سرنوشت پدربزرگش طوری است که می توان یک فیلم، سریال پلیسی فیلمبرداری کرد. هر واقعیت سؤالاتی را ایجاد می کند، هر اثر یک معما را ارائه می دهد. بسیاری از میراث او به طور جبران ناپذیری از دست رفته است. چگونه ممکن است که با شکوه ترین خانواده در واقع به فراموشی سپرده شود.
لئونید شروود در سال 1871 در مسکو در یک خانواده بزرگ از آکادمیسین نقاشی، معمار ولادیمیر شروود، همان کسی که ساختمان موزه تاریخی را در میدان سرخ ایجاد کرد، به دنیا آمد.
پسر در جوانی در کارگاه پدرش و سپس در مدرسه نقاشی، مجسمه سازی و معماری مسکو تحصیل کرد. بعداً به سن پترزبورگ نقل مکان کرد و وارد مدرسه عالی هنر در آکادمی هنر شد و در آنجا با آنا گلوبکینا و سرگئی کوننکوف آشنا شد. تثلیث آنها “مسکوویان بیقرار” نامیده می شد و دلایلی برای این وجود داشت.
در اینترنت می توانید یک فیلمنامه مدرن در مورد گلوبکینا بیابید که در آن لئونید شروود به عنوان یک شخصیت حضور دارد و با نقل قول هایی از کتاب خود صحبت می کند. از سال 1916 تا 1918 او در هرمیتاژ مرمتگر بود. و این سالهای جنگ است که دستوری در کار نبود. ممنون میشم به من کمک کنید کار پیدا کنم لئونید شروود در 23 اوت 1954 درگذشت و در پل های ادبی گورستان ولکوفسکی به خاک سپرده شد.
نمایشگاه او دوران پیش از انقلاب را به نمایش می گذارد. این یک پرتره از پوشکین در سال 1902 است، یک مدل گچی از سنگ قبر نویسنده گلب اوسپنسکی در سال 1909 در Literatorskie Mostki.
حلقهای از جوانان در خانهاش جمع میشدند و طبق خاطرات شروود، این خانه محلی برای خودسازی درونی بود. تا سال 1910، نقش برجسته سفید برفی “بوسه”، ساخته شده از گچ، که گلدانی از گل و دو پیکر برهنه را به تصویر می کشد – یک زن و یک مرد که دست او را می بوسند – به سال 1910 باز می گردد. این اثر از مجموعه نوه مجسمه ساز است. در همان نزدیکی روی دیوار، بوسه دیگری وجود دارد، آن هم متعلق به سال 1910، اما ساخته شده از مرمر، بدون گلدان، با نیمه برهنه های همان زن و مردی که دست او را می بوسد.
“بوسه” و مجسمه “فرشته” – از مجموعه شخصی اولگا شروود، آنها از پدر و مادرش به او منتقل شدند. “بوسه” در سال 2000 توسط مرمت کننده موزه روسیه بازسازی شد.
اولگا شروود می گوید: «او به دیوار من آویزان است. – من در تمام عمرم او را دیده ام، اما روی دیوار موزه او تصوری کاملاً متفاوت ایجاد می کند.
“بوسه” به عنوان هدیه عروسی به یک افسر نیروی دریایی و دریاسالار آینده وسوولود اوگنیویچ اگوریف ساخته شد که پدرش فرمانده رزمناو Aurora بود و در نبرد Tsushima درگذشت. از آنجایی که آنها اقوام و دوستان بودند، پدربزرگم در سال 1910 یک “بوسه” به عنوان هدیه ساخت.
من سعی کردم، اما نوادگان یگوریف را پیدا نکردم. و راز اینجاست. اگر پدربزرگ هدیه ای تهیه می کرد، باید آن را می داد. سوال دیگری مطرح می شود: چرا موزه روسیه همان “بوسه” را در سنگ مرمر و فقط نیمی از فیگورها دارد؟
هر نمایشگاه داستان مرموز خود را دارد. “فرشته” تمام عمرم روی کمد لباس ما ایستاده بود و من مجسمه را “باد” نامیدم. متصدی نمایشگاه، النا ونیامینونا کارپووا، نامی از او در کاتالوگ برخی از نمایشگاه های سال 1906 یافت.
یک نسخه گچی از مجسمه نیم تنه فئودور استراوینسکی، هنرمند ارجمند تئاترهای امپراتوری، خواننده اپرا و پدر آهنگساز ایگور استراوینسکی، که در سال 1916 ساخته شده است، نیز در قلعه میخائیلوفسکی ارائه شده است. نمونه مرمری آن در سرسرای تئاتر ماریینسکی نصب شده است.
مدل مجسمه نیم تنه میخائیل وروبل برای سنگ قبر از مجموعه موزه روسیه به سال 1917 باز می گردد. این پروژه اجرا نشد، همانطور که پروژه های بناهای یادبود پیتر اول، بازیگر ورا کومیسارژفسایا اجرا نشد. بسیاری از فضاهای داخلی ایجاد شده توسط لئونید شروود، به ویژه ساختمان شرکت بیمه ولگا در خیابان کازانسکایا در سن پترزبورگ حفظ نشده است.
در زمان اتحاد جماهیر شوروی ، مجسمه ساز لئونید شروود در اجرای طرح تبلیغاتی یادبود شرکت کرد و بناهایی را برای رادیشچف و هرزن ایجاد کرد. از آثار آن زمان می توان به مجسمه های نیم تنه آناتولی لوناچارسکی، استالین، لنین، شیمیدان دیمیتری مندلیف اشاره کرد.
یک اثر برجسته و یکی از اولین آثار رئالیسم سوسیالیستی، مجسمه یادبود “سنتینل” در سال 1932 است. او سرنوشت شگفت انگیزی دارد. در سال 1931، بر اساس توافق با شورای نظامی انقلابی، شروود قرار بود یک گروه مجسمه سازی “بقیه فرهنگی ارتش سرخ” ایجاد کند، اما در عوض “Sentinel” ظاهر شد. فیگور سیمانی او در سال 1933 در ورودی نمایشگاه “15 سال ارتش سرخ” در مسکو نصب شد. سپس در لنینگراد، کیف، خارکف به نمایش گذاشت.
در سال 1937، شروود ریاست بخش مجسمه سازی در موسسه هنر کیف را بر عهده داشت و تا سال 1940 در آنجا تدریس کرد. و در سال 1941 “سنتینل” را برای گالری ترتیاکوف بازسازی کرد. در سال 1959، به دستور گالری ترتیاکوف، این مجسمه دوباره در برنز ریخته شد (استاد V. Lukyanov). در سال 1961، در ورودی گالری در Lavrushinsky Lane نصب شد. از سال 1992، این مجسمه به پارک هنرهای Muzeon در نزدیکی گالری New Tretyakov منتقل شده است.
قلعه میخائیلوفسکی علاوه بر نمایشگاههایی از مجموعه موزه روسیه، آثاری از سایر موزهها و مجموعههای خصوصی، اسناد، از جمله نامهای از پسر نویسنده گلب اوسپنسکی به لئونید شروود، عکسی از مجسمهساز با همسرش اولگا گاکل ارائه میکند. ، درخواست خود را به مدیریت کارخانه از کارخانه چینی، عکس از آثار تاریخی، از جمله گم شده است.
نویسندگان نمایشگاه برای بازتولید حقایق بیوگرافی، تاریخچه ظهور و خلق برخی از آثار این مجسمه ساز تحقیقات زیادی انجام داده اند. خیلی چیزها از دست رفته است. به عنوان مثال، نیم تنه برنزی الکساندر سوم، “پیتر جعل” و ترکیب “سوسنین در حال مرگ” در سال 1943. نیم پیکر گچی “متفکر تولستوی” در سال 1957 شکسته شد و اثر دیپلم “تاتار مستبد و برده اش” که در موزه پسکوف نگهداری می شد، در طول جنگ بزرگ میهنی ناپدید شد. برای این کار، شروود در سال 1898 حق سفر به خارج از کشور را دریافت کرد و از ورشو، وین، مونیخ، ونیز، رم، پاریس بازدید کرد.
لئونید شروود بیش از یک بار در مسابقات شرکت کرد، اما پروژه های درخشان او برنده نشدند. در سال 1914، او پروژه ای را برای بنای یادبود تاراس شوچنکو در کیف ایجاد کرد که به گفته هیئت داوران، مقام اول را به خود اختصاص داد. با این حال، کمیته برگزاری، مجسمه اسکیورتینو ایتالیایی را به او ترجیح داد و پس از آن تعدادی از اعضای هیئت داوران در اعتراض از صفوف او خارج شدند.
اولگا شروود در پاسخ به سوال ما در مورد اینکه چرا لئونید شروود به مدت 70 سال به سختی به یادگار مانده بود، پاسخ داد: «داستانی اسرارآمیز. به نظر می رسد که خانواده معروف. پدربزرگ من ولادیمیر شروود ساختمان موزه تاریخی را ساخت. او دو پسر معمار دیگر داشت که خانه ها و کلیساهای زیادی در مسکو ساختند. برادرزاده نیکلاس شروود لانه پرستو را ساخت. آنها فراموش شده اند.
حدود 15 سال پیش، موزه تاریخی کتابی در مورد سلسله شروود در زمینه تاریخ و فرهنگ روسیه منتشر کرد که عمدتاً به پدربزرگ می پردازد، اما مقاله ای در مورد پدربزرگ وجود دارد که توسط رئیس روسیه نوشته شده است. بخش مجسمه سازی موزه روسیه، النا کارپووا، که متصدی نمایشگاه فعلی شد.
من پنج سال را در آرشیو گذراندم و چیزی برای تایید احتمال فراموشی پیدا نکردم. هیچ اشاره ای به چیزهای خاصی وجود ندارد که چرا همه چیز به این شکل اتفاق افتاده است. پدربزرگ مورد قدردانی رپین بود و او رپین بود، اگرچه او شاگرد مستقیم او نبود. رپین دانشگاهیان خود را ارتقا داد، اما پدربزرگش آکادمیک نشد. او در طول فعالیت خود فقط عنوان هنرمند ارجمند را دریافت کرد. و به دلایلی او جایزه استالین را دریافت نکرد ، اگرچه کمیته استالین که در سال 1943 در تئاتر بولشوی تشکیل شد ، رای مثبت داد.
اسنادی را دیدم که نامزدی او با مداد خط زده شده بود و پاراگراف بعدی عبارت بود: “لطفا یک جیره به او بدهید.” جیره بندی به جای جایزه استالین!
یک افسانه خانوادگی وجود دارد که پدرم هرگز درباره آن به من نگفت و با لوناچارسکی مرتبط است. یا او یا یکی از اطرافیانش پدربزرگ را تحریک کردند تا به حزب بپیوندد، اما او هرگز به صفوف حزب نپیوست. شاید به همین دلیل همه چیز در سرنوشت او اتفاق افتاد.
در این نمایشگاه مدل هایی از بناهای تاریخی استالین و لنین در ایستگاه فنلاند ارائه می شود. و نصب نشدند تنها بنای یادبودی که در دوران تزار ساخته شد، به دریاسالار ماکاروف در کرونشتات بود. اولگا شروود میگوید: «در حین کار در آرشیو نیروی دریایی، نامههای افسران و مجسمهسازان را خواندم که میگفتند این بنای تاریخی خوبی است، چرا آن را در کرونشتات بگذارید، بهتر است آن را در سن پترزبورگ نصب کنید. – کل ناوگان برای او پول جمع کردند، زیرا ماکاروف بسیار دوست داشت.
یک چیز غیر قابل توضیح دیگر مربوط به این است که اسناد کمی از پدربزرگ باقی مانده است. در آرشیو فرهنگستان هنر پیش از انقلاب، سایر دانشجویان پرونده شخصی مشروح دارند و پدربزرگ 5-6 مدرک دارد، بدون کارنامه، بدون نمره. هر یک از پوشکین های او و سه نفر از آنها رسوایی ایجاد کردند.
مجسمه نیم تنه پوشکین در سال 1902 باعث رسوایی در آکادمی هنر شد زیرا متعارف نبود. پدربزرگ در دو مسابقه پوشکین شرکت کرد – در مسابقه ای که اوپکوشین برنده شد، بنای یادبود آن در مسکو قرار دارد، و در مسابقه پس از جنگ، جایی که آنیکوشین برنده شد، و پوشکین شگفت انگیز او در سن پترزبورگ در میدان هنر ایستاده است. پدربزرگ مشعلي را به پوشکين در اين مسابقه تقديم کرد که به خاطر آن به فرماليسم متهم شد.
با کار در آرشیو، ارجاعاتی به بیش از 120 اثر پیدا کردم، برخی از آنها در موزه روسیه هستند، چیزی با اقوام. حدود سی اثر تنها به صورت تصویر باقی مانده است. اما اصلا چیز زیادی نیست.
معلوم می شود که دست نوشته ها نمی سوزند و مجسمه ها ناپدید می شوند. دنیای مجسمه سازی به تازگی برای من باز شده است. من سفارشات قبل از جنگ دریافت شده توسط اتحادیه منطقه ای لنینگراد هنرمندان شوروی – LOSSHA را خواندم که نشان می داد چه کسی و چه کسی مجسمه سازی خواهد شد. استالین – خیلی، لنین و کالینین – خیلی. سفارش هایی برای سالگرد اکتبر و تولد لنین وجود داشت.
این هم جالب است که قبل از انقلاب روی چه کاغذهایی می نوشتند و بعد هم روی چند ضایعات. سیر تاریخ را می توان با کیفیت کاغذ حس کرد. من درک کردم که آکاکی آکاکیویچ باشماچکین کیست و چیزهای زیادی در مورد بوروکراسی داشتم، در غیر این صورت شروع به درک قرن نوزدهم و نحوه زندگی مردم در آن زمان متفاوت کردم.
جمع آوری بسیاری از مواد ارزشمند. خوب است که آنها را منتشر کنیم. اینها شواهد ارزشمندی از زندگی نه تنها یک استاد خاص و خانواده با شکوه او، بلکه از یک دوره کامل، به عنوان یک تاریخ است.