سبد اتومبیل و کوچک

شورش نابود شده زندگی

در کنار انبوهی از آجرهای قرمز فرسوده ، انبوهی از شن و ماسه زرد وجود دارد: سازندگان تخلیه کردند ، اما از آن استفاده نکردند ، بازسازی خانه به تعویق افتاد. به زودی ، یک جزیره زرد خمیده روی آسفالت از چمن سبز شد. نه چمن ، دارای اندازه مصنوعی ، بلکه زمینی ، با ساقه های آبدار طولانی. ظاهراً دانه ها از دوردست ها ، از آنجا که شن و ماسه استخراج می شود ، آمده اند.

زندگی نهال ها را گسترش می دهد – فضایی را تصرف می کند ، سعی می کند خود را تثبیت کند و سر پل ها را گسترش دهد ، تا جای پای خود را بدست آورد. در این حالت بیهوده است. گیاهان یک طرح نامناسب را انتخاب کرده اند – نه یک مزرعه ، حتی یک تخت گل ، نه یک تکه خاک ثابت ، بلکه یک منطقه کوچک که در ابتدا محکوم به نابودی است. آنها این کار را خواهند کرد ، بدون شک و به زودی. بله ، و در آخر این سیاره ، کل کره زمین ، در پایان غبار خواهد رفت. با این حال ، شما روشنگری نخواهید کرد ، به ریشه های احمق و شاخه های تشنه آینده هشدار نخواهید داد ، باعث نخواهید شد شانس زنده ماندن در سرزمین های جدید را که برای مدتی موفق به پیروزی و پیروزی شده اید ، رها کنید. کورکورانه ، سرسختانه ، اعضای هیئت مدیره تلاش های جدیدی انجام می دهند ، اگر عقب نشینی کنند ، تسلیم نمی شوند.

موج و آوار

مردم می دانند که خواهند مرد ، اما به زندگی خود ادامه می دهند.

ساعت شلوغی – در میادین ، ​​در وسایل حمل و نقل عمومی ، در پارک ها و نزدیک تئاترها – بالاترین نقطه جوش و شکوفایی مزخرفات است: آنها بسیار آسیب پذیر ، شکننده ، ضعیف هستند ، برای نیازهای مختلف بدن عجله دارند ، جای تأسف دارد که تصور کنید چگونه زود محو و متلاشی می شوند. < / p>

باکتری های انسانی عاشق می شوند ، شعر می نویسند (تصور عجیب است: موجوداتی که به سختی در مقیاس جهان قابل تشخیص هستند ، دارای مقیاس جهانی از شاعران ، بچه ها ، ستاره های تجارت نمایش هستند) ، یکدیگر را در آغوش می گیرند و زندان می کنند ، خانه های سنگی و چوبی می سازند ، جنگل را آزار می دهند آرایه ها و مخالفان آنها ، پوسیدگی قابل اعتراض را در پشت سیمهای خاردار پخش می کنند و بتها را روی پایه ها می گذارند ، جنگ هایی را شروع می کنند ، هدف این است که توپ ، پیکره خون زمین را به کام مرگ بکشاند.

امواج موج سواری به طرز تکرار ناپذیری روشن باقی می مانند: به محض اینکه کف نسل قبلی فروکش کرد ، بعدی بعدی با سر و صدا می پیچد و ردپای دوره ای را که رد می شود ، می شکند ، باقی مانده های توسعه نیافته آن در شکاف ها ، گودال ها ، صدفخانه ها ، بیمارستان ها ، پناهگاه های آپارتمان پنهان می شوند – زباله های منسوخ دیگر دیده نمی شوند ، به زودی اصلاً وجود نخواهد داشت.

پرون

در همه جا علائم تصادفی ، شتابزدگی ، سو mis تفاهم ، پفک شهد جذب شده وجود دارد.

سکوی پر از گرد و غبار و گرد و غبار تابستان که با پوسته های آفتابگردان ، لیوان های کاغذی ، ته سیگارهای چرب (به طور عمده نگهدارنده های سیگار سفید) ، بسته بندی های آب نبات پخش شده است. مردانی با چمدان ، زنان با کیف و بچه های رنگ پریده – بی قرار به اطراف نگاه می کنند ، از چیزی مطمئن نیستند ، از همه چیز می ترسند. افراد بی خانمانی که روی نیمکت های وسط روزنامه چرت می زنند ، لباس های فرسوده ، مواد غذایی پخش شده روی این نیمکت ها.

در زیر یکی از نیمکت ها ته چین چروکیده بوفه ناتمام و دو عدد آلبالو وجود دارد که با لاکی از لایه غبار چسبیده ای که در آن ریخته شده می درخشد.

درخت آرزو

صنوبر در زیر پنجره من بیشتر و بیشتر به وضوح ظاهر یک درخت سال نو یا “درخت آرزوها” را که به صورت نمادین تزئین شده است ، می گیرد ، که رویابین های رمانتیک ، با دیدن یک رویای لوله ای مخفی ، آنها را آویزان و مجهز به روبان ، روبان ، کمان ها و سایر مزخرفات و قلقلک می کنند: آنها به شاخه ها می چسبند و آویزان می شوند آنها دارای کیسه های پلاستیکی انداخته شده از آپارتمان ها ، ماسک های ضد آنفولانزا و ضد ویروس کرونا هستند ، فویل آب نبات ، جوراب های نشتی و دمپایی های فرسوده ، جوراب شلواری ، و همچنین کلاه های بافتنی ، پوشک و بالش هایی که باد در بالکن آنها را منفجر می کند.

یک سوتین مشکی هیجان انگیز اخیراً تاج را تاجگذاری کرده است!

بین ریزوم ها ، مانند خردهای شمع ، ته دانه ها زرد و سفید می شوند. بنابراین به نظر می رسد: با قرار دادن آنها در کاسه های برگ و گرم کردن آنها ، یک جایگزین کریسمس به طور جشن و تزئین شده برای یک داروی مخروطی دریافت خواهید کرد.

مظهر اسباب بازی عجیب و غریب رویاهای انسان!

تمثیل

در اواخر تابستان – اوایل پاییز ، گله پرندگان به مناطق گرمتر می روند. اجتماعات خسته و پر ، برای استراحت می نشینند – روی سیم ، سقف ، درختان بلند. تقریباً در هر شرکت زائر منظم و منظم ، دو یا سه مرغ پرنده وجود دارد که نمی توانند پس از پر از دوست دختر پر قدرت که پس از “توقف” بال می زدند ، اوج بگیرند. دردناک؟ ضعیف شده؟ بزرگترها؟ هوشیارانه: آنها نمی توانند بر مسافتی عظیم – در پی گرمای گریزان – غلبه کنند. و با این حال ، با عجله ، البته با تأخیر ، برای ادامه مسیر و رسیدن به اصحاب پرانرژی ، برای پیوستن به اکثریت.

آیا تمثیل – تمایل ناامیدانه به عدم ترک تحصیل ، جدا نشدن از خودخواهی جوان و بالغ جذب شده در خود – آیا نیاز به تجاوز دارد؟

من دوست دارم خارجی های ضعیف زنده بمانند.

طلا

بشریت تخلیه ابدی ثابت و ناپایدار دائماً را تعریف و جدا کرده است – از میان انبوه ناپایداری اطراف: طلا! مشمول عمل تخریبی زمان نیست ، نگاهی اجمالی به برتری و انتقال آن به کسانی که با آنها در تماس است. به همین دلیل است که آنها این ثور را می پرستند ، و بنابراین او را تغذیه می کنند که او در اصل خرید خود بدون تغییر باقی خواهد ماند و نژاد رله را از نسلی به نسل دیگر ، از یک استاد به یک استاد دیگر ، قدرت می بخشد. طلا مانند آهن فایده ای ندارد (شاید در زندگی روزمره بیشتر لازم باشد ، اما مستعد خوردن توسط زنگ زدگی است) ، مانند مس (که در طبیعت به شکل خالص آن یافت نمی شود) رسانای الکتریکی نیست ، مانند نقره قابل انعطاف پذیری – مساوی با وضعیت فساد ناپذیر یادگارها!

در لاورای کیف-پچرسک ، بالای زنگ شیشه ای ایستادم که زیر آن استخوانهای نیمه پوسیده انسان (همراه با زمین) منتقل شده است. مچ دستان قبلی با دستبندهای بی روح سیاه شده بود ، اما با رنگهای گرم دستبند طلا ، فالانژهای شکننده انگشتان دوران سکاها پوشانده شده بود – با الهام از مثال زنده شدن حلقه هایی که به نظر می رسید فقط در یک کارگاه جواهرات جلا داده شده اند.

شواهد اجازه شک و تردید در برتری یک ماده بر ماده دیگر را نمی دهد.

ماشین اتومبیل

آنها بی خیال پرتاب می کنند: “شما هنوز قطار وقت دارید!” معنی: ذخایر فضای زندگی گسترده بی حد و حصر است. اضافه کنید: “و یک گاری کوچک”. یعنی: به علاوه وسعت ، یک زائده وجود دارد.

استعاره ای مبهم – لازم است که با تمرکز و دقت در مکانیسم آن فرو برویم – به صورت یک تصویر شکننده (و غیر کلی) بتونی در آمده است: یک قطار مسافربری یا باری ، تانکرهای نفت ، پمپ های حرارتی … با استفاده از کدام اتصال یک چرخ دستی کوچک به سرعت بار می برد؟ آیا او زنجیر شده است؟ روی بند؟ یا مثل یک واگن برقی است؟ برای یک چرخ دستی؟

بگذارید بگوییم: معاصران – پیر و جوان – به نوعی قطار (سریع ، قطار ، پیک ، مسافت طولانی) را دنبال می کنند ، سرعت را بالا می برند و سرعت خود را کم می کنند ، کسی می رود ، برنمی گردد ، شخصی شکسته و در پنجره می نشیند ، یا روی نی ریخته شده ، کسی در دهلیز سیگار می کشد ، کسی توسط اصحاب ایستاده تحت فشار قرار می گیرد.

وقت اصلاح است: آیا بلیط شما معتبر است ، آیا برای سفرهای بعدی مناسب است؟ آیا فنرها و چرخ های کاروانسرا به اتصالات ریل ضربه می زنند – در وضعیت مطلوبی هستند؟ آیا درها گیر کرده اند؟ وسیله نقلیه به کدام ایستگاه می رسد؟ و فاصله طی شده – چگونه اندازه گیری می شود؟ شمش های جمع شده ، تلاش های معنوی ، دهه های خالی یا غنی؟ آیا می توانید آن را به عنوان یک ماجراجویی هیجان انگیز در یک شرکت جالب توصیف کنید یا به عنوان یک آزمایش سخت و سرگردان با باری از افراد بی ارزش خوردن این روزهای خود توصیف کنید؟ راستی کدام یک از آنها در کنار شما می ماند؟ و برای چه کسی – به دنبال فیستول بگردید؟ آیا سفر به داستان های مارشاکوف در مورد یک احمق پراکنده که در کالسکه جدا شده نشسته است ، یا در مورد خانمی که در یک سبد ، یک عکس ، یک جعبه مقوا و وسایل گمشده را چک کرده است تبدیل نخواهد شد؟

من “گاری” را نه به یک چمدان جادار ، بلکه به کوله پشتی تشبیه می کنم که خاطرات را جمع می کند. این بار جمع و جور است ، اما وزن زیادی دارد: قسمتهایی که نمی توانید از شر آنها خلاص شوید ، دردناک هستند ، اما آنها یک منبع انرژی تمام نشدنی برای باتری های افتاده و تخلیه شده موجود زنده هستند که در یک سفر طولانی فرسوده شده اند.

نشانه اعتراض

نه تنها در صنوبر ، بلکه در خاکستر زیر پنجره نیز زباله های شدید از طبقات بالا ارسال می شود. سفید در هوا چشمک می زند – نه مگس-دانه های برف ، بلکه “گاو نر” و “کرم شب تاب” است که می سوزد. یکی راحت نشست ، به معنای واقعی کلمه به یک پای سبز چسبیده بود – چنگالی در برگهای الاستیک (سیگاری ها باید سخاوتمندانه از فیلتر خسته شوند) – نه باران و نه باد نمی توانند ساکن ناخوانده را از بین ببرند.

شاید درخت خسته نماز خوانده ، به بهشت ​​خوانده شده است. (آیا اگر به یک ته سیگار بی ادب بچسبید خوشحال خواهید شد؟) آسمان طوفان بارانی کرد. جت های قدرتمندی به امید شستن لانه له شدند. اصلا! هیچ رهایی وجود نداشت. فریز نیکوتین به محفظه فشار کلروفرم حیات گیر چسبیده است – به معنای واقعی کلمه کاملاً محکم.

و آش تصمیم گرفت: شاخ و برگها را انداخت. شکوه و عظمت از دست رفته ، تحمیل ، کاهش وزن بصری – مثل اینکه خودش یک بسته تنباکو مضر را دود کرده باشد. اما او آزاد بود.