فصل پنجم “اولگا” برای بسیاری از واقعیت ظاهر آن غیرمنتظره بود. سه سال از پایان فصل چهارم می گذرد و مردم ممکن است این تصور را داشته باشند که این آهنگ خوانده شده است. با این حال، نویسندگان پروژه هنوز الهام گرفته اند. یا اینطور تصمیم گرفتند.
پس از اولین نمایش در سال 2016، شهرت یک کمدی محلی به طور محکم به سریال “اولگا” چسبیده بود. احتمالاً این عنوان مورد حسادت بسیاری قرار گرفته است، اما جلو بردن طرح یک کمدی فولک بسیار کار است. همانطور که می دانید شوخی ها اغلب با درد به دنیا می آیند و حتی شوخی هایی با ادعای ارائه جوهر ذهنیت محلی می تواند برای فیلمنامه نویسان به نوعی مازوخیسم تبدیل شود.
پس از نمایش اولین قسمت های فصل پنجم، طرفداران این پروژه به دو دسته تقسیم شدند که موفق به خندیدن می شوند و آنهایی که در قسمت های پایانی بیشتر ملودرام می بینند تا کمدی. شخصیت اصلی اولگا (یانا ترویانوا) در موقعیتی قرار می گیرد که برای او کاملاً غیر طبیعی است. آپارتمان به یک لانه خالی تبدیل می شود، جایی که اولگا با مرد محبوبش گریشا (ماکسیم کوسترومیکین)، کیت های برداشت لاک پشت و قارچ، زندگی می کند. بچهها (کسنیا سورکوا و محمد ابوریزیک) بالغ شدهاند و سعی میکنند مستقل زندگی کنند، حتی پدر (واسیلی کورتوکوف) نوشیدنی را ترک کرده و طبق معیارهای او کاملاً قابل تحمل رفتار میکند.
در این شرایط، اولگا فقط می تواند دویدن، ترشی را بهبود بخشد، لاک پشت خود را بکشد و با پیشنهادات مرد محبوبش مبارزه کند تا خود را به عنوان والدین امتحان کند. برای زنی که عادت به حل مشکلات دارد، سیلی به صورتش میزند تا همه را خوش فرم نگه دارد، و به طور کلی ناجی است، چنین آرامشی فرصتی است برای یک فروپاشی عصبی. و اگر بستگان عزیزش نبودند، اتفاق می افتاد. خواهر (آلینا آلکسیوا) در یک فرقه سقوط می کند ، پدر سعی می کند او را نجات دهد ، فرزندان یا بهتر بگوییم رابطه آنها با جفت روح نیز باید نجات یابد.
همانطور که سریال سرعت فصلی خود را افزایش داد، طرفداران سریال احتمالاً میتوانستند ایده خوبی از اینکه بازی نهایی چگونه خواهد بود داشته باشند. فتنه های فصل پایانی نیز قابل پیش بینی هستند، اما تمایل نویسندگان برای به پایان رساندن تمام خطوط داستانی به طرح پویایی بیشتری می بخشد.
با این حال، امتیاز اصلی سریال نه در توسعه طرح، بلکه در بازیگران است. تقریباً همه شخصیتهای اصلی به فصل پنجم راه پیدا کردند و این سریال هنوز هم بسیار درخشان است. برای یانا ترویانوا، همانطور که برای یک ستاره واقعی خانه هنر، “اولگا” در یک زمان تبدیل به خروجی به قلمروهای جدید شد. شاید نقش “مادر شجاعت” در فیلم شناسی این بازیگر نقش اصلی نباشد، اما ترویانوا کارهای زیادی برای سریال انجام داد. به احتمال زیاد، کسانی که او را موتور اصلی طرح می دانند، درست می گویند و حتی در فصل پنجم، ستاره اصلی سریال آنچه را که به او پیشنهاد می شود، به طور بسیار متقاعدکننده ای پس می گیرد.
یورا بوریسف در این سریال در نقش اصلی دوست پسر دختر اولگا ظاهر می شود ، با این حال ، دنباله موفقیت های جشنواره این بازیگر به پروژه اهمیت بیشتری می دهد. بازیگر معمولاً موهبت نادری دارد که چیزی را خراب نکند و گاهی حتی تا حدی نجات دهد، همانطور که در فصل دوم اپیدمی اتفاق افتاد، جایی که شخصیت او شاید قابل توجه ترین بود.
سریال های زیادی درباره زنانی وجود دارد که با شعار “من خودم” زندگی می کنند، اما موارد بسیار کمی وجود دارد که طرح به یک ملودرام کسل کننده محدود نشود. «نینا» سال گذشته آشکارا با هدف توسعه موضوع «اولگا» راه اندازی شد، اما به روشی کمی متفاوت. یک شرکت ستاره چشمگیر تحت نظارت فیلمنامه نویس و تهیه کننده ژورا کریژوونیکوف گرد هم آمده است. بورونوف، لاویگین، بورکوفسکی، روزانووا، کلینا و ویکتوریا ایساکووا به عنوان پریما. باید اعتراف کرد که همه تلاش کردند، اما این پروژه به جای کوکتل شوخی و فمینیسم، به «دختر بابا» تبدیل شد.
فصل اول زن معمولی به کارگردانی بوریس خلبانیکوف یکی از پیشرفت های آنا میخالکووا بود که در این نوبت به بازیگری تبدیل شد که قادر به بازی در هر چیزی بود. او در این شرایط نقش یک همسر، مادر و کارآفرین معمولی را دارد که البته یک تجارت مجرمانه نیز دارد.
ترویانووا، ایساکووا و میخالکووا شخصیت های کاملا متفاوتی را در اولگا، نینا و زن معمولی بازی می کنند. اولی نقش سرزمین مادری را دارد، دومی در تصویر یک همسر ثروتمند با یک تغار شکسته، قهرمان سومی آماده است تا اجساد کاهنان عشق را پنهان کند، اگر به نفع خانواده باشد. این امکان وجود دارد که چنین شخصیت هایی منعکس کننده چیزی باشند که مدل محلی فمینیسم نامیده می شود. کلبه ای سوزان و اسبی در حال تاخت و بدون هیچ پیش زمینه ایدئولوژیکی مد روز.
تیتر روزنامه:
زن قوی پشت پنجره گریه می کند