آنا مجری جدید برنامه “DNA” در NTV شد و این انتصاب را به درستی می توان یک آزمایش جدی برای بازیگر دانست. پیش از آنا ، میزبان این برنامه الكساندر كولتووی بود كه مرگ دلخراش وی در سانحه هواپیما شوك بزرگی بود هم برای نزدیكان و همكاران مجری تلویزیون و هم برای طرفداران برنامه گفتگوی وی. قرار جدید در چنین شرایطی توجه بیشتر و احتمالاً مغرضانه را به چهره برنامه جلب می کند.
قابل توجه است که آنا کازیوچیتس فقط یک بازیگر محبوب نیست که به طور ناگهانی برای اجرای یک برنامه گفتگو دعوت شد. آنا تصور خاصی از آشپزخانه “DNA” دارد ، زیرا او به عنوان یک متخصص در این برنامه بازی کرد و از پس نقش خود برآمد. با این وجود ، آنا از نوازنده ارکستر به سمت رهبر ارکستر حرکت می کرد ، باید با نظمی کاملاً متفاوت روبرو می شد. ممکن است برای خیلی ها به نظر برسد که یک دختر شکننده اصلاً به کانون جنگ ها و گفتگوهای خانوادگی تعلق ندارد که طی آن رفتارهای خوب اغلب بازنشسته می شوند. احتمالاً خود آنا نیز در این نمره شک داشت ، اما معلوم شد حرفه اصلی او بسیار مفید بوده است. این بازیگر پیش از این در سریال های مختلفی نقش زنان سختگیر و مصمم را بازی کرده و اکنون در صورت لزوم می تواند این نقش را به استودیوی تلویزیونی منتقل کند.
“MK” با بازیگر زن در مورد مشکلات “موتور” اول ، اشک خستگی ، مردان بد اخلاق و سخت شدن سریال صحبت کرد.
– آنا ، شما کاملاً بازیگر با تجربه ای هستید و با آشپزخانه فیلمبرداری تلویزیونی نیز آشنا هستید ، اما عملکردهای یک مجری تلویزیون هنوز منطقه جدیدی برای شماست. مثل گرداب است یا به همه چیز فکر کرده اید؟
– همه چیز آنقدر سریع اتفاق افتاد که حتی وقت نکردم بفهمم چگونه “DNA” اصلی شدم. برای من ، این یک چرخش غیرمنتظره در زندگی است و من هنوز نمی دانم که به کجا منجر خواهد شد. امیدوارم بتوانم جایگاه خوبی در این پروژه پیدا کنم ، اگرچه من هم نمی خواهم بازیگری را کنار بگذارم. از این گذشته ، اول از همه من یک بازیگر هستم ، و سپس یک مجری تلویزیون.
– احتمالاً قبلاً فهمیده اید که کار در تلویزیون می تواند تمام وقت بدون هیچ اثری غذا بخورد …
– در طی همه گیر شدن ، فیلمبرداری از نمایش های تلویزیونی به میزان قابل توجهی کاهش یافت ، بنابراین اوقات فراغت داشتم. من مجبور نبودم چیزی را جابجا کنم ، همه چیز خیلی خوب مطابقت داشت – و من بدون تأمل زیاد موافقت کردم. بیایید ببینیم که چگونه می توانیم با تمام فیلمبرداری ها همراه شویم.
– خوب ، شما با نمودارها ، جایی که تقریباً هر دقیقه نقاشی می شود ، غریبه نیستید …
– به یاد دارم که چگونه در مدت بیست و چهار ساعت موفق شدم در دو پروژه مختلف ، در دو شهر بازی کنم. چنین چیزی وجود داشت.
– این کار روی آدرنالین نامیده می شود ، که ، اتفاقا ، برای همه مناسب نیست …
– احتمالاً وقتی آدرنالین وارد خون می شود ، ضبط سه ساعته برنامه را واقعاً احساس نمی کنید. اما بعد ، وقتی استودیو را ترک می کنید … بعد از فیلمبرداری استخر اول ، پاهایم می لرزید. از جمله بدنی ، بسیار دشوار بود که همیشه روی پایم باشم ، هرچند که به نظر می رسد فردی سخت گیر هستم. من قبلاً به عنوان یک متخصص در “DNA” شرکت کرده ام ، اما کارشناسان ، برخلاف میزبان ، روی مبل ها می نشینند.
– و مجری همچنین باید عمل برنامه را پیش ببرد و با در نظر گرفتن این واقعیت که از قهرمانان انتظار می رود داستان های جالبی داشته باشند ، برای انجام کارهای روزنامه نگاری نیز …
– البته روزنامه نگاری در این برنامه وجود دارد ، اما متخصصان واقعی قبل از اینکه همه اینها به دست من بیفتند ، درگیر تاریخ قهرمانان هستند. کار من دیدن شخص و شنیدن سخنان وی است. من مکالمات محرمانه ای در استودیو دارم ، شبیه آنچه در آشپزخانه با خانواده داریم. این موضوعات روزمره به همه ما نزدیک است ، در هر خانواده ای بحث می شود.
– با این حال ، گاهی اوقات ، بحث با صدای بلند انجام می شود. آیا قبلاً توانسته اید احساس کنید که چه شورهایی در برنامه های گفت و گو نشان می دهند؟
– من چندین فیلمبرداری پر مخاطب داشتم که طی آن مجبور شدم به افزایش صدای مکالمه بپردازم. اما باز هم ، این یک مسابقه کاملاً روزمره بین مردم است. و من به آنها کمک می کنم تا صحبت کنند. عجیب خواهد بود اگر آنها همه چیز را با زمزمه مرتب کنند. من خودم مخالف بازار پر سر و صدا در استودیو ، علیه توهین به زنان هستم ، اما هنوز هم این اتفاق می افتد ، کاری نمی توان کرد.
– در قاب شما یک خانم نسبتاً جدی هستید …
– من عادت ندارم من خودم از شدت خاصی برخوردار هستم.
– اولین “موتور” شما به عنوان میزبان چه بود؟
– همه چیز بلافاصله به روش بزرگسالان ، بدون بخشش ، پیش رفت. در استودیو کودکانی بودند که می خواستند رابطه خود را با پدرشان تأیید کنند ، سپس یک برنامه کاملا جدی با شخصیت اصلی ، یک دختر مسلمان وجود داشت. همان روز اول ما سه برنامه را شلیک کردیم که البته این یک استرس بزرگ برای من شد. آخر روز از خستگی گریه کردم. اما بعد با هر تیراندازی هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی راحت تر می شد.
– شما تبدیل به چهره برنامه ای شده اید که پیش از شما توسط الکساندر کلتووی به طرز غم انگیزی درگذشت. احتمالاً در این شرایط ، مقایسه انواع مختلف اجتناب ناپذیر است …
– ساشا مردی واقعی ، قد بلند ، بزرگ ، با اعتماد به نفس بود. و من یک زن احساساتی و آسیب پذیر هستم. چگونه می توانید ما را مقایسه کنید؟
– می توان گفت که شما با کارهای مشترک کاملاً با اسکندر آشنا بودید. چگونه او را به یاد می آورید؟
– او شخص بسیار مهربانی بود. به یاد می آورم که چگونه در یک تیراندازی ، جایی که شفاف سازی های چشمگیر روابط بین اقوام صورت گرفت ، با زنی در حال گریه نشست و گفت: “شما احساس می کنید این خط خون شما است …” و به نظر بسیار احساسی و احساسی بود. اینگونه او را به یاد می آورم.
– اکنون در صنعت سریال و تلویزیون اشتراکات زیادی وجود دارد. یا هنوز لحظاتی وجود دارد که برای شما به یک تجربه کاملاً جدید تبدیل شده است؟
– مشخصات کار در سریال ها ، فیلم ها و تلویزیون تا حدودی مشابه است ، اما البته تفاوت های ظریف نیز وجود دارد. به عنوان مثال ، در یک برنامه تلویزیونی ، من هرگز صحنه ای نداشته ام که به مدت سه ساعت پشت سر هم فیلمبرداری شود ، همانطور که هنگام ضبط یک برنامه اتفاق می افتد. سه ساعت احساسات و عواطف باز. این یک مسابقه جدی است. و نمی توانم بگویم که در این لحظه من یک بازیگر هستم. بلکه تلاقی بین شخص و مجری تلویزیون است. البته آموزش سریالی که طی این سالها به دست آمده است به من کمک زیادی می کند.
– احتمالاً هرکسی که در چنین حوزه های احساسی مانند سینما ، سریال یا تلویزیون کار می کند ، حداقل یک بار در مورد روحیه “چرا من درگیر همه اینها شدم” شک داشت. آیا این احساسات را می دانید؟
– بله ، البته ، و آنها از خستگی زیاد ظاهر می شوند. از خودم پرسیدم که چقدر اطمینان دارم که به همه اینها احتیاج دارم. اما به طور کلی ، وقتی کمی خنک می شوید و بعد از فیلمبرداری استراحت می کنید ، این احساس به شما دست می دهد که همه چیز خوب است. این می تواند دشوار باشد ، اما جالب است.