میگوهای گلم و الیگارشی روغنی روی صحنه می روند

تئاتر Et Cetera هشدار می دهد: در رپرتوار – “مراقب باشید افسانه ها”

اخیراً به ندرت به افسانه ها مراجعه می شود. معلمان مدارس دو کلاس دروس ادبیات را برای کلاس پنجم دبستان برگزار می کنند و سپس متقاضیان گروه های بازیگری نسخه های منتخب کمیته انتخاب را می خوانند. آنها حتی کمتر اوقات به تئاتر می رسند. ولاد مالنکو ، شاعر و کارگردان ، خود داستان هایی را می نویسد. فقط برخلاف آثار کلاسیک کریلوف ، لا فونتین ، میخالکوف ، شخصیت های او از ویژگی های بیرونی مدرنیته برخوردار هستند – جوجه تیغی های سرسفید ، میگوهای پر زرق و برق ، الیگارشی روغن. اما در آخر ، البته ، اخلاقی. از نمایش برتر – خبرنگار MK.

“مراقب باش افسانه ها” قرار بود در بهار اکران شود ، اما همه گیر درست قبل از شروع نمایش هنرمندان را پشت سر گذاشت. تلاش دوم پاییز بود – همچنین لغو شد ، اما به دلیل بیماری اعضای تیم بود. تماس دسامبر سومین تماس بود و سرانجام انجام شد. با این حال ، از نظر نویسنده و کارگردان ، مبارزه با مشکلات داخلی نمایشنامه تمام نشده است. نویسنده پروژه ، ولاد مالنکو صادقانه در مورد این موضوع به منتقدان جمع شده گفت.

“ما امروز یک نمایش برتر طولانی مدت داریم که انتظار می رود. و همچنین ورودی فوری – بازیگر دیگری بیمار شد. امیدوارم ما را درک کنید و کمک کنید. ممکن است مشکلی پیش بیاید. و من مطمئن هستم که تولید تغییر خواهد کرد. ما مانند هر کلاهبرداری چیزی اضافه و حذف خواهیم کرد. ”هشدار می دهد مالنکو و در حالی که میکروفون آماده است در لبه سمت راست یک صحنه کوچک در سالن Efrosov می نشیند.

در همین حال ، گروهی از هنرمندان جوان (کیریل لوسکوتوف ، اوگنی توکارف ، اوگنی تیخومیروف ، آناستازیا کورمیلیسینا) در سقف چوبی با پنجره های عظیم شیشه ای ظاهر می شوند ، که به قیاس با شخصیت های معروف افسانه کریلوف ، “بر روی یک چمنزار چسبناک ایستاده اند تا نور را با هنر خود تسخیر کنند”.

آنا آرتامونووا با شادمانی تلاوت می کند: “هنر ما مانند یک سوراخ پیراشکی است” ، که اجرای آن برای اولین بار انتظار طولانی مدت نبود ، بلکه یک معرفی فوری بود. “نرم تر!” – نویسنده ناگهان مداخله می کند. بازیگر لحن خود را پایین می آورد و درجه فشار را کاهش می دهد.

در همین حال ، چهار اصلی ، یکی پس از دیگری ، افسانه های مدرن ولاد مالنکو را بازی می کنند. آنها به دور صحنه می شتابند ، در پشت پنجره هایی که بالا می روند پنهان می شوند ، در یک سوراخ مستطیل در سقف چوبی بداهه می افتند و متن بازی را با وضوح ، بلندتر و سریعتر تلفظ می کنند.

در اینجا شما و جوجه تیغی های پوست سر ، یک گرگ احساسی ، یک بازیگر زن مشک ، یک خال در یک دوره آشامیدنی ، یک میگوی پر زرق و برق ، خرچنگ در حمام. حتی شاعر پوشکین نیز در تزار تزار با خود تزار حضور دارد. در حقیقت ، بهشتی برای عمل خشم. و کارگردان چنین رفتاری را به هیچ وجه محکوم نمی کند: بلکه برعکس. ملنکو وقتی به هنرمندان خود می خواهند کلمات را به صورت واژه دیگری متوجه شوند ، می گوید: “اصلی ترین چیز شجاعت است و هر کاری که می خواهی انجام بده.”

حتی یک شورش هم کمی بیشتر از یک ساعت اتفاق می افتد! تنها حیف این است که ساختگی است. یوگنی توکارف ، بازیگر ، ناگهان نمایش را متوقف می کند و مخاطب را مخاطب قرار می دهد: «این افسانه چیست؟ فهمیدی؟ آقای نویسنده چه ارتباطی با آن دارد؟! ” و به نظر می رسد ملنکو شاعر و کارگردان صادقانه در برابر اعتراض مقاومت می کند و از بازیگر می خواهد تا اجرای نمایش را مختل نکند. او نمی خواست اما فیلمنامه این را می گوید. چه کسی می داند ، شاید طبق گفته خود مالنکو ، در پانزدهمین اجرا است که افسانه های اصلی به یک عمل واحد تبدیل می شوند و از پراکندگی توجه مخاطب به ملفه ها باز می مانند.

اکنون او یک مزیت مسلم دارد – موسیقی مسحورکننده. توسط موسیقی دانان افسانه ای ، اساتید اجرا ، سرگئی لتوف ، ولادیمیر نلینوف و سرگئی شکروس به صورت زنده روی صحنه نوشته و اجرا شد. آنها با هم برای اجرای یوری لیوبیموف موسیقی ساختند. و حالا ، برای اولین بار ، آنها افسانه ها را در دست گرفتند و از موسیقی متن یک شرکت کننده کامل در اجرا ساختند.