را نشان داد
همه چیز با “کابینت محترم” شروع می شود strong>
ساختمان جدید “Pike” فقط از طریق یک گذرگاه شیشه ای قابل دسترسی است و از یک ساختمان تاریخی در بولشوی نیکلوپسکوفسکی به داخل آن می رود. یعنی در تاریخ – از طریق تاریخ ، که از نظر عقیدتی درست است: دانشجو بد است که از تاریخچه مادر خود نمی داند. علاوه بر این ، اینجا همه چیز است – روی دیوارهای دو طبقه: غرفه های بزرگ ، که هر کدام از آنها به سال بعد از انتشار ، از سال 1936 آغاز می شود. پراکندگی نام ها ، عکس های معلمان و ستاره های آینده که توسط آنها بزرگ شده است. من می خواهم متوقف شوم و در مکان همه بخوانم: تسیتلیا مانسورووا ، ورا لووا ، بوریس شیخماتوف ، ولادیمیر شلسینگر ، الکساندر شیروینت ، آلا کازانسکایا ، ولادیمیر ایوانف ، میخائیل بوریسف … p>
– و این یک کمد لباس از آپارتمان بوریس واسیلیویچ شوکوکین است ، – كنیازف به من خبر می دهد و در یك کمد لباس قدیمی و متروك توقف می كند. – از او شروع به سازماندهی موزه “کابینه محترم خود” می کنیم. من قبلاً به فریاد دوستانم که برخی از چیزهای معلمان قدیمی ما را حفظ کرده اند فریاد زدم. اینجا ، نگاه کن …
پشت شیشه یک کابینت قدیمی ، روی قفسه ها ، به عنوان مثال ، ساعت مچی آلا کازانسکایا و گلدانش به زیبایی چیده شده اند. اما چیزهای خود بوریس شوکوکین ، اولین و درخشان ترین بازیگر نقش لنین در سینما (با این حال ، بدون نقش رهبر ، او یک هنرمند خارق العاده بود) – دارنده مداد ، کتابی که امضا کرد ، تیغ و قیچی مو. از اهمیت ویژه ای برخوردار است پاکت نامه ای است که توسط واختانگوف برای شخص خوخلووا امضا شده است. p>
– این نامه تقریباً صد ساله است ، – رئیس دانشگاه را تأیید می کند. – ما همچنین چیزهایی از یاکوف اسمولنسکی ، ورا لوووا و همسرش شیخماتوف داریم. یا نامه هایی از کاتینا-یارتسف ، که به دانشجویانش نوشت چگونه زندگی کنند تا یک هنرمند خوب باشند … p>
– در آن زمان هیچ ابزاری نبود – بنابراین نامه هایی نوشته می شدند و از اهمیت بیشتری برای تاریخ برخوردار هستند. آیا شما به عنوان رئیس دانشگاه برای دانشجویان نامه می نویسید؟ strong>
– من نامه می نویسم ، اما نامه نمی نویسم. من چنین یادداشت ها ، یا موارد دیگر – قوانین ساده رفتاری را برای آنها ارسال می کنم. بعدا بهت میگم زود برویم … p>
درد و رنج با رقص پایان یافت strong>
بله ، من نمی روم ، اما عملاً می دودم و به سختی با ركتور همگام شدم ، كه به راحتی از روی دو یا سه پله روی پاهای جرثقیل خود می پرد. به نظر نرسید بالاخره 60+ یک هنرمند مردمی است! p>
كنیازف از سال 2003 رئیس شورای Shchuka است. در این مدت او توانست کارهای زیادی در خانه انجام دهد. وی یک باغ زمستانی برای تفریح دانشجویان ساخت – خودسرانه ، اما آن را قانونی کرد. من یک ساختمان قدیمی را که در سال 1936 ساخته شده مرتب کردم ، و اکنون یک ساختمان جدید به آن اضافه کرده ام ، همچنین در چهار طبقه ، جایی که در حال حاضر عجله داریم. p>
چند متر در امتداد گذرگاه شیشه ای می دویم – و ما در طبقه سوم قرار داریم ، در یک فضای کاملا سفید با چندین تکیه گاه ساخته شده از فلز تیره ، با پنجره های شیک و بلند ، یک سقف شیشه ای که آسمان تاریک اکتبر از طریق آن به ما نگاه می کند. p>
– اوگنی ولادیمیرویچ ، در اینجا چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چه کسی خوش شانس است که یک فضای مجلل را اشغال کند؟ strong>
– ما همیشه با بخش حرکت صحنه مشکل داشته ایم. و معمولاً هنگام پخش نمایشها ، ابتدا کلاسهای این بخش متوقف می شد. اکنون این اتفاق نخواهد افتاد: پسوند جدید کاملاً به “محرک ها” داده می شود. از این گذشته ، آواز و رقص برای واختانگووی ها همیشه جنبه مهمی از این حرفه بوده است. و اینجا ، جایی که ما در کنار شما هستیم ، یک کلاس رقص است. p>
باید بگویم که ساختمان جدید تاریخچه خود را دارد – سالها درد آن. تشویق ها ، توافق ها ، قطعنامه ها “امتناع” می کنند و مصوبات جدید نیز همین “امتناع” را لغو می کنند. p>
– این ایده در سال 2008 به وجود آمد ، وقتی دیدم که همه در حال ساختن ساختمانهای سبک هستند ، و تصمیم گرفتم به طور غیرمجاز یک چراغ سبک را در محل گاراژ آهنی قدیمی ما بسازم ، – Knyazev مرا در تاریخ موضوع فرو برد. – فکر کردم: “بگذارید در طبقه پایین گاراژهایی وجود داشته باشد ، اما در طبقه دوم – کلاس رقص ما”. و ما خوش شانس بودیم ، کارمند “Mosproekt-2” النا گریگورینا نیکولینا سپس ما را با برنامه ریزی شهری آشنا کرد ، و دستیار لوژکوف الکساندر ایوانوویچ پروکوفیف عاقلانه توصیه کرد که یک کلبه موقت ایجاد نکنید ، اما گام به گام ، با دریافت تمام مصوبات ، اجازه ساخت یک ساختمان کامل را دریافت کنید. ما همه اسناد و مدارک را با پول خود تهیه کردیم و در مدت چهار سال همه کارها را به پایان رساندیم و در سال 2018 برای سایت ساخت و ساز اخطار دریافت کردیم – و اکنون همه چیز به پایان رسیده است. وزیر فرهنگ پیشین ولادیمیر مدینسکی مبلغ گمشده را برای ساخت اختصاص داد ، که من همیشه از او سپاسگزارم. p> رئیس یوگنی کنیازف. span>
اما بزرگترین دشواری پروژه این بود که اگرچه زمین با گاراژ آهنی متعلق به پایک است ، اما زیر زمین متعلق به سازمانهای کاملاً متفاوتی است که به آسمان خراشهای نو آربات خدمت می کنند و اتومبیل های آنها از زیر زمین عبور می کند. ما مدت طولانی توافق کردیم – و در پایان توافق کردیم. در نتیجه تعداد زیادی شمع بتونی به عمق 16 متری رانده شدند و اکنون یک تخته عظیم بر روی آنها وجود دارد که بر روی آن ساختمان جدیدی به مساحت 500 متر مربع بصورت خودجوش مستقر شده است. متر. p>
هنوز هیچ دستگاهی ، آینه ای ، پرده ای در اینجا وجود ندارد. یک پژواک پررونق در زیر سقفهای بلند یک کلاس رقص که با یک کف رقص واقعی پوشانده شده است ، شناور است و اگر روی آن بپرید یا چند زانوی شیب دار راک اند رول را بیرون بیاورید ، دوباره برمی گردد. آنتینینا باراننیکووا ، معمار جوان ، کل پروژه – از ساخت و ساز تا طراحی را توسعه داد. سالن رقص او به طور معمول کشیده نیست ، بلکه به دلیل هندسه آن دنج است: تقریباً مربع است. اتاق های رختکن ، دوش ها در دو طبقه قرار دارند و بالای سالن ، به عنوان یک نقطه مشاهده ، دوباره در پشت شیشه ، یک صندلی حرکت صحنه وجود دارد ، که از آنجا معلمان می توانند نحوه کلاس را مشاهده کنند. کمی به آن طرف ، یک مکان کوچک برای چند میز یا صندلی برای قهوه وجود دارد. به هر حال ، ورودی های دانش آموزان و معلمان در این پروژه طلاق گرفته اند ، که در یک بیماری همه گیر اهمیت ایمنی بیشتری دارد. p>
به طور کلی ، رئیس باید موضوعی باشد که به آن افتخار کند: سخنان نه بلند ، بلاه بل در مورد اهداف ، بلکه عملی خاص که در شرف خدمت به آموزش یک بازیگر روسی است. p>
“در ابتدا وقتی دیدم که دیگر فرصتی برای زندگی شخصی من باقی نمانده بسیار ترسیده بودم” strong>
باید بگویم که پیاده روی روی “پایک” راحت است: در اینجا همه چیز به نوعی به همه چیز متصل است – یک ساختمان جدید با یک ساختمان قدیمی ، و شما می توانید همزمان با دو پله به تکرارها برسید. جوان لانویوی ، بوریسوا ، اولیانوف ، گونداروا ، نیکیتا میخالکوف و خواهران ورتینسکی ، میرونوف ، شیروینت ، درژاوین ، پوروخوششیکوف ، لیودمیلا ماکساکوا ، کنستانتین رایکین ، ولادیمیر سیمونوف و پسرش واسیلی ، روتبرگ ، اسیپنکو ، ستنیکووا ، آرونوا ، آرونوا ، آرونوا ، آرونوا Dubrovskaya ، Oleshko ، Zakharovs – Alexandra and Elena، Dobronravov، Podkaminskaya، Kregzhde، Berdinskikh … به نظر می رسد که کل سیاره ستاره های روسی از نژاد Shchukin است ، اما سایر مدارس تئاتر به شدت با این موضوع مخالف هستند. اما اجازه دهید این اختلاف را به موارد اضافی بسپاریم: بگذارید آنها در نظر بگیرند که چه کسی بیشترین ارتش ستاره را دارد. اما موضوع در ستارگان نیست – در این وضعیت عنصر شانس زیادی وجود دارد ، اما تحصیلات هنرمند با یک حرف بزرگ وظیفه اصلی “پایک” ، رئیس آن و همه معلمان است. p>
اینجا آنها هستند – بازیگران آینده روسیه! اکنون آنها چیزی را به صحنه تئاتر دولتی می کشانند ، تمرین می کنند و آماده می شوند تا تسلط را بدست آورند. من یک نظر سنجی انجام می دهم: “سخت ترین چیز در یادگیری چیست؟” من طبق جواب واتسپ خیلی سریع جواب می گیرم. p>
“سخت ترین قسمت برای من عادت به برنامه بود. در ابتدا وقتی دیدم که زن و شوهرها از ساعت 9.30 تا 22.00 ایستاده اند بسیار ترسیدم و دیگر هیچ فرصتی برای زندگی شخصی باقی نمانده است. با این حال ، اکنون در سال دوم یک حقیقت ساده را فهمیدم: اگر شخصی واقعاً چیزی را بخواهد ، همیشه وقت پیدا خواهد کرد! “ p>
“و دشوارترین مبارزه ، مبارزه با خود است. غلبه بر ترس ، عقده ها ، گیره های خود “. p>
“شما باید کاملاً خود را به این روند بسپارید ، اما نیازی به” امتحان “ندارید. به محض اینکه تلاش سختی را شروع می کنید ، همه چیز از کار می افتد. “ p>
“شما نمی توانید تنبل باشید. شما نمی توانید فقط به استعداد خود اعتماد کنید ، باید شخم بزنید. و مهمتر از همه ، برندگان مورد قضاوت قرار نمی گیرند ، بلکه بازنده ها … “ p>
“سخت ترین چیز این است که به خود ایمان داشته باشی. جسارت ورزیدن ، گستاخی شاید برای من شخصاً سخت ترین کار باشد. “
من و یوگنی کنیازف در حال بازگشت به یک ساختمان پر نماز و مذهبی از مدرسه تئاتر واختانگوف هستیم. این بی نظیر است ، توسط معمار نیکولای کروگلوف به سبک لاکونیک با عناصر Art Deco ساخته شده است. کروگلوف مردی با استعداد و افسوس سرنوشت غم انگیز بود. اولین خانه مشارکتی واختانگوویت ها با 34 آپارتمان (1928) ، که هیچ خانه ای خانه دیگری را تکرار نمی کند ، پروژه او است. به نظر می رسد که این کار مانند ساخت و ساز و ساختمان است ، اما در سال 1937 وی به دلیل نکوهش همکار معمار خود G. Dankman دستگیر شد و یک سال بعد به دلیل اسهال خونی در اردوگاه آبز درگذشت. این امر با ورود یکی از زندانیان مشهود است: “بیچاره کروگلوف در اثر اسهال خونی درگذشت.” اکنون دانشجویان-نمایشنامه نویسان استاد “پایک” در حال ساختن نمایشی درباره وی هستند. شایسته – حداقل برای انتقال “تشکر” از فرزندان به او …
دانشجوی سال اول از اتو کشیدن لباس های نمایش خودداری کرد: “در خانه ما بنده این کار را می کند” strong>
اکنون ما در مجموعه رئیس هستیم. یک مطالعه کوچک ، که در کتابها و نقاشی ها پوشش داده شده است. در میان این آثار یک نماد قدیمی وجود دارد. p>
– آیا این دفتر مقدس همه مقدسین پیک مقدس است؟ و با این وجود ، چه تعداد در تاریخ وجود داشتند؟ strong>
– ابتدا مدرسه تئاتر بود ، در سال 1931 به عنوان مدرسه فنی ساخته شد و از سال 1936 به این ساختمان منتقل شدند. اولین رئیس ما ، بوریس زاخاوا ، در همان جایی که دفتر طرفدار ریاست بود ، نشست. ولادیمیر آبراموویچ اتوش دفتر بزرگی را که اکنون کلاس درس است در آن اشغال کرد. و من اینجا هستم ، من تنگ نیستم. p>
و ركتورها هم بودند – نحوه شمارش. اولین – بوریس زاخاوا – 56 سال سلطنت کرد! درست است ، در اواخر دهه 1940 ، هنگامی که “مبارزه با جهانیان” آغاز شد ، وی متهم شد که به مدیران اجازه می دهد نمایش های غیرسیاسی را با دانشجویان اجرا کنند و سپس بوریس کولنف به جای زاخاوا منصوب شد ، اگرچه زاخاوا هنوز مدرسه را در پشت صحنه اداره می کرد. سپس وزارت فرهنگ برای ما گئورگی پلسوف را فرستاد كه هیچ كاری با تئاتر نداشت. او مرد بدی نبود ، اما وقتی به دلایلی سعی در اتحاد همه صندلی ها داشت ، بدبختی هایی برای او رخ داد. استاد برجسته ما ولادیمیر شلسینگر زیر نظر او درگذشت. و سپس ولادیمیر آبراموویچ اتوش به مدت 18 سال ریاست شد و از سال 2003 – من. p>
بنابراین ، به طور کلی ما سه رئیس انتخاب شده داریم ، و بقیه کارگران نام نویسی شوروی هستند که مدت کوتاهی را در این موسسه می مانند. p>
اتفاقاً ، بوریس زاخاوا دانش آموز واسیا لانوی را اخراج کرد – و می دانید چرا؟ یک روز صبح او روزنامه پراودا را افتتاح کرد و در آنجا در صفحه اول خواند که “یکی از دانش آموزان مدرسه شوچوکین ، واسیلی لانوی ، با موفقیت از نقش پاوکا کورچاگین در فیلم چگونه فولاد خو زده فیلمبرداری می کند”. زاخاوا که فهمید لانویوی اجازه تیراندازی را درخواست نکرد ، عصبانی شد: “اخراج کن!” p>
از یک طرف ، او فهمید که یک بار علناً اعلام کرد دانش آموز لانوی باید به دلیل نقض نظم اخراج شود. اما از طرف دیگر ، او بی سر و صدا به معلمانش گفت: “به دنبال راهی برای نجات آن باشید.” آنها پس انداز کردند – آنها واسیلی را برای سال دوم ترک کردند. p>
– آیا شما اغلب مجبور به کسر هستید؟ strong>
– بارها یک بار دختری که وارد سال اول شد مجبور شد در اجرای سال چهارم شرکت کند. در کشور ما ، این سنتی است که به واختانگوف ، از استودیوی سوم او برمی گردد ، زمانی که دانش آموزان باید خود را خدمت می کردند: اجاق های حرارتی ، ساخت تزئینات … هنرمندان باید بتوانند همه کارها را به احترام مردم تئاتر انجام دهند – مانند استروسکی: “بیایید به همه وزرا بنوشیم هنر ، بدون تمایز درجات و استعدادها. ” وی همچنین به یاد آورد که چگونه گزارش اتوش در سال 1989 به سرقت رفته است. وی گفت: “اولین گزارشی که طولانی و سخت نوشتم ، از من به سرقت رفت”. – و من می خواهم به مخاطبان یادآوری کنم که مدرسه واختانگف با شستن کف ، با بلوزهای سفید و سایر مواد آرایشی اخلاقی شروع به کار کرد. و ما این را ادامه می دهیم. ” و ما همین چیز را داریم: بچه های سالهای اول بال ها را می بندند ، کف ها را می شستند ، لباس ها را اتو می کنند … بنابراین ، این دختر از اتو کردن لباس برای اجرا خودداری کرد و گفت که بنده در خانه این کار را برای او انجام می دهد. p>
– ممکن است ستاره آینده را اخراج کرده باشید؟ شاید او امیدوار بود ، اما شما لباس ها را اتو نکردید. strong>
– البته آنها اخراج شدند. و نه برای این – یک دلیل وجود داشت. فقط باید دانش آموز را با دقت نگاه کرد – و فرصت های زیادی برای گرفتن او وجود خواهد داشت … p>
– او ، دانش آموز ربع اول قرن XXI ، چگونه است؟ آیا می توانید یک پرتره جمعی ترسیم کنید؟ strong>
– هر ساله دانش آموزان اعتماد به نفس یا اعتماد به نفس بیشتری دارند. حتی اگر هیچ دلیلی برای این کار وجود نداشته باشد. معلمان به من گفتند: “تردید ، کار و یک بار انجام ، مغرور نشو.” و اکنون بسیاری مطمئن هستند که با ورود به تحصیل برای یک هنرمند ، قطعاً هنرمند خواهند شد. اما در اینجا فاصله بسیار زیاد است. اما دانش آموزان کنجکاو وجود دارد – و آنها می خواهند درک کنند و مانند حیوانات کار کنند. و اینها هیچ تفاوتی با دانشجویان نسل من یا نسل میخائیل اولیانوف ندارند. از این گذشته ، من و میخائیل الكساندروویچ مدتها قبل از رفتن به “گناهكار بدون گناه” (اجرای افسانه ای واختانگوسكی به صحنه رفته توسط پوتر فومنكو – MR ) مدتها نشستیم و درمورد همه چیز با او صحبت كردیم. بنابراین او تازه وارد مسکو شد و مانند یک لعنتی درس خواند. من خواندم ، گرفتار شدم – و سرانجام بسیاری را گرفتم و پیشی گرفتم. p>
– موردی از تجربه رئیس دانشگاه که شما را شوکه کرد ، تعجب کرد؟ strong>
– سال های رئیس خیلی زود می گذرند! یک جلسه ، یک جلسه دیگر ، استخدام – سال به پایان رسیده است … من هرگز تعجب نمی کنم که چگونه پسران و دختران ، چنین افراد کم وزن ، در طی سه یا چهار سال تبدیل به مردان و زنان جوان می شوند که دارای شخصیت و افراد روشن هستند. و این اغلب برای کسانی اتفاق می افتد که انتظار ندارید ، اما کار و فداکاری معجزه می کنند. p>
با معلمان مشکل است. در اینجا نمی توانید یک طرف را بگیرید و بنابراین تنها هستید. من همدردی های خاصی دارم ، اما نمی توانم آنها را نشان دهم. معلمان مانند کودکان هستند: آنها هنگام اظهار نظر توهین می کنند و وقتی آنها را تحسین می کنی خوشحال می شوند. p>
هم اکنون ، بسیاری از افراد از خارج تعجب می کنند که من با پول جمع شده موفق به ساختن ساختمان خود ، البته متوسط ، اما ساختمان خود در مرکز مسکو شدم. و بعضی نگاه می کنند و می پرسند ، انگار به طور اتفاقی: “پس چه؟” و من در جواب لبخند می زنم ، به “محرکان” ما می گویم: “ما سازگار خواهیم شد ، برای همه راحت خواهد بود. اما آنها شما را تعقیب نخواهند کرد. ” از این گذشته ، خوب و خوشبختی یک لحظه است و حفظ آن دشوار است. تو به این خوشبختی رفتی ، همه کارها را کردی اگر به نتیجه برسد مثل یک نقش است. اما ، همانطور که فومنکو گفت: “اعتماد به نفس کجاست؟” بنابراین سوال بی ضرر شما من را نگران کرد … p>
– قوانینی که رکتور کنیازف به جای نامه برای دانشجویان می نویسد – آنها چیست؟ strong>
– این قوانین بسیار ساده ای است. اگر در لحظه ناامیدی به آنها نگاه کنید ، راحت تر خواهد بود. p>
1 آنچه شما انجام می دهید – آن را به خوبی انجام دهید. p>
2 ذهن خود را به طور مداوم با تمام قدرت خود وادار کنید. p>
3 خوب باشید و سعی کنید هیچکس از خوب بودن شما خبر نداشته باشد. p>
4 عشق شما به هر چیز انسانی هر روز در چیزی بیان شود. p>
5 برای کل زندگی خود یک هدف داشته باشید: یک هدف برای یک سال ، برای یک ماه ، برای یک هفته ، برای یک دقیقه ، فدا کردن اهداف پایین تر برای اهداف بالاتر. p>
– و شما یک ایده آلیست و عاشقانه اصلاح نشدنی هستید ، اوگنی ولادیمیرویچ. اما نمی توانم کمک کنم اما نپرسم: شما چه نوع نمادی دارید ، اگر نه راز؟ strong>
– جایی در سال 2005 ، ما در GZ مشغول تعمیرات بودیم. هنگامی که آنها شروع به باز کردن کف کردند ، معلوم شد که طبقه های زیادی در زیر زمین وجود دارد ، یکی بر روی طبقه دیگر. لایه به لایه برداشته ایم – و بنابراین به طبقات رسیدیم. در میان همه زباله ها و تراش ها یک تخته بود که کسی آن را لگد کرده بود. سازنده ازبکی آن را مطرح کرد: “خوب ، این یک نماد است!” – او گفت. او وضع وحشتناکی داشت و من او را به م toسسه مرمت و ترمیم بردم. p>
من فکر می کنم وقتی معبد روی ماسه ها منفجر شد ، کسی آن را پیدا کرد ، آن را پنهان کرد و بنابراین برای ما ذخیره کرد. یک متخصص برجسته در ترمیم شمایل های باستانی به من گفت که این نماد بانوی نشانه است. از آن زمان ، او را ناجی خود می دانیم. من مطمئن هستم که او مدرسه را نجات داده و در سخت ترین شرایط حتی در زیر تخته های کف پنهان شده کمک کرده است. p>
“در اینجا ، از یک پسر یک مرد ساخته می شود ، و یک دختر یک تجسم واقعی از زنانه است” strong>
و این همان چیزی است که دانش آموزان به س otherال دیگر من پاسخ دادند: “چرا مدرسه Shchukin را دوست داری؟”
“برای همه چیز: برای هر برگ در حیاط و هر کانون توجه روی صحنه ما. من سنت ها ، نگرش ما نسبت به یکدیگر و بین معلمان و دانش آموزان را دوست دارم. من مدرسه و سیستمی را که با آن یاد می گیریم دوست دارم. “ p>
“من هفته های قبل از نمایش یا امتحان را دوست دارم ، وقتی صبح تا شب با هم تمرین می کنیم ، کارهای یکدیگر را تماشا می کنیم ، آن را تجزیه و تحلیل می کنیم. در چنین روزهایی ، ما نمی دانیم ساعت چند است ، استراحت چه مدت است ، و چه زمانی استراحت کرده اید ، و آخرین باری که غذا خورده اید … “ p>
“من آن را دوست دارم زیرا آن برادری را دارد که یافتن آن در زندگی عادی دشوار است. می توانید به معنای واقعی کلمه هر کسی را مخاطب قرار دهید و از شما شنیده می شود. “ p>
“من این مکان را دوست دارم ، زیرا معلمان در مورد شما لعنتی نمی کنند. آنها توصیه های خوبی می کنند ، گاهی اوقات ارتباطی با مدرسه ندارند. “ p>
“در اینجا ، یک پسر به یک مرد تبدیل می شود ، و یک دختر یک تجسم واقعی از زنانگی است. من مدرسه را برای معلمانم دوست دارم ، آنها درخشان هستند! و همچنین به این دلیل که با ورود به مدرسه ، روحم گرم است ، من می خواهم کار و تجارت کنم. “ p>