با عبارات قوی مناسب ادویه ای کرد.

پاهایم جای خود را به من داد. و بعد چند بار دیگر او در بال ها ایستاد و از بازی بد من ناراحت شد. یک بار صبرم از دست رفت ، و او را فرستادم. من خودم نبودم روی صحنه ، دستانم می لرزید ، به سختی می توانستم بازی را تمام کنم. سپس به جستجوی او شتافت تا عذرخواهی کند ، و او به ملاقات او می رود و در سفر می گوید: «پیرمرد درخشان ، درخشان! با عرض پوزش ، هیچ ارتباطی با شما ندارد ، من باید کاری با خودم انجام دهم. ” و از آن زمان تا پایان روزهایم ، عشق من به والنتین ایوسیفوویچ بی اندازه بود. و ما سراغ شما رفتیم: من به او گفتم “والیا” ، او به من گفت “واسیا”.

و من هرگز فراموش نخواهم کرد که چگونه بعد از اولین اجرای نمایش “هرج و مرج” به کارگردانی گاریک سوکاچف (اکنون “هرج و مرج” در Sovremennik نیست – MR) به اتاق رختکن خود رفتم. در را باز می کنم و می بینم که گفت در تاریکی روی صندلی کنار پنجره نشسته است. “ممکن است شما اشتباه وارد رختکن شوید؟” – فکر کردم و ولیا: “بیا ، بیا … تو نمی دانی چه کاری انجام داده ای. و چگونه می توانم بعد از چنین کاری روی صحنه بروم؟ ” من شوکه شدم – آیا او ، یک هنرمند ستاره ، از خودش مطمئن نیست؟ ” ستایش او مانند اعطای عنوان هنرمند مردم برای من بود.

اما این گفت است. او مانند این است ، که از شک و تضاد بافته شده است. می توان گفت “درخشان” و سپس – “گه کامل”. من در تور بالتیک به یاد می آورم: ساحلی در یورمالا ، و ما (Volchek ، Gaft ، Lena Yakovleva) در حال بازی هستیم. به نوبه خود ، هر كدام از او یك كلمه به او پرتاب می كنند ، و او بلافاصله ، بدون نوشتن چیزی روی صفحه ، با یك نمودار روبرو می شود. او فقط برای یک دقیقه سکوت خواهد کرد ، فکر می کند و می دهد – اینجا و اکنون. گالینا بوریسوونا فقط به ما فریاد زد: “بعد از او بنویس ، او همه چیز را فراموش خواهد کرد!” والیا گفت با استعداد خداب بوسه.

و همچنین اولین باری که شعر “فوئت” را برای من خواند به یاد دارم. من از سن پترزبورگ ، جایی که مشغول فیلمبرداری بودم ، آمدم و به او گفتم که در آنجا با رقصنده های باله ، ولودیا واسیلیوا و کاتیا ماکسیمووا ملاقات کردم. ولیا گفت: “و من آنها را می شناسم.” “من مدت طولانی با آنها دوست بوده ام.” و من “فوئت” را خواندم – او فقط آن را نوشت.