بوتوسوف در مرحله RAMT

ریزه کاری های طلاق خانوادگی را فاش کرد

در مسکو ، تقریباً تمام خانواده صحنه” Papa-Mama-Son “نویسنده فرانسوی ، فلوریان زلر ، که روزنامه انگلیسی گاردین او را” درخشان ترین نمایشنامه نویس جوان زمان ما “. فصل گذشته در Sovremennik ، یوگنی آری کارگردان ، Papa ، اولین قسمت از یک حماسه خانوادگی روانشناختی را به صحنه برد ، با سرگئی Garmash و Victoria Tolstoganova در نقش های اصلی. اکنون در RAMT “پسر” ظاهر شد – حلقه آخر سه گانه – که توسط یوری بوتوسوف با اوگنی ردکو در نقش اصلی خوانده شد.

این واقعیت که کارگردان مشهور در RAMT روی صحنه می رود ، سال گذشته شناخته شد. فقط پس از آن نگاه او به فیلم “طوفان” ویلیام شکسپیر افتاد. با این حال ، ایده اصلی دستخوش تغییرات اساسی شد و در فلوریان زلر تجسم یافت ، که از نظر عمق تصاویر و دقت چشمگیر ، می تواند عنوان شکسپیر مدرن را ادعا کند. بوتوسوف می گوید: “این نمایشنامه درباره هملت در هر یک از ما است.” و غیرممکن است که با او موافقت نکنید.

در مرکز نمایشنامه یک داستان خانوادگی قرار دارد که برای خیلی ها خیلی آشنا است. پدر من یک خانواده را ترک کرد ، خانواده دیگری را تأسیس کرد. از هر دو زن پسران برای او به دنیا آمدند. نیکولاس بزرگ (اوگنی ردکو) نزد مادرش ماند. حالا او یک نوجوان است و در سال بزرگسالی اش است. اما او مدرسه را رها کرد ، که طبیعتاً والدینش را نگران می کند – پیر (الكساندر دویاتیاروف) و آنا (تاتیانا ماتیوخوا). بهانه های تعمیم یافته فلسفی یک نوجوان و وضعیت هیستریک شکسته مادر منجر به این واقعیت می شود که نیکولاس به پدرش نقل مکان می کند – به یک خانواده جدید ، به نامادری اش صوفیا (ویکتوریا تیهانسکایا) و برادر تازه متولد شده خود. اما آیا اکنون آنها بهبود می یابند؟ افسوس ، این در زندگی بسیار نادر است.

زلر تیرگی در اطراف خانواده را ضخیم می کند ، و بیشتر و بیشتر نوجوان را به یک افسردگی واقعی تبدیل می کند. و این نوجوانی نیست ، که به نوعی به خودی خود می گذرد. و یک شیرجه وحشتناک که یک روح جوان در آن پرواز می کند. نیکولاس به سرعت اوج جوانی را از دست می دهد – چهره او سفیدتر از مرگ ، سن خوب او است – او بسیار بزرگتر از پدر و مادرش به نظر می رسد – و توانایی صحبت کردن. گفتار پسر مانند خارهای سمی است: کوتاه و تند. “شما نمی توانید این کار را با من انجام دهید … شما نمی توانید!” – نیکولاس به پدرش فریاد می زند.

“البته ، من مثل قهرمانم وكالت وكیل نیستم. اما من همچنین تمام وقت کار می کنم ، که همسرم اغلب در مورد آن به من می گوید ، – می گوید الکساندر دویاتیاروف ، بازیگر نقش پدر. – بله ، نمایشنامه روزمره است. اما وظیفه ما این بود که موقعیتی را که برای بسیاری آشنا است به درستی ارائه دهیم تا فقط هر روز به نظر نرسد. و نکته اصلی نحوه دید والدین توسط نیکولاس بود. به همین دلیل شکل روایت بسیار تکان دهنده است. در سطح حواس است ، نه در سطح مغز. “

یوری بوتوسوف ترجمه های زیادی را به گروتسک و دلقک تبدیل می کند. طرفداران این کارگردان سریع دست نوشته های امضا شده را می خوانند: صورت های “نقاشی شده” ، آرایش هایی که روی آنها آغشته شده است ، پلاستیک نوک تیز ، درج های رقص و جهت های موسیقی است. به همین دلیل تم نوجوان ، که برای هر خانواده دوم آشنا است ، به شدت در ذهن مخاطب می پیچد.

اگر یک نمایشنامه به سادگی از روی صحنه خوانده شود (همانطور که اوگنی ردکو این کار را از راه دور انجام می دهد) بدون هیچ گونه تصویر اضافی ، به خودی خود قادر است روح مخاطب را بپیچاند. اما بوتوسوف یک نبوغ نابغه از احساسات انسانی است. او یک شخصیت دیگر را در نمایش گنجانده است – موسیقی. و دو تجسم مکمل برای او پیدا می کند. یکی از آنها مردی است که آواز می خواند (دنیس بالاندین). در واقع ، این صدای او است که از یک باریتن اپرا به آوازهای موسیقی پاپ جاز می رود ، وضعیت احساسی نیکولاس را منعکس می کند.

اما خود موسیقی نور ناخودآگاه سوزاننده ای را به صحنه نگاری تک رنگ ماکسیم اوبرزکوف می افزاید. شامل جاز سبک از Club Des Belugas و صدای سمفونیک باورنکردنی از Hans Zimmer است. موسیقی مانند یک توسعه دهنده فوری کار می کند. به لطف اوست که بیننده بدون حتی یک کلمه می فهمد دقیقاً در درون این افراد بدبخت چه اتفاقی می افتد. و سپس بی صدا سالن را ترک می کند ، ماسک خیس از اشک صورتش را برمی دارد و در جایی از فضای خالی می گوید: “اما این می توانست در مورد فرزند من اتفاق بیفتد.”