بنیانگذار شرکت تئاتر در مورد مهمانی های شرکت ها ، رقابت و تجربه کارگردانی

صحبت کرد

“90٪ تئاتر موجود در روسیه و جهان بسیار بد است”

– چه چیزی شما را به تئاتر آورد؟

– پاسخ دادن به این سوال را به روش دیگری شروع می کنم. به طور کلی ، آیا من تئاتر را دوست دارم. ما اخیراً این موضوع را با دوست من ، منتقد تئاتر ، نمایش نامه نویس لشا کیسلف در میان گذاشتیم. و آنها به این نتیجه رسیدند که تئاتر خیلی دوست ندارد. من توضیح خواهم داد که چرا و چه نوع تحریک است. 90 درصد تئاترهایی که در روسیه و جهان وجود دارد بسیار بد هستند. مناظر هیولا ، هنرمندان ، همه چیز بسیار اغراق آمیز ، خسته کننده ، نامشخص ، نادرست است. جهان به سرعت در حال توسعه است. همه چیز شتاب می گیرد. همه چيز. آنچه 20 سال پیش کار کرده اکنون غیرممکن است. بنابراین ، تئاتر خوب بسیار کمی وجود دارد. و برای او ما آماده سفر به دور دنیا هستیم.

در ابتدا ، این موضوع اصلاً من را جذب نکرد. تئاتر کمی خسته کننده به نظر می رسید. سپس من اتفاقاً در نمایش یورا كیواتكوسكی و ساشا لگچاكف “Cops on Fire” حضور داشتم. این وقتی بچه های جوان روی صحنه روی تزیینات مقوایی زندگی می کنند ، این یک هیپ هاپ است. همه چیز فوق العاده خنده دار ، کنایه آمیز و جالب است. آیا واقعاً چنین مواردی در تئاتر نمایش داده می شود؟! کاتارسیس بود یک هفته دیگر تحت تأثیر قرار گرفتم ، و سپس پیشنهاد دادم که تهیه کننده آنها شوم. بنابراین من شروع به کار در تئاتر کردم: برای دیدن اینکه چه نوع بازیکنانی وجود دارد ، کمک های مالی ، بودجه ، اپراتورهای تهیه بلیط.

سپس مردی نزد ما آمد و از ما خواست یک کاباره شب درست کنیم. این مدت دو سال ادامه داشت. سپس استعداد خود را به عنوان سرگرم کننده کشف کردم. بعداً فرصتی مرا به جشنواره تئاتر در آوینیون رساند و در آنجا اجرای “Remote Avignon” توسط شرکت تئاتر آلمان Rimini Protokoll را دیدم. در واقع ، فعالیت خلاقیت من با او آغاز شد. زمانی که من دیگر نماینده منافع “پلیس” نبودم و کاری را با اختیار خودم انجام دادم.

– چه چیزی شما را در تئاتر تجربی جذب می کند؟ من مطمئن هستم که در همان جشنواره آوینیون شما نمایش های سنتی بیشتری را تماشا کردید.

– من در ابتدا به ذات خود به عنوان یک هنرمند اعتماد دارم. و سعی می کنم آن را با ذات یک تاجر ترکیب کنم. در کشور ما غیر از این نیست. به خصوص اگر می خواهید در مسکو زندگی کنید. برای کار با افراد باحال – اگر می خواهید با تیم های باحال خارجی کار کنید – آنها باید یک حقوق خوب بپردازند – باید هزینه های آنها را پرداخت کنید. متعادل سازی خلاقیت و تجارت دقیقاً همان کاری است که من انجام می دهم. شاید من دوست ندارم تخمین ها را درک کنم ، به طرف حامیان مالی بروم و در هر مرحله بگویم چه عملکردهای خوبی داریم ، اما بدون این ، هیچ چیز.

– بنابراین تئاتری که از شما الهام گرفته فقط فروش بهتری دارد؟

– ارزان تر است. من واقعاً عاشق اپرا هستم ، اما 200 نفر در آنجا روی صحنه کار می کنند. به علاوه ارکستر ، مناظر. این یک پول باورنکردنی است ، یک لیگ کاملاً متفاوت. فرمول 1 وجود دارد و کارتینگ نیز وجود دارد.

– آیا کارتینگ می کنید؟

– خوب ، من این را نمی گویم. اما ما در کلاس خود بسیار خوب عمل می کنیم. و در آن “Impresario” اساساً یکی است. البته جشنواره هایی وجود دارد (NET ، Territory ، Diaghilevsky). اما آنها توسط بنیادها ، دولت پشتیبانی می شوند ، و آنها 1-2 بار نمایش می آورند. ما 1 کار برای مدت طولانی می آوریم. در حال حاضر ما 15 اجرا در کارنامه خود داریم.

“ضربه خیلی خوبی به سر شما وارد می شود”

– جالب اینجاست که شما کل شهر را با تبلیغات تهاجمی پوشش نمی دهید. به نظر می رسد ، چنین “باشگاه مبارزه”. هیچ کس در مورد آن صحبت نمی کند …

– … اما کسانی که در این زمینه هستند می دانند و می فهمند.

– آیا شما عمداً به چنین پنهان کاری رفته اید؟

– ما فقط یاد گرفتیم که چگونه از نقص ها اثر بسازیم. مثلاً آدریانو سلنتانو. او اصلا خوش تیپ نیست. اما وقتی نوعی محتوای درونی داشته باشید و جریان خاصی داشته باشید (از جریان انگلیسی ، جریان – تقریباً IN) ، معایب به مزایایی تبدیل می شوند. معمولاً یک سایت کوچک ، بازدید کم ، کمبود پول – این خبر بدی است. اما اجازه دهید قطب را تغییر دهیم. و این نمایش فقط برای شما مناسب خواهد بود! مطمئناً اگر پول بیشتری داشتم ، بنر را به MDM لگد می زدم. فقط به این دلیل که او هرگز این کار را نکرده است. نمی دانم م itثر خواهد بود یا نه.

البته ، ما سعی می کنیم برخی از پروژه ها را به بازار گسترده تبدیل کنیم. به عنوان مثال ، در ابتدا 80٪ افرادی که می شناختم به “مسکو از راه دور” آمدند. برای فصل بعد ، آنها کمی کمتر شدند. و در سال سوم من حتی یک نفر را نمی شناسم. یعنی در چنین موج هایی کار می کند. امیدوارم این اجرا ارتباط خود را از دست ندهد. ما به طور دوره ای به ضبط ها گوش می دادیم – تاکنون همه چیز خوب است.

– آیا رویای تئاتر خود را دارید؟ این در مورد محل است

– البته من همیشه در مورد آن صحبت می کنم در همان زمان ، من اغلب عباراتی مانند “فدور ، تئاتر ندارید و بنابراین شور و شوق زیادی وجود دارد” را شنیده ام. اما این مشکلات خاصی را تحمیل می کند: همیشه یک سایت جدید ، نصب / از بین بردن ، سیم کشی ، صدا. من متخصص همه مسائل نیستم. هر بار – یک کار فوق العاده جدید. بسیار آسان است که نمایش موزیکال “Chess” را هر شب در همان صحنه انجام دهید.

– اما به نظر می رسد گرفتن هدفون ، پخش کننده و گردش در شهر بسیار آسان است.

– لطفاً این را امتحان کنید. خودتان خواهید دید که این چه شغل عظیمی است.

– من فهمیدم این ترفند امپرساریو است. اما اگر فردا وزارت فرهنگ به شما ساختمانی بدهد ، شما امتناع نمی کنید؟

– نه چگونه می توان بازی ای به نام تئاتر بازی کرد و ساختمانی نداشت؟ من همیشه می خواهم چیز جدیدی را امتحان کنم: ایجاد آزمایشگاه ، دعوت از ساکنان ، آشپزی ، آشپزی … من ازدواج نکرده ام ، فرزندی ندارم. و تئاتر در واقع خانه من است. افرادی که هر روز با آنها کار می کنید در اینجا زندگی می کنند. از جمله آنها می توان به خولگان ، کودکان ، برادران ، خواهران اشاره کرد. اما این همه خانواده است. ما افراد سمی را نگه نمی داریم.

– آیا این امر به شما کمک کرد تا از قفل قرنطینه خیلی خنک بمانید؟

– احتمالاً در این مدت 6 اجرای جدید انجام داده ایم! من در طول یک سال اینقدر کار نکرده ام. و بعد چند ماه حتی گاهی توضیح همه چیز برای من دشوار است. جو وجود دارد ، برخی از اتفاقات در آن رخ می دهد. به دلایلی ما آنها را تئاتر می نامیم. و مردم باور دارند. و از آنجا که آنها ایمان دارند ، پس ما نیز باور داریم. تاکنون ، ما توانسته ایم با هنر بر مردم تأثیر بگذاریم. آنها بازخورد می دهند. چنین ریل هایی بدست می آیند. اما هیچ کس نمی داند کجا می رویم.

– این احساس ایجاد می شود که همه چیز با شما پیشرفت می کند. آیا تاکنون مقادیر زیادی پول از دست داده اید؟

– نه ، هرگز.

– از این می ترسید؟

– تئاتر ما آنقدر بزرگ نیست که بتواند از آن بترسد. اما ما کاری را انجام می دهیم که هیچ کس دیگری انجام نمی دهد. ما به جشنواره ها می رویم ، اجراها را تماشا می کنیم و آنها را به مسکو می آوریم.

– و اکنون تصمیم گرفتیم پروژه خود را “ما در جنگل قدم خواهیم زد” ساخت ، جایی که شما به عنوان یک مدیر عمل می کنید. چگونه این اتفاق افتاد؟

– این یک تصادف محض است. در طی همه گیری ، نمایش “9 حرکت” از استفان کگی را منتشر کردیم. و در این زمان ، یک مارک با درخواستی برای انجام کاری مانند آن در شهرهای روسیه به ما مراجعه کرد. فقط “9 حرکت” یک نمایش برای خانه است. من 2 هفته فکر کردم و یک مفهوم را برای آنها با بازی در جنگل آوردم. صدای برادرزاده 8 ساله ام را ضبط کردم ، آنها را نشان دادم. به من گفتند که هیچ کس به جنگل نمی رود. “و این یک چالش است” – در ذهنم جرقه زد. علاوه بر این ، ساختن جنگل در تئاتر بسیار گران است. و بنابراین – دکوراسیون زنده. سپس خودمان نشستیم تا نمایشنامه را بنویسیم. ما 2.5 ماه این کار را کردیم. طولانی ، خسته کننده ، وزن هر کلمه ، بازنویسی 6 بار. و هر بار به نظر ما می رسد که می تواند بهتر باشد. اما این فقط کار من نیست. فیلمنامه توسط یک تیم کامل (ماریا کیرسانووا ، صوفیا گریگوریادی) ، از جمله کارمندان موزه آنالوگ های جدید ، نوشته شده است.

– یعنی دوباره یک ایده کاملاً تصادفی که ناخواسته جوانه زد.

– اساساً ، بله. اینها ارتعاشاتی هستند که به طور تصادفی روی شما فرود می آیند. و شما می آموزید که بپذیرید و عمل کنید. این مانند بوکس است – برای اینکه یاد بگیرید چگونه ضربه بزنید ، باید ضربه خورده باشید. ضربه خوردن به سر بسیار مفید است. نشاط آور است. به علاوه ، فقط به جایی بروید که می خواهید بروید. ما روزانه 10 پیشنهاد دریافت می کنیم: یک تولد همهجانبه ، یک نمایشگاه. فقط این است که مردم همیشه نمی فهمند که چه می خواهند.

– آیا رویدادهای شرکتی برگزار می کنید؟

– این همان چیزی است که ما برای آن زندگی می کنیم. اما از 10 شرکت موافق 1. زیرا مردم فقط وانمود می کنند که برای چیز جدیدی آماده هستند. در واقع ، آنها حتی نمی فهمند که چه می خواهند. شجاعت می خواهد مردم بندرت نقل مکان می کنند ، به رستوران های جدید می روند ، موسیقی جدید گوش می دهند ، عاشق می شوند ، روابط را ترک می کنند. یک فیلم عالی در این زمینه وجود دارد – “ترس روح را می خورد”. در آنجا یک زن آلمانی بزرگسال عاشق یک جوان مهاجر می شود و جامعه آنها را محکوم می کند. چرا که نه؟ یک نمایش در جنگل – چرا که نه؟ این شیوه کار ماست.

“ما جدا از آنچه تئاتر می نامیدیم”

– آیا با تئاترهای دانشگاهی رقابت دارید؟

– من اصلاً رقابت با کسی را احساس نمی کنم. با تئاتر هنری مسکو؟ نه با لنکوم؟ بازهم نه. من احساس تعامل با همه دارم من تمام بازیگران این بازار را می شناسم. ما دوست هستیم ، رقابت نمی کنیم. اینها افراد خاصی هستند که زندگی خود را به هنر می بخشند تا دیگران احساس کنند. من به همه آنها بسیار احترام می گذارم. آنها یک رمانتیک مطلق با تفکر غیر منطقی هستند که فقط وانمود می کنند تاجر هستند. آنها می توانند تخمین ها ، قراردادها را حفظ کنند ، اما در واقع ، آنها هولیگان هستند.

– آیا می توانید بیننده خود را به طور خلاصه توصیف کنید؟

– 70٪ زن است. او با دوست دختر خود می آید. کمتر اوقات – با یک دوست. او 25-35 ساله است. آنها احمق نیستند ، به چیزهای جدید علاقه مند هستند ، سفر می کنند ، حداقل ماهیانه صد بار دریافت می کنند. دریافت شد … او آیفون دارد. او در مسکو زندگی می کند و سبک زندگی فعالی را دنبال می کند.

– شما یک بار گفتید که بزرگترین تعارف وقتی است که مردم به شما می گویند “اینجا تئاتر نیست”. چرا؟

– احتمالاً به این دلیل که ما جدا از آنچه که تئاتر می نامیدیم جدا هستیم. حالا من این تز را کمی ویرایش می کنم و می گویم: “این هم تئاتر است.” یعنی انکار نمی کنیم ، اما نشان می دهیم که او می تواند متفاوت باشد.

– بیش از نیمی از پروژه های شما بر روی صدا تمرکز دارند: سفر صوتی ، بازی حمام ، و غیره چرا اینقدر به صدا توجه می کنید؟

– این آسان تر است. ایجاد جهانی با صدا راحت تر از روش دیگر است.

– پس بیایید در پایان یک حمله سریع برقرار کنیم. تئاتر ریمینی پریتوکول یا واختانگ؟

– البته ، واختانگف.

– صحنه یا خیابان؟

– البته صحنه.

– فکر می کنم شما نادان هستید. اما خواننده همه چیز را درک خواهد کرد. اگر مجبور باشید در هنگام اجرا اندام حسی خود را از دست بدهید ، کدام یک را انتخاب می کنید؟

– من می توانستم اجرا را در خواب تماشا کنم.

– و آخرین نکته: آیا تئاتر معبد است؟

– تئاتر خانه است.