مستقر شد
یک شب سیاه و سیاه ، در یک اتاق سیاه و سفید ، شش هنرمند به روشی بسیار سیاه شوخی کردند. به نظر می رسد یک داستان ترسناک کودکان است. اما RAMT واقعاً یک اتاق سیاه برای اجرای در مقیاس کوچک دارد. و عصرها ، شش هنرمند با هدایت یک کارگردان جوان مخاطب را به یک پوچ معنی دار تبدیل می کنند.
در سال 1948 ، نمایشنامه نویس فرانسوی ، اوژن یونسکو اولین نمایشنامه “خواننده طاس” را نوشت. افسانه ها می گویند که این ایده هنگامی که انگلیسی یاد می گرفت در ذهن نمایشنامه نویس به وجود آمد. با خواندن جملات ، او احساس کرد که او زبان را یاد نمی گیرد ، بلکه حقایق مشترک روزمره را کشف می کند. مثل اینکه هفت روز در هفته باشد ، سقف بالا و کف آن پایین. غالباً ، در کتابهای درسی انگلیسی از شخصیتهای مرسوم برای گفتگوها استفاده می شود. آنها همسران اسمیت بودند که بعداً در نمایش یونسکو ظاهر شدند. صحنه ای از نمایش. عکس: ماریا مویزئوا.
این نمایشنامه نویس تحت تأثیر قرار گرفت که چگونه خانم اسمیت به طور متداول به شوهرش اطلاع می دهد که چندین فرزند دارند ، آنها در مجاورت لندن زندگی می کنند ، زیرا نام خانوادگی آنها اسمیت است ، خود آقای اسمیت کارمند است. آنها همچنین یک خدمتکار به نام مری دارند که مانند آنها انگلیسی است. این تجربه به ظاهر معمولی اساس یکی از پوچ ترین نمایشنامه ها شد ، اما ابدا احمقانه نیست. و این نام در ابتدا هیچ ارتباطی با خواننده نداشت. و ساده به نظر می رسید – “انگلیسی بدون مشکل”.
– اکنون ما داستان غم انگیز یک خواننده را برای شما بازگو خواهیم کرد. همانطور که از اسمش فهمیدید کچل شد. اجرا 7 ساعت طول می کشد … – قبل از شروع می گوید Ekaterina Polovtseva.
در واقع ، عمل فقط 1.5 ساعت طول می کشد بدون وقفه. در این مدت ، بیننده با دو زوج متاهل اسمیت (الکسی بوبروف و آنا کووالوا) و مارتینز (ویتالی تیمشکوف و لیودمیلا پیووارووا) و همچنین کنیز ماری (تاتیانا شاتیلوا) و آتش نشان (الکساندر پاخوموف) آشنا می شود. شاید این ساخت منطقی پایان یابد. آتش نشان – الكساندر پاخوموف ، خانم اسمیت – آنا كوالاوا. عکس: ماریا مویزئوا.
در خانه کاغذی ، جایی که هر از گاهی تلویزیون با تبلیغات قدیمی آمریکایی روشن می شود ، یک آشفتگی کامل وجود دارد. قهرمانان عبارات بی معنی را رد و بدل می کنند ، به یکدیگر لبخند می زنند ، خانه داری خانه داری برای همسران مناسب مانند همسران مناسب هستند. و سپس آنها ناگهان وارد آلترگو می شوند ، و حقیقت دیگری در مورد خود – سورئال ، غیر منتظره و بسیار خنده دار برای بیننده فاش می کنند.
در همان زمان ، مارتین ها در تلاشند تا حدود 20 دقیقه با یکدیگر آشنا شوند – آنها معاشقه می کنند ، معاشقه می کنند … متوقف شوید. آنها سالهاست که ازدواج کرده اند! آنها حتی یک دختر مشترک با چشم های متفاوت دارند. مأمور آتش نشانی درب منزل چه می کند؟ و چرا بنده هر چند وقت یک بار با عقل و منطق خود ظاهر می شود؟ چه خبره؟! اما بهتر است به دنبال معنای مستقیم نباشیم. بگذارید پوچی در ذهن شما رخنه کند و همه چیز در جای خود قرار خواهد گرفت.
بعد از اجرا با کارگردان Ekaterina Polovtseva صحبت می کنیم.
– چه چیزی شما را به این نمایش جذب کرد؟
– من می خواستم یک پوچ معنی دار بسازم. یعنی نه عجیب بودن به خاطر عجیب بودن ، بلکه یافتن انگیزه ای برای مردم که این متن عجیب را از خودشان به دنیا آورند. از این گذشته ، این کاملاً شبیه زندگی ماست: مکالمات تلفنی شنیده شده در مینی بوس یا گفتگوهای یک میز نزدیک در یک کافه ، فریاد همسایگان در میان مشاجرات خانوادگی ، ربودن برنامه های سیاسی در تلویزیون. و همه این افراد زندگی خود را دارند ، آنها خانواده ، فرزند ، آرزوها ، اهداف ، ناامیدی و انتظاراتی دارند. اینها فقط شکلهای عجیب و غریب مقوایی نیستند. بنابراین من می خواستم مردم را از این نمایش اختراع کنم ، انگیزه های آنها را رمزگشایی کنم و ساختار تفکر آنها را درک کنم. که بسیار دشوارتر از تحلیل نمایشنامه های روانشناختی بود. اما این باعث جذابیت بیشتر آن می شود. خانم اسمیت – آنا کووالوا ، آقای اسمیت – الکسی بوبروف. عکس: ماریا مویزئوا.
– چرا بهتر است که از طریق روش نمایشی سنتی ، موضوعات مهم را از طریق پوچ و ناخوشایند مورد بحث قرار دهیم؟
– پوچی این امکان را فراهم می کند تا از زاویه تمسخر ، هجو کنایه آمیز به غیر قابل حل ترین ، وحشتناک ترین مشکلات نگاه کنیم و از این واقعیت که در زندگی عادی می تواند باعث درد شدید روحی شود ، از خنده قلب صحبت کنیم. به هر حال ، اوضاع در نمایش وحشتناک است – مردم با هم زندگی می کنند ، از لحاظ ظاهری همه چیز با آنها خوب است: کودکان ، یک خانه دنج در یک منطقه خوب ، یک زندگی کاملا منظم ، اما در عین حال کمبود احساسات و علاقه به یکدیگر ، پوچی و نفرت. دوست نداشتن یونسکو این وضعیت را به حد پوچی می رساند. زن و شوهر یکدیگر را نمی شناسند و سعی می کنند نیم ساعت با یکدیگر آشنا شوند. آنها فقط در حین گفتگو می فهمند که اشتراکات زیادی از جمله کودک (با چشمان چند رنگ) دارند. فقط در این صورت است که می فهمند ازدواج کرده اند. یونسکو موفق به انجام عملی از روان درمانی می شود. پس از همه ، هنگامی که شما فرصتی برای دیدن چیزهای خنده دار در یک چیز وحشتناک دارید ، رهایی ، تسکین وجود دارد. صحنه ای از نمایش. عکس: ماریا مویزئوا.
– بنابراین “Bald Singer” چه ارتباطی با آن دارد؟
– این شوخ طبعی پوچ است. شما می توانید به دنبال قیاسی با آنچه مدتهاست اتفاق می افتد بگردید یا به دنبال معنای عمیق در متن باشید ، و جالب ترین نکته وجود چندین گزینه است. عنوان نمایش به صورت تصادفی ظاهر شد – بازیگر در تمرین رزرو کرد و این رزرو به عنوان رئیس نمایش درآمد. من می خواستم این واقعیت را برجسته کنم که چیزهای تصادفی غالباً اصلی ترین چیز هستند ، اما در واقع معنایی ندارند.