پدر سه سال پیش درگذشت. p>
سالهاست که صحبتها در مورد بنای یادبود متقابل انجام می شود. آنها بسیار متفاوت ، بسیار انتزاعی و بسیار متفاوت از مورد دوم بودند. p>
چندی نگذشته که او را ترک کرد ، او دوباره در مورد سنگ مزار خود صحبت کرد. p>
لحظه بسیار سختی بود ، من می خواستم فکر کنم که هنوز وقت وجود دارد ، پدرم مدت زیادی زنده خواهد ماند … p>
روی یک ورق کوچک ، که قبلاً دست بسیار ضعیفی داشت ، “صلیب نوگورود” را به صورت دایره ای رسم کرد. او به سادگی خواست که بنویسد: «ایلیا گلازونوف. هنرمند روسی “. او فقط چنین صلیبی را می خواست که اکنون در قبرستان Novodevichy نصب شده است. برای پاپ مهم بود که این بنای تاریخی توسط پسر و جانشین او ایوان ایجاد شود. “از یک پسر به یک پدر” – در این وصیت نامه چیزی بسیار تأسف برانگیز و شخصی وجود دارد. p> بنای یادبود در Novodevichy. عکس: Vera Glazunova
ایوان ایلیچ نه تنها یک بنای یادبود فوق العاده در طراحی و اجرا به سبک جدید روسی ، که والدینش آن را بسیار دوست داشتند ، ایجاد کرد. این موزاییک را با نقش و نگار مورد علاقه پدرش ترکیب کرده است – کلیسای ناجی در نردیتسا ، که او در کار خود تکرار کرد و او و مادرش در جوانی با هم نوشتند. ضمناً خوشبختانه در مجموعه ایوان نیز حفظ شده است. در این بنای یادبود ، مشخصات پدر و مادری وجود دارد که به همدیگر نگاه می کنند و همزمان به صلیب و یک کلیسای کوچک با گنبدهای مسی – نمونه اولیه از یک خانواده … دو کلیسای کوچک استیل که در ابدیت دو نزدیکترین افراد روح دوست را متحد می کنند. این یک مکان دفن خانوادگی است ، یک مکان مهم دیدار و خاطره برای همه ما: کودکان ، نوه ها ، دانشجویان ، دوستان و هنرمندان جوان است. همه کسانی که میراث بزرگی را که ایلیا سرگئیویچ گلازونوف از خود به جای گذاشته همچنان حمل و ضرب می کنند. برای آن دسته از مردم عادی روسیه که به خاطر می آورند و دوستشان دارند ، کسانی که در صف های بی پایان برای نمایشگاه ها در مانزه ایستاده اند. p> موزاییک روی بنای یادبود مکانی را که زوجین همیشه می خواستند به آنجا برگردند ، تصرف می کند. عکس: Vera Glazunova
این بنای یادبود – بسیار شایسته ، متفکرانه ، هماهنگ و یکپارچه – کاملاً در جو قبرستان Novodevichy جای می گیرد ، جایی که معاصران بزرگ و افسانه ای والدین آنها در همان نزدیکی دفن شده اند. p>
“این عشق در نگاه اول بود” strong>
در سال 2018 ، ما تصمیم گرفتیم مادر خود ، هنرمند نینا وینوگرادووا-بنوئیس را دفن کنیم. این یک اتفاق بسیار مهم و مسئولانه برای خانواده ما است. با دانستن داستان عشق خود ، احتمالاً هر شخصی در رابطه با والدین خود این کار را انجام داده است. p>
حضور در مراسم تشییع پی در پی مادرم برای من بسیار مهیج بود. وی در 24 مه 1986 به طرز غم انگیزی درگذشت. آنها مرا به مراسم تشییع و خاکسپاری نبردند تا صدمه ای نبینند. من 13 ساله بودم. p>
مامان برای پدرش ، همسر محبوب ، هم رزم ، همکار ، هم نویسنده ، خالق بسیاری از نقشه های بزرگ و هوشمندانه خود ، یک موزه بود ، همانطور که خودش آن را “دیواری تخریب ناپذیر” نامید. یک قسمت غیر قابل تعویض از او ، یک گوشت. p> نینا وینوگرادووا-بنویس در محل کار 1985
والدین در سن پترزبورگ ، در انستیتو ملاقات کردند. رپین ، جایی که پدرم در کارگاه ایوگانسون تحصیل می کرد ، و مادرم به کتابخانه ای آمد که مادربزرگش ، اکاترینا لئونتیوونا بنوئیس ، در آنجا کار می کرد. p>
در کتاب “روسیه مصلوب” یک فصل وجود دارد “همسر من” ، جایی که پدر من بسیار واضح این دیدار سرنوشت ساز را به یاد می آورد و به ویژه سخنان خود را یادداشت می کند: “شما آنجا نبودید ، فقط یخ زد و روی نوای آبی فرو ریخت ، اما من منتظر شما بودم – این یک شوالیه خوش تیپ و فساد ناپذیر ، بوی رنگ ، با چهره ای همیشه خسته و رنگ پریده. والدین من ، همانطور که می دانید ، بلافاصله شما را دوست نداشتند ، با توجه به اینکه شما فردی لجوج و ساده لوح ، هر چند با استعداد هستید – آنها ، مانند عموی خود ، میشا ، مطمئن هستند که شما چندین ماه با من خواهید بود. همه چیز ، همانطور که کتاب مقدس می گوید ، می گذرد ، اما آنها نمی دانند که ما تا انتها با هم خواهیم بود – من همه چیز را تحمل خواهم کرد و مانند Solveig به شما وقف خواهم شد … “. p> ایلیا و نینا هنگام ترمیم آیکون ها. 1961.
البته این عشق در نگاه اول و یک ارتباط معنوی بسیار عمیق برای زندگی بود. p>
فقط در مورد او ، او نوشت و علناً به عنوان تنها زنی که عشق خود را تا پایان روزهای خود حمل کرد اعلام کرد. p>
مادر نوه بزرگ معمار بزرگ لئونتی نیکولاویچ بنوئیس ، دختر معماران ماریانا لودویگووونا شریدر و الکساندر نیکولاویچ وینوگرادوف است. p>
پدر همیشه به اصل و نسب همسرش ، هسته درونی او ، استعداد هنرمند و زیبایی بیرونی پالایش شده بسیار افتخار می کند وی آن را “بخشی از سلسله بزرگ معماران و هنرمندان بزرگ” خواند. p>
اثر معروف وی “نینا با کت خز” ، چهره ای دخترانه در نقاشی “عشق” ، “صبح” – تصاویر غنایی در چرخه های تصویری و گرافیکی این هنرمند با تصویر همسرش عجین شده است. p>
او از همان ابتدای راه با او بود ، به او کمک کرد تا برنده شود ، و برنامه های عالی خود را تحقق بخشد. p>
در آخرین سالهای زندگی ، پدرم با چشمانی اشکبار به یاد آورد که چگونه در جوانی بلیط مچاله شده ای را پیدا کرد که ناخواسته از کیف مادرش بیرون ریخته بود. او مخفیانه خون داد تا برای او رنگ بخرد …
“مادر ستون فقرات او بود” strong>
نینا همیشه پشتیبان او بوده است. p>
نمایشگاه همه نمایشگاه های پدرش ، از اولین نمایشگاه پر شور در سال 1957 در خانه هنر مرکزی تا نمایشگاه های متعدد خارجی ، با ایجاد حس ظریف ترکیب ، ذوق هنری ، درک … به او کمک کرد. او همدردی کرد ، اجازه داد هر کاری از پدرش از خودش بگذرد. p>
هنگامی که وی برای نقاشی پرتره ای از ایندیرا گاندی به هند فرستاده شد ، که باید توسط لئونید برژنف در طول بازدید رسمی تاریخی خود ارائه شود ، ایلیا سرگئیویچ شرطی تعیین کرد – “من بدون همسرم نمی روم” ، با وجود این واقعیت که قبل از آن آنها در خارج از کشور با هم بودند رها نکرد. p>
من به یاد می آورم که چگونه او با زحمت روی کار روی کلاژهایش می نشست و به تحقق ایده خلاقانه او کمک می کرد ، که چگونه آنها آیکون های نجات یافته از کلیساهای تخریب شده را بازسازی کردند. این به وضوح در کتاب “تخته سیاه” نوشته ولادیمیر سلوخین شرح داده شده است. p> در سفر به شمال روسیه. 1960s.
مادر دست راست او بود ، ستون فقرات … انعکاس او بود. p>
او بسیار او را بخشید ، و او را نبوغ بی قید و شرط دانست. من دوست ندارم اینطور فکر کنم ، اما گاهی اوقات آنها می گویند که قیمت یک روح نجات یافته یک روح خراب است. او در او حل شد ، و جاه طلبی های خلاقانه شخصی او برای همیشه در سایه بزرگ او باقی ماند. آیا این عشق واقعی نیست؟ p>
من مطمئن هستم که اگر او مجبور بود جان خود را برای او بدهد ، حتی یک دقیقه تردید نمی کند. پدر این را می دانست. اگرچه پنهان نیست که او اغلب به آنجا منتقل می شود ، همانطور که خودش در مصاحبه های متعدد ، از جمله یکی از آخرین مصاحبه ها ، در سال 2014 گفت: “من یک گناهکار هستم ، نمی توانم در برابر زیبایی زن مقاومت کنم ، اما فقط یک زن را دوست داشتم.” P > ای. گلازونوف ، ن. وینوگرادووا-بنوئیس ، کارگردان بی. پوکروفسکی در تمرین لباس اپرای ملکه بیل. اپرای دولتی برلین. 1981
مامان همه چیز را بخشید ، زیرا او می دانست که خانواده و فرزندان بدون توجه به سرگرمی ها و تأثیرپذیری هنرمند ، چقدر برای او مهم هستند. p>
در همان مصاحبه ، او ادامه می دهد: “من نمی خواستم از شخص دیگری بچه دار شوم ، به این معنی که همه چیزهای دیگر سرگرمی بود. و فقط یک عشق وجود دارد. “ p>
وصیت نامه پدر: خواسته شد بعد نینا را دفن کنید strong>
یادم می آید که در آخرین روزهای زندگی پدرم ، یک بار دیگر به اتاق او رفتم. پدر از قبل بسیار ضعیف بود ، به نظر می رسید که او قبلاً به دنیای دیگری رفته بود ، اما دوباره بازگشت. او محکم دستم را گرفت ، با سوراخ نگاهی به چشمانم انداخت ، و به دیگران در بخش توجه نکرد ، پرسید: “مادر کجاست؟ او اکنون اینجا بود … او همیشه اینجا است و من او را می بینم. ” جلوگیری از اشک کاملاً غیرممکن بود. با هم گریه کردیم. p> ورا گلازونوا. عکس: چارلز تامپسون span>
حالا من حرفهای او را که یک سال قبل از عزیمت گفته کاملاً درک می کنم. پدر کمی افسرده بود و از او خواست هر چه زودتر به ژوکوکا بیاید. p>
تنها ، او پشت میز نشسته بود ، وقتی من وارد شدم ، از من خواست کنار او بنشینم. “اگر نینا من الان به اینجا می آمد همه چیز را می دادم ، شما نمی دانید که چقدر بدون او تنها هستم.” p> ایلیا گلازونوف و نینا وینوگرادووا-بنوئیس در نمایشگاهی در برلین. 1980.
من با پدرم رابطه خاصی داشتم ، او همیشه بسیار صریح و صادق بود. او تجربیات خود را بیان کرد. گاهی اوقات می توانست با کلمه ای برش بزند به طوری که تنها راه نجات بلند شدن و رفتن باشد ، اما بلافاصله “تهدید” کرد: “اگر الان ترک کنی ، پشیمان خواهی شد ، سریع برگرد ، بیایید بیشتر صحبت کنیم.” p>
هر روز که در تماس بودیم ، اگر نمی توانستیم یکدیگر را ببینیم ساعتها با تلفن صحبت می کردیم. این برای من و برادرم مانند یک آیین بود. p>
پدر در حال تماس است ، به این معنی که همه موجودات زنده باید ساکت باشند. p>
بعضی اوقات مکالمه خیلی طولانی به نظر می رسید. p>
حالا که پدرم رفته است ، دلم برای این مکالمات طولانی تنگ شده است … p> کارگردان و بازیگر مشهور انگلیسی پیتر اوستینوف ، عموی نینا الکساندروونا ، از خانواده گلازونوف دیدار می کند. 1983
البته ، او می خواست و خواست مادر من را در همان نزدیكی دفن كند ، و این یك خاطره بسیار شخصی است. سپس همه چیز غیرقابل مقاومت و زودرس به نظر می رسید. p>
وصیت نامه پدر که راز او و ما فرزندان بود ، برآورده کردیم. p> آبگرم در Nereditsa. سال 1962
نینا وینوگرادووا-بنوئیس. span> آبگرم در Nereditsa. سال 1962
ایلیا گلازونوف. span>
به جای حرف آخر strong>
پس از مرگ پدرش ، همانطور که معمولاً در مورد شخصیتهای مقیاس وی اتفاق می افتد ، فریبکاران و افراد شروع به ظهور می کردند ، خود را شریک زندگی خود ، دانش آموزان می نامیدند. فرزندان آمریکایی یا همسران و معشوقه ها به طور دوره ای و مطمئناً با یک ماموریت سرنوشت ساز در زندگی این هنرمند ظاهر می شوند. p>
اما چنین شخصیت هایی ظاهراً همیشه در مدار شخص مشهور و موفقی زندگی می کنند. در طول زندگی و بعد از آن. این افراد یا افرادی هستند که از نظر روانی نامتعادل هستند ، یا دارای نقص و حسادت هستند ، یا با استفاده بدبینانه از افرادی مانند کفتار در انتظار طعمه استفاده می کنند. برخی از شخصیت های فراموش شده مصاحبه می کنند ، با جزئیات ساختگی پول در می آورند و کسی در تلاش است تا با ثبت نام به عنوان خویشاوندی به دادگاه ها بشتابد به سود سود بردن از ارث. دوستان-شاهزاده های شبه نزدیک ظاهر می شوند ، کلاهبرداران صریح هم هستند که چیزی را پنهان نمی کنند. به عنوان مثال ، بنیادها با افراد ناشناخته و با نام ایلیا گلازونوف ایجاد می شوند. البته باید فعالیت های آنها بررسی و بررسی شود. و همه اینها انجام خواهد شد اما به نظر من این فقط نشانه زمان ما نیست ، احتمالاً همیشه هم همین بوده است. با این حال ، همه اینها خاک و پوسته است ، که البته ، به عنوان خالی و غیر ضروری سقوط خواهد کرد. پدر من زندگی واقعی و بسیار جدایی ناپذیری زیادی داشت. همه چیز از دوران کودکی با درد و رنج آغاز شد ، سپس خداوند او را ، یتیمی ، مردی که توسط جنگ زخمی شده است ، زنی را که زندگی او به عنوان یک هنرمند با او آغاز شد ، فرستاد. p>
به “MK” کمک کنید strong>
نینا الكساندرونا وینوگرادووا-بنوئیس در لنینگراد و در خانواده ای از معماران به دنیا آمد. از طرف مادر ، او نوه بزرگ معمار سلطنتی L.N. Benois بود. در سال 1957 وی از بخش تاریخ هنر دانشکده تاریخ دانشگاه دولتی لنینگراد فارغ التحصیل شد. در همان سال ، همراه با همسرش ، هنرمند ایلیا سرگئیویچ گلازونوف ، فارغ التحصیل موسسه نقاشی ، مجسمه سازی و معماری رپین ، به مسکو رفت. او وارد انستیتوی Polygraphic در بخش گرافیک شد که در سال 1960 فارغ التحصیل شد. وی در تکنیک های حکاکی روی آبرنگ و مشمع کف اتاق کار می کرد. او با الهام از زیبایی شمال روسیه ، مناظر آبرنگی ، پرتره نقاشی کرد. او در ترمیم آیکون ها مشغول بود ، در کار باشگاه میهنی “رودینا” شرکت فعال داشت. نینا الکساندروفنا لباس محلی روسی را مطالعه کرد. در سال 1969 ، انتشارات “Fine Art” یک سری کارت پستال “لباس محلی روسیه” ، در سال 1971 – “روسری روسی” بر اساس آثار آبرنگ N.A. Vinogradova-Benois منتشر کرد. صدها طرح لباس برای اپراهای “شاهزاده ایگور” توسط AP Borodin و “House of Peak” توسط PI چایکوفسکی در تولیدات اپرای دولتی برلین در سال 1978 و 1981 اجرا شد. باله “Masquerade” به موسیقی A. Khachaturyan براساس درام M. Lermontov در تئاتر اپرا و باله اودسا در سال 1982
در اولین نمایش اپرا “افسانه شهر نامرئی کیتژ و دوشیزه فورونیا” گلازونوف به همراه همسرش N.A. Vinogradova-Benois ، E.F. Svetlanov و R.I. Tikhomirov. 1983
1983 یک تولید بزرگ در صحنه تئاتر بولشوی مسکو “افسانه های شهر نامرئی کیتژ و دوشیزه فورونیا” توسط N. A. Rimsky-Korsakov. بیش از 500 طرح از لباس توسط N.A. Vinogradova-Benois ساخته شده است. این اپرا از سال 1983 تا 1992 اجرا شد. p> N.A. Vinogradova-Benois. طرح هایی از مدل های سر زنانه روسی. 1971
آثار این هنرمند را می توان در موزه تئاتر مرکزی ایالت مشاهده کرد. باخروشین ، موزه دولتی تئاتر بولشوی روسیه و گالری هنر دولتی هنرمند مردمی اتحاد جماهیر شوروی سوسیال شوروی ایلیا گلازونوف. p>