تئاتر ملل زندگی سیولکوفسکی را از طریق دخترش

نشان داد

5 سال پیش ، بازیگر Avangard Leontyev پروژه” همه چیز ما … “را راه اندازی کرد. اینها اجراهایی با فرم کوچک ، عمدتاً ماهیتاً ادبی و با حداقل بازیگران یک ، حداکثر دو نفر هستند. قهرمانان نمایش ها عمدتاً نویسندگان و شاعران بودند: اخماتووا ، چخوف ، بابل ، پوشکین ، برودسکی ، تورگنف و اکنون مخترع ، فیلسوف و کیهان شناس کنستانتین ادواردوویچ سیولکوفسکی.

با زنگ ، یک مرحله کوچک از فضای جدید تئاتر به تاریکی فرو می رود. اگر فیلمبرداری کره خاکی در حال چرخش همراه با صدای آرامبخش راوی نباشد ، سیاه و سفید خواهد بود. او یک داستان ، حتی یک افسانه را شروع می کند – آندرانیک ساعتچیان کارگردان ژانر نمایش را اینگونه تعریف کرد.

روزی روزگاری یک رویابین ، یک روستایی غیر عادی ، یک معلم ناشنوا کنستانتین سیولکوفسکی بود. صبح او به پسران ریاضیات آموخت و پس از آن برای طراحی مدل های کشتی های هوایی و موشکی ، خود را از انبوهی از کودکان خردسال در دفتر خود حبس کرد. اما تعداد کمی از ساکنان Borovsk در آن سال ها می دانستند که در سال های آینده جامعه علمی کل جهان نام او را با نفس تلفظ می کنند …

“سیولکوفسکی یک پسر روسی” معمولی است که توسط داستایوسکی توصیف شده است. این پسری است که با دیدن نقشه ستاره برای اولین بار ، روز بعد آن را تصحیح می کند. این نسلی از افراد است که نه با لحظه ای بلکه با حل س questionsالات ابدی مشغول هستند. “کارگردان آندرانیک ساعتچیان می گوید.

اما این نمایشنامه اصلاً مربوط به عجیب و غریب بودن یک نابغه نیست ، نه درباره اکتشافات و نظریه های کیهانی. این در مورد احساسات و احساساتی است که در یک ساعت روی صحنه ظاهر می شود و از بین می رود. این خاطره ای از دختر بزرگ او لیوبوف کنستانتینوونا (آناستازیا اگورووا) است که بر اساس نسخه ای چاپ نشده در 20 صفحه ساخته شده است. نمایش یک نفره می توانست عنوان دیگری داشته باشد – “در کنار پدر”. این عبارت بود که در صفحه اول نسخه خطی ظاهر شد. و او طرح تولید را تعیین کرد

“لیوبا” می گوید: “ما تقریباً در انزوا از زندان زندگی می کردیم ، زیرا پدر زندگی یک زاهد را بر عهده داشت.” مادر چهار فرزند را عملاً به تنهایی بزرگ کرد ، بودجه خانواده را به خاطر آزمایشات همسرش کاهش داد و از همه مهمتر ، توانست سکوت مورد نیاز سیولکوفسکی را ایجاد کند. اما هنگامی که کنستانتین ادواردوویچ از فضا به زمین بازگشت ، همراه با فرزندانش مدلی از کشتی هوایی را لحیم کرد ، کارهای علمی تخیلی نوشت ، ایده هایی برای آسانسور فضایی و قطارهای هواناو ارائه داد … او دنیا را امری بدیهی ندانست ، اما به دنبال اصلاح آن ، بهبود آن بود ، نگاه کنید به توسعه.

Tsiolkovsky نه تنها فیزیکدان ، بلکه غزل سرای نیز بود. و اگر می توانست ، در مورد اجسام آسمانی و قلعه های ستاره ای شعر می سرود. یا شاید ویولن می نواخت. همانطور که در نمایش ، آناستازیا اگورواوا بازیگر این کار را با روحیه انجام داد. موسیقی در اینجا قاب پس زمینه نیست. این یک لهجه معنایی است ، یک قهرمان تمام عیار داستان و یک موضوع پیوند دهنده بین دو زندگی Tsiolkovsky – واقعی ، جایی که او فقط یک مرکز عجیب و غریب روستایی ناشنوا است ، و غیر واقعی است ، که در آن ذهن تیز و شجاعت خارق العاده او به تسخیر فضا تبدیل می شود.