Zheleznyak و Kravchenko در زیر سقف Lenkom

مارک زاخاروف با یکدیگر رابطه برقرار کردند

در 13 اکتبر ، مارک زاخاروف 87 ساله شد. روز قبل ، تئاتری که نام او برای همیشه رسماً با آن گره خورده است ، نمایش “زیر یک سقف” را به کارگردانی رومن سامگین برای بار دوم به نمایش گذاشت. پس از اجرای نمایش زیر یک سقف در چندین مکان در مسکو ، حتی قبل از نمایش رسمی رسمی ، این تولید طرفداران لنکوم را تحریک کرد ، اما نه به صورت مثبت. در این مدت ، مخاطبان موفق شدند برچسبی را به آن بچسبانند ، اگرچه به گفته مارک ورشاور ، کارگردان تئاتر ، این مارک آناتولیویچ بود که این نمایش را در رپرتوار تأیید کرد. سفارش مربوطه هنوز توسط ورشاور روی میز خود نگهداری می شود. با این حال ، زاخاروف وقت دیدن کار دانش آموز خود ، کارگردان رومن سامگین را نداشت.

ده ها هزار شعر و ترانه درباره نیمه زیبا بشریت ساخته شده است. به خصوص در مورد روس ها. و خطوط معروف نکراسوف بهترین اثبات این مسئله است:

در روستاهای روسیه زنانی وجود دارند
با اهمیت آرام چهره ،
با قدرت زیبا در حرکات ،
با راه رفتن ، با ظاهر ملکه ها.

و بعداً:

در بازی ، اسب او را نمی گیرد ،
در دردسر – او شلیک نخواهد کرد ، نجات خواهد داد ؛
اسب تکان دهنده متوقف خواهد شد ،
او وارد کلبه ای می شود!

اما این همه شعر است. مدتهاست که روستاها با کلانشهرها ، کلبه ها – با خانه های تابلویی جایگزین شده اند. فقط مشکلات اطراف در حال تکثیر هستند. و هیچ نظری از نظر سلطنتی وجود ندارد.

در سالن – اغلب زنان ، روی صحنه – نیز. و این نمایشنامه توسط یک خانم – لیودمیلا رازوموفسکایا نیز نوشته شده است. سه نسل در کانون توجه قرار دارند: مادربزرگ (تاتیانا کراوچنکو) ، دخترش (اولسیا ژله زنیاک) و نوه اش (آولینا کواسووا). بین آنها یک ورطه است. و رویای یک شاهزاده خوش تیپ (استپان کوسیگین) ، که هرازگاهی با جوراب شلواری صورتی با همراهی موسیقی عالی پیوتر چایکوفسکی روی صحنه می چرخد.

“اولین باری که با این نمایش روبرو شدم جایی در اواسط دهه 80 بود و به هیچ وجه مورد علاقه من نبود. یک نمایش به عنوان نمایش … مجلسی. فقط 4 نفر. چنین تولیداتی برای صحنه های کوچک هنوز محبوب نبوده است. و هیچ گونه تصرفی وجود نداشت. اما من اخیراً نمایشنامه را دوباره خواندم و به طور غیرمنتظره ای برای من با حقیقت انسانی خود ، حقیقت در مورد زندگی ، در مورد زنان سوزاند. “رومن سامگین می گوید.

اما این حقیقت به طرز مضحکی غم انگیز است. اول ، والنتینا (اولسیا ژلزنیاک) 38 ساله با لباس شب خود قصیده ای برای آزادی می خواند که مقدر نیست که پیدا کند. سپس از همان تختخواب صندلی شیک پوش مادر را به استبداد و زندگی نابود شده متهم می کند. چند دقیقه بعد ، او امید خود را به دختری 17 ساله بست که هنوز همه چیز برای آمدن دارد. و او دم را شانس خواهد گرفت. در همین حال ، سرباز سابق خط مقدم نینا پتروونا (تاتیانا کراوچنکو) ، به قیمت اعصاب و سلامتی خود ، در تلاش است تا خانه را نظم دهد: نه تنها از نظر جسمی ، بلکه از نظر اخلاقی. و در اینجا ، علاوه بر دختر غفلت ، بیش از حد بزرگ شده ، نوه محبوب ، که هنوز مدرسه را تمام نکرده بود ، اخبار غیراخلاقی را به لبه های لبه دار آورد. همینطور در روز تولد شما. “فرزند ، پس … نام پدر چیست؟ هنرمند ؟! او کجا زندگی می کند؟ آدرس! بگذار ازدواج کند! منظورت چیه – نمیشه؟ چگونه ازدواج کرده است؟! “

در پس این گفت وگوهای ساده و بلند ، صحنه پردازی های بدون عارضه و تولید صادقانه قدیمی ، حقیقت مطلق خانواده های همجنسگرای روسی نهفته است. و گرایش جنسی هیچ ارتباطی با آن ندارد. درست زمانی است که سه زن مختلف ، البته به وسیله پیوندهای خون ، زیر یک سقف زندگی می کنند و با امید به آینده ای خوش با یک شاهزاده زیبا (مانند لیوبا 17 ساله و والیای 38 ساله) یا در یک خانه روستایی دنج (مانند نینا پتروونا پیر زندگی واقعی مانند یک رویای شیرین پرواز می کند.

نمایشنامه نویس لیودمیلا رازوموسکایا پایان غم انگیزی را برای این داستان نوشت – همه از یکدیگر رویگردان می شوند و هرگز زبان مشترکی پیدا نمی کنند. اما کارگردان نه تنها بیننده را به خوشبختی امیدوار می کند ، بلکه اشاره ای به چگونگی دستیابی به آن می کند. و اگر به نظر افراد مشکوک می رسد که مسیر هنری تئاتر لنکوم مدت طولانی است که با علف های هرز پوشیده شده است ، کافی است بلافاصله پس از اجرا به واکنش زنان خوشحال گوش فرا دهیم. “این قطعاً من و مادرم هستیم! او تمام وقت مرا خفه می کند و زندگی نمی دهد. همه مردان از خانه زنده مانده اند … عملکرد خوب. چیزی برای تأمل وجود دارد. “تماشاگر راضی به دوست خود می گوید.