– بعد از ظهر از بستگان میخال میخالیچ خبر بد بودن او را دریافت کردیم. بنابراین ما برای هر چیزی آماده بودیم. و سپس ، این تابستان اولین بار بود که او به اودسا نمی آمد – او به شدت بیمار بود. و قبل از آن … پروردگار ، چه تابستانی بودند! او دوستان و عزیزان خود را در خانه خود جمع کرد. میز گذاشته شده بود. میخال میخالیچ به تراس بالا رفت و چیزهای جدیدش را که در اودسا نوشت برای ما خواند. در آنجا ، الهام به او رسید. p>
– نونا ، شما به نسل های مختلفی تعلق دارید. آیا به خاطر می آورید که چگونه با میکال میخالیچ آشنا شدید؟ strong>
– صادقانه بگویم ، اولین جلسه را به خاطر نمی آورم. جلسات بسیار بود و این در مسکو نبود ، بلکه در اودسا بود. من احتمالاً سی سال با I Quartet دوست بوده ام. و آنها مرا به او معرفی کردند. والدین Slava Khait و Lesha Barats با او دوست بودند. p>
یک صحنه در حافظه من حک شده است: ما در محل اسلاوا نشسته ایم. اسلاوا چیزی را روی گیتار می زند ، ما می خوانیم. و من چنین لباس آراسته ای را با دوخت دست پوشیده ام. میشال میخالیچ به من نگاه کرد ، نگاه کرد و سپس گفت: “نونوچکا ، با نگاه کردن به تو می خواهم بگویم – من خاطرات قدیمی را برای احساسات جدید تغییر می دهم.” من این را در تمام زندگی خود به یاد داشته ام. خوشبختی برقراری ارتباط با او بود. مخصوصاً در اودسا. در آنجا لطف دریا بر ما ، اودسیایی ها نازل می شود و هموطنانمان در مسکو اقوام می یابند. p>
– آیا شما اغلب موفق به برقراری ارتباط در مسکو شده اید؟ strong>
– بله ، ما صحبت کردیم. ما به کنسرت های او رفتیم. ما در خانه بازیگر با هم آشنا شدیم. اما ارتباط نزدیک هنوز فقط در اودسا بود. p>
– می توانم تصور كنم كه منظور از قدم زدن با ژوانتسكی ، مثلاً در كنار Deribasovskaya ، چه معنایی داشت. یعنی عبور نکنید. strong>
– مشکل است ، بله. در واقع ، برای اودسا ، او یک شخصیت خاص و غرور مطلق شهروندان اودسا است. او شگفت انگیز است ، بسته نیست ، او همیشه با لذت ارتباط برقرار می کرد. وقتی آنها پشت میز او جمع می شدند ، او همیشه آب می خورد ، و میز آرام بود. و اگر من بخوانم ، آنها هر کلمه ای را می گرفتند. بیشتر از همه ، پارادوکس او چشمگیر بود. من به یاد می آورم عبارات گرفتن. همه فهمیدند – اینجا او یک نبوغ زنده است ، و ما باید وقت داشته باشیم که طنز متناقض او را یادآوری کنیم. او تنها کسی است – هیچ کس دیگری نمی تواند این کار را انجام دهد. شوخ طبعی مدرن به زیر کمربند رفته است و این اصلاً دشوار نیست. و همانطور که او ، هیچ کس نمی تواند. داده نشده. p>
– آیا می توانید با او دوست باشید؟ strong>
– به سختی می توان رابطه ما را دوستی نامید. بله ، ما به ملاقات او رفتیم ، و او به ما آمد ، با این وجود او برای من همیشه روی نوعی پایه بلند ، دست نیافتنی و نامفهوم باقی می ماند. نه ، این دوستی نیست ، بلکه تحسین و احترام مطلق من است. و با او – لطافت و نگرش خوب نسبت به من. من حق ندارم او را دوست بنامم. p>
– شما خود یک بازیگر درخشان هستید ، هرکسی را که می خواهید می توانید “نشان دهید”. آیا می توانید مانند ژوانتسکی بخوانید؟ strong>
– نه تنها من ، هیچ کس نمی تواند آن را بخواند. آیا فقط کارتسف و ایلچنکو یا آرکادی رایکین هستند که ژوانتسکی برای آنها نوشت. از آنجا که این است ، هیچ کس نمی تواند آن را بخواند. شاید با گذشت زمان فقط سعی کنید. این خیلی خوب است که نزدیکانش تا آخرین لحظه در کنار او بودند – همسرش ناتاشا ، او شگفت انگیز است ، فوق العاده ، پسر میتیا. من فقط با او تلفنی صحبت کردم. p>
همچنین مشاهده کنید: بهترین نقل قول های ژوانتسکی: “من به انتخاب هیولای مردم احترام می گذارم” strong>
آخرین سخنرانی میخائیل ژوانتسکی منتشر شده است h3>
تماشای ویدیوی مرتبط span> p>