موسسه شوکوکین یک ساختمان جدید

را نشان داد

همه چیز با “کابینت محترم” شروع می شود

ساختمان جدید “Pike” فقط از طریق یک گذرگاه شیشه ای قابل دسترسی است و از یک ساختمان تاریخی در بولشوی نیکلوپسکوفسکی به داخل آن می رود. یعنی در تاریخ – از طریق تاریخ ، که از نظر عقیدتی درست است: دانشجو بد است که از تاریخچه مادر خود نمی داند. علاوه بر این ، اینجا همه چیز است – روی دیوارهای دو طبقه: غرفه های بزرگ ، که هر کدام از آنها به سال بعد از انتشار ، از سال 1936 آغاز می شود. پراکندگی نام ها ، عکس های معلمان و ستاره های آینده که توسط آنها بزرگ شده است. من می خواهم متوقف شوم و در مکان همه بخوانم: تسیتلیا مانسورووا ، ورا لووا ، بوریس شیخماتوف ، ولادیمیر شلسینگر ، الکساندر شیروینت ، آلا کازانسکایا ، ولادیمیر ایوانف ، میخائیل بوریسف …

– و این یک کمد لباس از آپارتمان بوریس واسیلیویچ شوکوکین است ، – كنیازف به من خبر می دهد و در یك کمد لباس قدیمی و متروك توقف می كند. – از او شروع به سازماندهی موزه “کابینه محترم خود” می کنیم. من قبلاً به فریاد دوستانم که برخی از چیزهای معلمان قدیمی ما را حفظ کرده اند فریاد زدم. اینجا ، نگاه کن …

پشت شیشه یک کابینت قدیمی ، روی قفسه ها ، به عنوان مثال ، ساعت مچی آلا کازانسکایا و گلدانش به زیبایی چیده شده اند. اما چیزهای خود بوریس شوکوکین ، اولین و درخشان ترین بازیگر نقش لنین در سینما (با این حال ، بدون نقش رهبر ، او یک هنرمند خارق العاده بود) – دارنده مداد ، کتابی که امضا کرد ، تیغ و قیچی مو. از اهمیت ویژه ای برخوردار است پاکت نامه ای است که توسط واختانگوف برای شخص خوخلووا امضا شده است.

– این نامه تقریباً صد ساله است ، – رئیس دانشگاه را تأیید می کند. – ما همچنین چیزهایی از یاکوف اسمولنسکی ، ورا لوووا و همسرش شیخماتوف داریم. یا نامه هایی از کاتینا-یارتسف ، که به دانشجویانش نوشت چگونه زندگی کنند تا یک هنرمند خوب باشند …

– در آن زمان هیچ ابزاری نبود – بنابراین نامه هایی نوشته می شدند و از اهمیت بیشتری برای تاریخ برخوردار هستند. آیا شما به عنوان رئیس دانشگاه برای دانشجویان نامه می نویسید؟

– من نامه می نویسم ، اما نامه نمی نویسم. من چنین یادداشت ها ، یا موارد دیگر – قوانین ساده رفتاری را برای آنها ارسال می کنم. بعدا بهت میگم زود برویم …

درد و رنج با رقص پایان یافت

بله ، من نمی روم ، اما عملاً می دودم و به سختی با ركتور همگام شدم ، كه به راحتی از روی دو یا سه پله روی پاهای جرثقیل خود می پرد. به نظر نرسید بالاخره 60+ یک هنرمند مردمی است!

كنیازف از سال 2003 رئیس شورای Shchuka است. در این مدت او توانست کارهای زیادی در خانه انجام دهد. وی یک باغ زمستانی برای تفریح ​​دانشجویان ساخت – خودسرانه ، اما آن را قانونی کرد. من یک ساختمان قدیمی را که در سال 1936 ساخته شده مرتب کردم ، و اکنون یک ساختمان جدید به آن اضافه کرده ام ، همچنین در چهار طبقه ، جایی که در حال حاضر عجله داریم.

چند متر در امتداد گذرگاه شیشه ای می دویم – و ما در طبقه سوم قرار داریم ، در یک فضای کاملا سفید با چندین تکیه گاه ساخته شده از فلز تیره ، با پنجره های شیک و بلند ، یک سقف شیشه ای که آسمان تاریک اکتبر از طریق آن به ما نگاه می کند.

– اوگنی ولادیمیرویچ ، در اینجا چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چه کسی خوش شانس است که یک فضای مجلل را اشغال کند؟

– ما همیشه با بخش حرکت صحنه مشکل داشته ایم. و معمولاً هنگام پخش نمایشها ، ابتدا کلاسهای این بخش متوقف می شد. اکنون این اتفاق نخواهد افتاد: پسوند جدید کاملاً به “محرک ها” داده می شود. از این گذشته ، آواز و رقص برای واختانگووی ها همیشه جنبه مهمی از این حرفه بوده است. و اینجا ، جایی که ما در کنار شما هستیم ، یک کلاس رقص است.

باید بگویم که ساختمان جدید تاریخچه خود را دارد – سالها درد آن. تشویق ها ، توافق ها ، قطعنامه ها “امتناع” می کنند و مصوبات جدید نیز همین “امتناع” را لغو می کنند.

– این ایده در سال 2008 به وجود آمد ، وقتی دیدم که همه در حال ساختن ساختمانهای سبک هستند ، و تصمیم گرفتم به طور غیرمجاز یک چراغ سبک را در محل گاراژ آهنی قدیمی ما بسازم ، – Knyazev مرا در تاریخ موضوع فرو برد. – فکر کردم: “بگذارید در طبقه پایین گاراژهایی وجود داشته باشد ، اما در طبقه دوم – کلاس رقص ما”. و ما خوش شانس بودیم ، کارمند “Mosproekt-2” النا گریگورینا نیکولینا سپس ما را با برنامه ریزی شهری آشنا کرد ، و دستیار لوژکوف الکساندر ایوانوویچ پروکوفیف عاقلانه توصیه کرد که یک کلبه موقت ایجاد نکنید ، اما گام به گام ، با دریافت تمام مصوبات ، اجازه ساخت یک ساختمان کامل را دریافت کنید. ما همه اسناد و مدارک را با پول خود تهیه کردیم و در مدت چهار سال همه کارها را به پایان رساندیم و در سال 2018 برای سایت ساخت و ساز اخطار دریافت کردیم – و اکنون همه چیز به پایان رسیده است. وزیر فرهنگ پیشین ولادیمیر مدینسکی مبلغ گمشده را برای ساخت اختصاص داد ، که من همیشه از او سپاسگزارم. رئیس یوگنی کنیازف.

اما بزرگترین دشواری پروژه این بود که اگرچه زمین با گاراژ آهنی متعلق به پایک است ، اما زیر زمین متعلق به سازمانهای کاملاً متفاوتی است که به آسمان خراشهای نو آربات خدمت می کنند و اتومبیل های آنها از زیر زمین عبور می کند. ما مدت طولانی توافق کردیم – و در پایان توافق کردیم. در نتیجه تعداد زیادی شمع بتونی به عمق 16 متری رانده شدند و اکنون یک تخته عظیم بر روی آنها وجود دارد که بر روی آن ساختمان جدیدی به مساحت 500 متر مربع بصورت خودجوش مستقر شده است. متر.

هنوز هیچ دستگاهی ، آینه ای ، پرده ای در اینجا وجود ندارد. یک پژواک پررونق در زیر سقفهای بلند یک کلاس رقص که با یک کف رقص واقعی پوشانده شده است ، شناور است و اگر روی آن بپرید یا چند زانوی شیب دار راک اند رول را بیرون بیاورید ، دوباره برمی گردد. آنتینینا باراننیکووا ، معمار جوان ، کل پروژه – از ساخت و ساز تا طراحی را توسعه داد. سالن رقص او به طور معمول کشیده نیست ، بلکه به دلیل هندسه آن دنج است: تقریباً مربع است. اتاق های رختکن ، دوش ها در دو طبقه قرار دارند و بالای سالن ، به عنوان یک نقطه مشاهده ، دوباره در پشت شیشه ، یک صندلی حرکت صحنه وجود دارد ، که از آنجا معلمان می توانند نحوه کلاس را مشاهده کنند. کمی به آن طرف ، یک مکان کوچک برای چند میز یا صندلی برای قهوه وجود دارد. به هر حال ، ورودی های دانش آموزان و معلمان در این پروژه طلاق گرفته اند ، که در یک بیماری همه گیر اهمیت ایمنی بیشتری دارد.

به طور کلی ، رئیس باید موضوعی باشد که به آن افتخار کند: سخنان نه بلند ، بلاه بل در مورد اهداف ، بلکه عملی خاص که در شرف خدمت به آموزش یک بازیگر روسی است.

“در ابتدا وقتی دیدم که دیگر فرصتی برای زندگی شخصی من باقی نمانده بسیار ترسیده بودم”

باید بگویم که پیاده روی روی “پایک” راحت است: در اینجا همه چیز به نوعی به همه چیز متصل است – یک ساختمان جدید با یک ساختمان قدیمی ، و شما می توانید همزمان با دو پله به تکرارها برسید. جوان لانویوی ، بوریسوا ، اولیانوف ، گونداروا ، نیکیتا میخالکوف و خواهران ورتینسکی ، میرونوف ، شیروینت ، درژاوین ، پوروخوششیکوف ، لیودمیلا ماکساکوا ، کنستانتین رایکین ، ولادیمیر سیمونوف و پسرش واسیلی ، روتبرگ ، اسیپنکو ، ستنیکووا ، آرونوا ، آرونوا ، آرونوا ، آرونوا Dubrovskaya ، Oleshko ، Zakharovs – Alexandra and Elena، Dobronravov، Podkaminskaya، Kregzhde، Berdinskikh … به نظر می رسد که کل سیاره ستاره های روسی از نژاد Shchukin است ، اما سایر مدارس تئاتر به شدت با این موضوع مخالف هستند. اما اجازه دهید این اختلاف را به موارد اضافی بسپاریم: بگذارید آنها در نظر بگیرند که چه کسی بیشترین ارتش ستاره را دارد. اما موضوع در ستارگان نیست – در این وضعیت عنصر شانس زیادی وجود دارد ، اما تحصیلات هنرمند با یک حرف بزرگ وظیفه اصلی “پایک” ، رئیس آن و همه معلمان است.

اینجا آنها هستند – بازیگران آینده روسیه! اکنون آنها چیزی را به صحنه تئاتر دولتی می کشانند ، تمرین می کنند و آماده می شوند تا تسلط را بدست آورند. من یک نظر سنجی انجام می دهم: “سخت ترین چیز در یادگیری چیست؟” من طبق جواب واتسپ خیلی سریع جواب می گیرم.

“سخت ترین قسمت برای من عادت به برنامه بود. در ابتدا وقتی دیدم که زن و شوهرها از ساعت 9.30 تا 22.00 ایستاده اند بسیار ترسیدم و دیگر هیچ فرصتی برای زندگی شخصی باقی نمانده است. با این حال ، اکنون در سال دوم یک حقیقت ساده را فهمیدم: اگر شخصی واقعاً چیزی را بخواهد ، همیشه وقت پیدا خواهد کرد! “

“و دشوارترین مبارزه ، مبارزه با خود است. غلبه بر ترس ، عقده ها ، گیره های خود “.

“شما باید کاملاً خود را به این روند بسپارید ، اما نیازی به” امتحان “ندارید. به محض اینکه تلاش سختی را شروع می کنید ، همه چیز از کار می افتد. “

“شما نمی توانید تنبل باشید. شما نمی توانید فقط به استعداد خود اعتماد کنید ، باید شخم بزنید. و مهمتر از همه ، برندگان مورد قضاوت قرار نمی گیرند ، بلکه بازنده ها … “

“سخت ترین چیز این است که به خود ایمان داشته باشی. جسارت ورزیدن ، گستاخی شاید برای من شخصاً سخت ترین کار باشد. “

من و یوگنی کنیازف در حال بازگشت به یک ساختمان پر نماز و مذهبی از مدرسه تئاتر واختانگوف هستیم. این بی نظیر است ، توسط معمار نیکولای کروگلوف به سبک لاکونیک با عناصر Art Deco ساخته شده است. کروگلوف مردی با استعداد و افسوس سرنوشت غم انگیز بود. اولین خانه مشارکتی واختانگوویت ها با 34 آپارتمان (1928) ، که هیچ خانه ای خانه دیگری را تکرار نمی کند ، پروژه او است. به نظر می رسد که این کار مانند ساخت و ساز و ساختمان است ، اما در سال 1937 وی به دلیل نکوهش همکار معمار خود G. Dankman دستگیر شد و یک سال بعد به دلیل اسهال خونی در اردوگاه آبز درگذشت. این امر با ورود یکی از زندانیان مشهود است: “بیچاره کروگلوف در اثر اسهال خونی درگذشت.” اکنون دانشجویان-نمایشنامه نویسان استاد “پایک” در حال ساختن نمایشی درباره وی هستند. شایسته – حداقل برای انتقال “تشکر” از فرزندان به او …

دانشجوی سال اول از اتو کشیدن لباس های نمایش خودداری کرد: “در خانه ما بنده این کار را می کند”

اکنون ما در مجموعه رئیس هستیم. یک مطالعه کوچک ، که در کتابها و نقاشی ها پوشش داده شده است. در میان این آثار یک نماد قدیمی وجود دارد.

– آیا این دفتر مقدس همه مقدسین پیک مقدس است؟ و با این وجود ، چه تعداد در تاریخ وجود داشتند؟

– ابتدا مدرسه تئاتر بود ، در سال 1931 به عنوان مدرسه فنی ساخته شد و از سال 1936 به این ساختمان منتقل شدند. اولین رئیس ما ، بوریس زاخاوا ، در همان جایی که دفتر طرفدار ریاست بود ، نشست. ولادیمیر آبراموویچ اتوش دفتر بزرگی را که اکنون کلاس درس است در آن اشغال کرد. و من اینجا هستم ، من تنگ نیستم.

و ركتورها هم بودند – نحوه شمارش. اولین – بوریس زاخاوا – 56 سال سلطنت کرد! درست است ، در اواخر دهه 1940 ، هنگامی که “مبارزه با جهانیان” آغاز شد ، وی متهم شد که به مدیران اجازه می دهد نمایش های غیرسیاسی را با دانشجویان اجرا کنند و سپس بوریس کولنف به جای زاخاوا منصوب شد ، اگرچه زاخاوا هنوز مدرسه را در پشت صحنه اداره می کرد. سپس وزارت فرهنگ برای ما گئورگی پلسوف را فرستاد كه هیچ كاری با تئاتر نداشت. او مرد بدی نبود ، اما وقتی به دلایلی سعی در اتحاد همه صندلی ها داشت ، بدبختی هایی برای او رخ داد. استاد برجسته ما ولادیمیر شلسینگر زیر نظر او درگذشت. و سپس ولادیمیر آبراموویچ اتوش به مدت 18 سال ریاست شد و از سال 2003 – من.

بنابراین ، به طور کلی ما سه رئیس انتخاب شده داریم ، و بقیه کارگران نام نویسی شوروی هستند که مدت کوتاهی را در این موسسه می مانند.

اتفاقاً ، بوریس زاخاوا دانش آموز واسیا لانوی را اخراج کرد – و می دانید چرا؟ یک روز صبح او روزنامه پراودا را افتتاح کرد و در آنجا در صفحه اول خواند که “یکی از دانش آموزان مدرسه شوچوکین ، واسیلی لانوی ، با موفقیت از نقش پاوکا کورچاگین در فیلم چگونه فولاد خو زده فیلمبرداری می کند”. زاخاوا که فهمید لانویوی اجازه تیراندازی را درخواست نکرد ، عصبانی شد: “اخراج کن!”

از یک طرف ، او فهمید که یک بار علناً اعلام کرد دانش آموز لانوی باید به دلیل نقض نظم اخراج شود. اما از طرف دیگر ، او بی سر و صدا به معلمانش گفت: “به دنبال راهی برای نجات آن باشید.” آنها پس انداز کردند – آنها واسیلی را برای سال دوم ترک کردند.

– آیا شما اغلب مجبور به کسر هستید؟

– بارها یک بار دختری که وارد سال اول شد مجبور شد در اجرای سال چهارم شرکت کند. در کشور ما ، این سنتی است که به واختانگوف ، از استودیوی سوم او برمی گردد ، زمانی که دانش آموزان باید خود را خدمت می کردند: اجاق های حرارتی ، ساخت تزئینات … هنرمندان باید بتوانند همه کارها را به احترام مردم تئاتر انجام دهند – مانند استروسکی: “بیایید به همه وزرا بنوشیم هنر ، بدون تمایز درجات و استعدادها. ” وی همچنین به یاد آورد که چگونه گزارش اتوش در سال 1989 به سرقت رفته است. وی گفت: “اولین گزارشی که طولانی و سخت نوشتم ، از من به سرقت رفت”. – و من می خواهم به مخاطبان یادآوری کنم که مدرسه واختانگف با شستن کف ، با بلوزهای سفید و سایر مواد آرایشی اخلاقی شروع به کار کرد. و ما این را ادامه می دهیم. ” و ما همین چیز را داریم: بچه های سالهای اول بال ها را می بندند ، کف ها را می شستند ، لباس ها را اتو می کنند … بنابراین ، این دختر از اتو کردن لباس برای اجرا خودداری کرد و گفت که بنده در خانه این کار را برای او انجام می دهد.

– ممکن است ستاره آینده را اخراج کرده باشید؟ شاید او امیدوار بود ، اما شما لباس ها را اتو نکردید.

– البته آنها اخراج شدند. و نه برای این – یک دلیل وجود داشت. فقط باید دانش آموز را با دقت نگاه کرد – و فرصت های زیادی برای گرفتن او وجود خواهد داشت …

– او ، دانش آموز ربع اول قرن XXI ، چگونه است؟ آیا می توانید یک پرتره جمعی ترسیم کنید؟

– هر ساله دانش آموزان اعتماد به نفس یا اعتماد به نفس بیشتری دارند. حتی اگر هیچ دلیلی برای این کار وجود نداشته باشد. معلمان به من گفتند: “تردید ، کار و یک بار انجام ، مغرور نشو.” و اکنون بسیاری مطمئن هستند که با ورود به تحصیل برای یک هنرمند ، قطعاً هنرمند خواهند شد. اما در اینجا فاصله بسیار زیاد است. اما دانش آموزان کنجکاو وجود دارد – و آنها می خواهند درک کنند و مانند حیوانات کار کنند. و اینها هیچ تفاوتی با دانشجویان نسل من یا نسل میخائیل اولیانوف ندارند. از این گذشته ، من و میخائیل الكساندروویچ مدتها قبل از رفتن به “گناهكار بدون گناه” (اجرای افسانه ای واختانگوسكی به صحنه رفته توسط پوتر فومنكو – MR ) مدتها نشستیم و درمورد همه چیز با او صحبت كردیم. بنابراین او تازه وارد مسکو شد و مانند یک لعنتی درس خواند. من خواندم ، گرفتار شدم – و سرانجام بسیاری را گرفتم و پیشی گرفتم.

– موردی از تجربه رئیس دانشگاه که شما را شوکه کرد ، تعجب کرد؟

– سال های رئیس خیلی زود می گذرند! یک جلسه ، یک جلسه دیگر ، استخدام – سال به پایان رسیده است … من هرگز تعجب نمی کنم که چگونه پسران و دختران ، چنین افراد کم وزن ، در طی سه یا چهار سال تبدیل به مردان و زنان جوان می شوند که دارای شخصیت و افراد روشن هستند. و این اغلب برای کسانی اتفاق می افتد که انتظار ندارید ، اما کار و فداکاری معجزه می کنند.

با معلمان مشکل است. در اینجا نمی توانید یک طرف را بگیرید و بنابراین تنها هستید. من همدردی های خاصی دارم ، اما نمی توانم آنها را نشان دهم. معلمان مانند کودکان هستند: آنها هنگام اظهار نظر توهین می کنند و وقتی آنها را تحسین می کنی خوشحال می شوند.

هم اکنون ، بسیاری از افراد از خارج تعجب می کنند که من با پول جمع شده موفق به ساختن ساختمان خود ، البته متوسط ​​، اما ساختمان خود در مرکز مسکو شدم. و بعضی نگاه می کنند و می پرسند ، انگار به طور اتفاقی: “پس چه؟” و من در جواب لبخند می زنم ، به “محرکان” ما می گویم: “ما سازگار خواهیم شد ، برای همه راحت خواهد بود. اما آنها شما را تعقیب نخواهند کرد. ” از این گذشته ، خوب و خوشبختی یک لحظه است و حفظ آن دشوار است. تو به این خوشبختی رفتی ، همه کارها را کردی اگر به نتیجه برسد مثل یک نقش است. اما ، همانطور که فومنکو گفت: “اعتماد به نفس کجاست؟” بنابراین سوال بی ضرر شما من را نگران کرد …

– قوانینی که رکتور کنیازف به جای نامه برای دانشجویان می نویسد – آنها چیست؟

– این قوانین بسیار ساده ای است. اگر در لحظه ناامیدی به آنها نگاه کنید ، راحت تر خواهد بود.

1 آنچه شما انجام می دهید – آن را به خوبی انجام دهید.

2 ذهن خود را به طور مداوم با تمام قدرت خود وادار کنید.

3 خوب باشید و سعی کنید هیچکس از خوب بودن شما خبر نداشته باشد.

4 عشق شما به هر چیز انسانی هر روز در چیزی بیان شود.

5 برای کل زندگی خود یک هدف داشته باشید: یک هدف برای یک سال ، برای یک ماه ، برای یک هفته ، برای یک دقیقه ، فدا کردن اهداف پایین تر برای اهداف بالاتر.

– و شما یک ایده آلیست و عاشقانه اصلاح نشدنی هستید ، اوگنی ولادیمیرویچ. اما نمی توانم کمک کنم اما نپرسم: شما چه نوع نمادی دارید ، اگر نه راز؟

– جایی در سال 2005 ، ما در GZ مشغول تعمیرات بودیم. هنگامی که آنها شروع به باز کردن کف کردند ، معلوم شد که طبقه های زیادی در زیر زمین وجود دارد ، یکی بر روی طبقه دیگر. لایه به لایه برداشته ایم – و بنابراین به طبقات رسیدیم. در میان همه زباله ها و تراش ها یک تخته بود که کسی آن را لگد کرده بود. سازنده ازبکی آن را مطرح کرد: “خوب ، این یک نماد است!” – او گفت. او وضع وحشتناکی داشت و من او را به م toسسه مرمت و ترمیم بردم.

من فکر می کنم وقتی معبد روی ماسه ها منفجر شد ، کسی آن را پیدا کرد ، آن را پنهان کرد و بنابراین برای ما ذخیره کرد. یک متخصص برجسته در ترمیم شمایل های باستانی به من گفت که این نماد بانوی نشانه است. از آن زمان ، او را ناجی خود می دانیم. من مطمئن هستم که او مدرسه را نجات داده و در سخت ترین شرایط حتی در زیر تخته های کف پنهان شده کمک کرده است.

“در اینجا ، از یک پسر یک مرد ساخته می شود ، و یک دختر یک تجسم واقعی از زنانه است”

و این همان چیزی است که دانش آموزان به س otherال دیگر من پاسخ دادند: “چرا مدرسه Shchukin را دوست داری؟”

“برای همه چیز: برای هر برگ در حیاط و هر کانون توجه روی صحنه ما. من سنت ها ، نگرش ما نسبت به یکدیگر و بین معلمان و دانش آموزان را دوست دارم. من مدرسه و سیستمی را که با آن یاد می گیریم دوست دارم. “

“من هفته های قبل از نمایش یا امتحان را دوست دارم ، وقتی صبح تا شب با هم تمرین می کنیم ، کارهای یکدیگر را تماشا می کنیم ، آن را تجزیه و تحلیل می کنیم. در چنین روزهایی ، ما نمی دانیم ساعت چند است ، استراحت چه مدت است ، و چه زمانی استراحت کرده اید ، و آخرین باری که غذا خورده اید … “

“من آن را دوست دارم زیرا آن برادری را دارد که یافتن آن در زندگی عادی دشوار است. می توانید به معنای واقعی کلمه هر کسی را مخاطب قرار دهید و از شما شنیده می شود. “

“من این مکان را دوست دارم ، زیرا معلمان در مورد شما لعنتی نمی کنند. آنها توصیه های خوبی می کنند ، گاهی اوقات ارتباطی با مدرسه ندارند. “

“در اینجا ، یک پسر به یک مرد تبدیل می شود ، و یک دختر یک تجسم واقعی از زنانگی است. من مدرسه را برای معلمانم دوست دارم ، آنها درخشان هستند! و همچنین به این دلیل که با ورود به مدرسه ، روحم گرم است ، من می خواهم کار و تجارت کنم. “