صحبت کرد
یکی از سازنده ترین کارگردانان معاصر آندری کنچالوفسکی ، که با فیلم “رفقای عزیز” در جشنواره فیلم ونیز شرکت کرده بود. در جشنواره شرکت کرد. او بیش از یک بار با بازیگران غیر حرفه ای کار کرده است و اکنون یکی از قهرمانان او بار دیگر شخصیت اصلی “شب های سفید الکسی تریاپیتسین پستچی” است. همه او را نمی شناسند. الکسی تریاپیتسین فرمانده یک ایستگاه آتش نشانی در دهکده خود شد و وقتی از او س askedال شد که چرا روسیه را دوست داریم ، پاسخ داد: “برای همه چیز!”. p>
از شرکت کنندگان در پروژه س questionsالهای یکسانی پرسیده می شود – به عنوان مثال این س thisال: “نکته اصلی در شخصیت روسی چیست؟” رایج ترین پاسخ صبر است. اما هیچ کس جواب زندگی را نمی دهد. کارگردانی که شخصیت هایش را کنترل می کند ، سکوت آنها را ترجیح می دهد. “هر فیلمی تحریف واقعیت است. هر هنری دروغ است ، اما هنر بزرگ دروغی است که به درک حقیقت زندگی کمک می کند. ” به نظر می رسد کونچالوفسکی کجا و مردم روسیه کجا. اما خودش نظر دیگری دارد: «من همیشه خودم را در کنار افرادی احساس می کنم که بوی عرق نمی دهند. وقتی شخصی در مزرعه کار می کند ، بوی عرق نمی دهد. در مترو بو می دهد. “
برای درک اصل ملت ، او با ده ها نفر از مردم عادی صحبت کرد. به گفته کنچالوفسکی ، خصوصیات یک فرد روس این است: “او گوش نمی دهد ، اما فکر می کند چه جوابی بدهد. به نظر او هیچ کس خسته کننده ای وجود ندارد. “من به دنبال افراد خوشحال بودم. در هر شرایطی ، یک فرد می تواند با هدف حمایت کند. افراد ناراضی زیادی در همه جا وجود دارند. جغرافیا ، آب و هوا و دین از م componentsلفه های اصلی در شکل گیری آگاهی روسیه است. مردم روسیه هنوز دهقان هستند. ما هرگز بورژوازی نداشتیم. در روسیه سرمایه به دولت بستگی دارد. و در کرملین – آگاهی دهقانان و در دوما “. و از آنجا که در هنگام شیوع بیماری همه گیر نشسته و با ما صحبت می کند ، خود را سرحال خواند. p>
قهرمانان در مناطق مختلف کشور زندگی می کنند – از بایکال تا سرزمین کراسنودار. این یک معلم جوان شیمی است که به روستا آمده است. نماینده “روزنامه نگاری مردم” ، تهیه کننده تلویزیون و رادیو در روستای قلمرو کراسنودار ؛ یک امدادگر از جزیره اولخون ، در هنگام استراحت به کودک شیر می دهد. یک خانواده بزرگ از سیبری ها ، جایی که فرزندان را تنها پدر کشیش بزرگ می کند. كشاورزی كه زنده نماند تا نمایش نخست را ببیند. او خواهد گفت که معنایی در زندگی وجود ندارد. به سادگی زندگی وجود دارد. p>
در یک فیلم رقابتی دیگر “دست ساز” توسط اوگنی گریگوریف ، که همچنین شامل داستانهای کوتاه است ، این در مورد افراد شاغل است: یک کارگر فولاد ، یک متخصص بیهوشی ، بعد از کار کشیش کشیش را می پوشد ، یک بیل مکانیکی الکساندر سرگئیویچ پوشکین ، که همسرش اجازه نداشت در فیلمبرداری شرکت کند به کارگردانی یک دختر جوان ماریا کوزلووا. او نه تنها نویسنده رمان ، بلکه جالبترین شخصیت نیز خواهد شد. ماریا مانند کنچالوفسکی به دنبال “م componentsلفه های خوشبختی” در افراد است. p> عکسی از فیلم “شمن”. span>
“شمن” آندری اوسیپوف ، ساخته شده بر روی تواریخ ، تلاشی برای درک این است که استالین در ذهن روسی است. این کارگردان لذت ملاقات با افرادی که در این فیلم اسیر شده اند را تجربه کرد. در اینجا آنها زنده هستند ، اما شما می دانید که هیچ یک از آنها از بین رفته است. و این فیلم در دفاع از یک فرد معمولی است که مقصر نیست که در یک زمان متناقض متولد شده است. نویسنده فیلمنامه “شمن” اودلشا آگیشف خواهد گفت: “ما چیزی را شلیک نکردیم ، چیزی اختراع نکردیم ، ما فقط از تواریخ استفاده کردیم. من 81 ساله هستم و قبلاً او را دیده ام. ” اما اوسیپوف استاد کار با بایگانی فیلم است. او از بریدگی ها ، بقایای فیلم استفاده کرد که در یک زمان به دلایل ایدئولوژیکی قابل نمایش نبود. p> هنوز هم از فیلم Nocturne گرفته شده است. span>
فیلم کره جنوبی Nocturne نیز در مورد افراد ساده و با نشاط است که تا حدی در روسیه فیلمبرداری شده است. مدیر گوانگچو یونگ قادر به معرفی شخصی وی نبود. ترافیک هوایی بین کشورهای ما یک روز قبل از نمایش باز شد و خرید بلیط از قبل غیرممکن بود. بنابراین ما به صورت مجازی صحبت کردیم. گوانگچو یونگ فیلم خود را از سال 2008 تا 2018 فیلمبرداری کرده است. او کار خود را به عنوان گزارشگر تلویزیونی شروع کرد و داستان هایی درباره کودکان معلول ساخت. او که از کار به خانه آمده بود ، گریه کرد و تصمیم گرفت فیلمی درباره موسیقی دان مبتلا به اختلال اوتیسم ، سونگ هو (34 ساله اکنون) بسازد ، که گزارش آن را در سال 2008 فیلمبرداری کرد. سپس با برادر کوچکترش ملاقات کرد. او معتقد بود که زندگی اش به خاطر یک برادر خاص نابود شده است. قلب گوانچو از این سخنان درد گرفت. مادر این برادران ، که از همسرش جدا شد ، که اوتیسم کودک را قبول نمی کرد ، نگران است که پس از مرگ او چه اتفاقی خواهد افتاد ، آیا برادر کوچکتر سون هو مراقبت خواهد کرد. برادران به تور سن پترزبورگ می آیند ، به کلیسای جامع منجی با خون ریخته می روند ، و سون هو از هشدار شوخی ترسیده است: شما در معبد فریاد می زنید ، دیگر هرگز به کره بر نخواهید گشت. این عکسهای لمس کننده و همچنین رابطه بین شخصیتها است که طی 10 سال تغییر زیادی کرده است. “Nocturne” فقط در مورد اهمیت مراقبت از عزیزان است. p>