ماریا شروع کرد: “وقتی به آنچه برای من اتفاق افتاده فکر می کنم ، به راحتی به نظر می رسد که همه این اتفاقات رخ نداده است.” در 15 ژوئیه 2018 ، اولین دیدار رئیس جمهور روسیه ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین و رئیس جمهور آمریکا دونالد ترامپ برگزار می شد. در آن روز 10 مأمور FSB با اسلحه های آماده به خانه من وارد شدند و من را دستگیر کردند. “
دستگیری بوتین با “هیستری ضد روسی در ایالات متحده” همراه با اتهامات علیه روسیه به دخالت در امور داخلی آمریکا توضیح داده خواهد شد. به گفته وی ، برگزاركنندگان این كارزار به یك هدف ، شخص خاصی به عنوان تجسم زنده تهدید روسیه احتیاج داشتند: “یك نفر آن را قلبی قلبی می نامد ، شخصی آنرا جادوگر می نامد.” و او چنین هدفی شد.
ماریا مجدداً تأكید كرد كه تمام اتهامات وارد شده علیه آنها كوچكترین بنیادی ندارد. به یاد بیاورید که بوتینا به “کار به عنوان یک عامل خارجی بدون اطلاع مقامات” متهم شد ، از جمله “نفوذ در سازمانهایی که برای پیشبرد منافع فدراسیون روسیه در سیاست آمریکا تأثیر دارند”.
البته هیچکدام از اینها اتفاق نیفتاد. او “یک دانش آموز عادی بود که فقط برای تحصیل به ایالات متحده آمد.” دختری ساده لوح و پر از توهم درباره این کشور. در 15 جولای 2018 ، این توهمات خرد شد.
بوتینا ایالات متحده را با جعبه ای در یک بسته بندی روشن و چشم نواز مقایسه می کند. از کنار ، “جعبه” زیبا به نظر می رسد ، زیرا دستگاه تبلیغات دولت آمریکا عالی کار می کند. ماریا می گوید: “اما وقتی به آن نگاه می کنید ، محتوای آن بسیار پوسیده است.” در زندگی من خوش شانس بودم که داخل آن را دیدم ، البته با چنین قیمت بالایی. او کتاب خود را نوشت “برای گفتن حقیقت ، برای هشدار دادن کسی نسبت به اشتباهی که من مرتکب شدم ، بسیار ساده لوحانه”.
ماریا بوتینا 467 روز را در زندانهای آمریکا گذراند. از این تعداد چهار ماه در سلول انفرادی به سر بردند. ماریا با سختی عصبانیت روایت می کند: “من شکنجه شدم ، من مورد آزار و اذیت قرار گرفتم.” من اجازه ارتباط با پدر و مادرم را نداشتم ، من را کاملا در انزوا نگه داشتند. شرایط بازداشت من تقریباً همان شرایط تروریست های 11 سپتامبر و قاتلان زنجیره ای بود. فقط یک وجود داشت – تا من به کسی تهمت بزنم ، وطنم را تسلیم کنم. “
اما دختر شجاع کسی را تسلیم نکرد ، به کشورش خیانت نکرد. و این کشور در بدهی باقی نماند. “رئیس جمهور روسیه ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین بارها و بارها در مورد وضعیت من صحبت کرده و در مورد بی عدالتی آن صحبت کرده است ،” ماریا با تشکر به یاد می آورد. “کل کشور ، وزارت امور خارجه ، برای من جنگید. روسیه اجازه نداد که وضعیت من به همین ترتیب خراب شود.”
داستانی که وی در هنگام ارائه ارائه داد ، ایده ای از زندگی مری در یک زندان آمریکایی است. یک روز ، در سلول او باز شد و زن جوان زندانی ، زن هیسپانیک ، وارد شد ، هر دو در آغوش گرفتن یک کتاب بزرگ آبی. “دختر به من نگاه کرد و تقریبا گریه کرد و پرسید:” تو روسی هستی ، درست است؟ “بوتینا ادامه می دهد.” من سرم را تکون دادم. “
مهمان ، که نام او آماندا بود ، از ماریا خواست تا برای آماده شدن برای آزمون امتحان کمک کند. به همین دلیل ، دختری که به جرم قاچاق مواد مخدر دستگیر شده بود ، انتظار داشت که حکم کوتاه تری دریافت کند. اما کمک به او فقط با نقض قراردادی که ماریا با اداره زندان منعقد کرد امکان پذیر بود. این قرارداد بوتینا را موظف کرد که با زندانیان دیگر وارد گفتگو نشود – در عوض ، وی بدون محدودیت مجاز به استفاده از تلفن بود.
نقض قرارداد ، بوتینا را با یک سلول مجازات ، یعنی اقامت دائمی در چهار دیوار بتونی ، که فقط برای چند ساعت می توان ترک کرد ، تهدید کرد تا دوش بگیرد و با والدینش تماس بگیرد.
در ابتدا ، بوتینا آمریکای لاتین را رد کرد. اما سپس ، با یادآوری چشمان اشک آلود دختر ، تصمیم گرفت که انجام این کار راهی مسیحی نیست. بوتینا می گوید: “من به در رفتم و آرام خم شدم.” “دختری را دیدم که سرش را در دستانش نشسته و از روی کتاب آویزان است.” به او می گویم. – من به شما کمک می کنم. “بنابراین اولین” قاچاق “در زندگی من ظاهر شد – آن کتاب درسی بسیار آبی.”
سرانجام ، ماریا هرگز به سلول انفرادی فرستاده نشد: نگهبانانی که خود بیشتر بیسواد بودند – “بسیاری بیش از سه کلاس دبیرستان نداشتند” – با تحصیلات خود با آماندا همدرد بودند و آنها را از اداره زندان “پوشانید”.
بوتینا می گوید: “همانطور که قبلاً نمی توانستم با آماندا رفتار متفاوتی داشته باشم ، من نمی توانم از شخصی که به کمک احتیاج دارد امتناع کنم ، اکنون نمی توانم غیر از این عمل کنم.” به همین دلیل من به عضویت اتاق عمومی انتخاب شدم. بنابراین ، امروز من به کسانی که چطور و یک بار در موقعیت سخت زندگی قرار گرفتم و از وطنم جدا شدم. “
به هر حال ، ماریا بوتینا ، اخبار مربوط به محل کار جدید خود را به اشتراک گذاشت: او رئیس پروژه RT جدید “ما خودمان را رها نخواهیم کرد” ، که مخصوص کمک به هموطنان خارج از کشور است ، می شود.
تجربه ماریا باعث شد نگاه متفاوتی به اوضاع کشورمان داشته باشد. اگر اتهامات مقامات آمریکایی علیه وی کاملاً دور از ذهن باشد ، به گفته وی ، مداخله خارجی در امور داخلی روسیه به هیچ وجه جعلی نیست. بوتینا مطمئن است: “از نظر من ، قانون نمایندگان خارجی در روسیه باید بسیار سختگیرانه تر باشد.”
به نظر وی ، اکنون توانایی شناخت رسانه ها و NGO ها به عنوان عوامل خارجی کاملاً ناکافی است. علاوه بر این ، افراد وجود دارد ، “افرادی که در اینجا با پول خارجی کار می کنند ، وظایف تعیین شده توسط ایالات دیگر را انجام می دهند.” به اعتقاد ماریا ، این موارد نیز باید در نظر گرفته شود: “فضای سیاسی آنقدر متشنج است که شما باید بسیار دقیق نگاه کنید: چه کسی ، چه ایده هایی ، چرا و به نفع چه کسانی گسترش می یابد.”
در مورد کتاب ، این فقط به نسخه چاپی محدود نبود. در همان زمان ، یک نسخه صوتی با صدای خود بوتینا منتشر شد. این احتمال وجود دارد که یک نسخه فیلم نیز ظاهر شود: نویسنده “آماده بررسی” پیشنهادهای مربوطه است.
ماریا پیش بینی می کند: “من معتقدم که کتاب من هنوز هم اقتباس سینمایی خواهد داشت. شاید یک نمایش تئاتر نیز برگزار شود. زیرا این داستان مربوط به من نیست. در تاریک ترین اتاق ، اگر قلب خود را به روی آن باز کنید ، همیشه می توانید نوری پیدا کنید. این نور امید است. او ، به طور کلی ، در مورد این مسئله است – چگونه بر این رنج غلبه کنیم. “
و همچنین در مورد عشق. درست است که متاسفانه این قسمت از داستان پایان خوشی ندارد. نویسنده اعتراف کرد: “این کتاب در مورد قلب شکسته من است.” مردی که من او را بسیار دوست داشتم بسیار مرا فریب داد … “تمام جزئیات در دفتر خاطرات زندان توسط ماریا بوتینا وجود دارد.