رومن ویکیتوک ، طبق وصیت خود ، باید در لوویو ، محل تولد وی ، به خاک سپرده شود. پدر و مادرش در آنجا دفن شده اند. مسئله حمل و نقل هنوز در حال حل است. وداع با این کارگردان که در 17 نوامبر درگذشت ، در مسکو در تئاتری که وی کارگردانی کرده و به احتمال زیاد در 20 نوامبر برگزار می شود. ما در مورد رومن ویکیوتیک با همکار مستندساز وی ، ویتالی مانسکی ، که اکنون در ریگا زندگی می کند ، صحبت کردیم.
– آیا در مسکو و لووف همسایه بودید؟
– همه همسایگان در Lviv. و در مسکو ما همسایگی Tverskaya بودیم ، در نزدیکی زندگی می کردیم. من اوایل دهه 90 برای تلویزیون مرکزی فیلمی در مورد رومن ویکیوتیوک ساختم ، بنابراین خیلی صحبت کردیم. من بیش از یک بار در آپارتمانهای Lviv و Moscow در خانه از او دیدار کردم.
– در تئاتر او مرد تعطیلاتی بود. زندگی روزمره او چگونه بود؟
– آپارتمان های او بسیار مشخصه او هستند. شیوه زندگی او از صمیمی به عمومی ، از عمومی به صمیمی منتقل شد. همه تولیدات او فراتر از صمیمی است و زندگی نیز همین طور است. علاوه بر این ، آنها بیش از باز هستند. در لووف ، او در میدانی در مرکز شهر زندگی می کرد ، جایی که یک بالکن بزرگ طولانی داشت که به نوعی صحنه تبدیل شد. اگر به کارت پستال های برتر در Lviv نگاه کنید ، بالکن ویکتوک قطعاً در قاب خواهد بود. این خانه قدیمی اتریشی است. در مقایسه با مسکو ، همان مکان کلیسای جامع سنت باسیل واقع شده بود. ویکتوک دوست داشت ، پس از ورود به Lviv ، متوجه شد که او را به رسمیت شناخته اند و با عکس به بالکن خود برود. اما حتی اگر آنها او را نمی شناختند ، او هنوز هم با لباس های نمایشی و یک لباس لباس رنگی به طول کف ، توجه ها را به خود جلب کرد. او در حالت یرمولووا ایستاد ، چانه اش را بالا گرفت و به طرز مرموزی به جایی نگاه نکرد ، به طرز نامحسوسی احساسات مشتاقانه لووف را گرفت. در مسکو او یکی از بزرگان بود ، و در لووف – یکی بزرگ. حتی اگر بزرگان دیگری هم بودند ، آنها برای خود رومن گریگوریویچ چنین نبودند. او از عظمت خود ابراز خوشحالی کرد ، از این رو دوست داشت به لاویو بیاید ، از رفتن به کمان خانه اپرا لذت می برد ، اهمیت او برای این شهر. فکر می کنم به همین دلیل وی وصیت کرد که در آنجا دفن شود ، زیرا کاملاً می دانست که قبر وی در قبرستان لیچاکوو ادامه کار تئاتر وی و بیرون رفتن به بالکن خواهد بود. بیایید صادق باشیم ، او در مسکو به سختی در نوودودویچی بین ولوچک و زاخاروف به خاک سپرده می شد. و چیزی کمتر از Viktyuk ذاتاً نیازی به آن ندارد. هر چیزی کمتر برای او کافی نیست. او مرد جاه طلبی بی پایان ، بدون ساحل بود. در لوویو ، مسیری مانند قبر ایوان فرانکو و ولدیمیر ایواسیوک ، آهنگساز ، که “Chervona Ruta” را برای صوفیا روتارو نوشت ، پیموده می شود.
– مسئله عبور از مرز هنوز در حال حل است.
– ویکیوتیک جایی برای عجله ندارد. او عاقلانه رفتار کرد. میهن باید قهرمانان خود را بگیرد ، از آنها خواستگاری کند ، به دنبال قبور آنها باشد. نوعی عدالت بالاتر در این وجود دارد. گورستان لیچاكیو در فهرست یونسكو قرار دارد. این یک قبرستان-موزه بسیار زیبا است ، جایی که هر قبر یک اثر هنری است. در اصل اتریشی و بعداً لهستانی بود. دفن در آنجا ممنوع است. جریان پیوسته ای از گشت و گذار وجود دارد. Viktyuk در Lviv مکانی شایسته برای موقعیت خود پیدا خواهد کرد ، جایی در میدان مرکزی قبرستان یا همان حوالی دفن خواهد شد.
– کسی باقی نمانده است؟
– او خانواده و فرزندی ندارد. من حتی از سرنوشت یک آپارتمان با بالکن نمی دانم. وقتی ارثی وجود دارد ، اقوام پیدا می شوند.
“ما در دهه 1990 احمق بودیم و او را صدا می کردیم تا به دستگاه پاسخگویی گوش دهد ، که دائماً تغییر می کرد. او می گفت که – مادر ، نگران نباش! چرا او این کار را کرد؟
– او کشف های اصلی خود را در زندگی شخصی خود انجام داد ، و سپس آنها را در خیالات تئاتری خود به اشتراک گذاشت. از این رو دستگاه پاسخگویی ، و بیرون آمدن به بالکن ، و ناپدید شدن افسانه ای در میانه تمرینات ، ناگهان معلوم شد که او ، کاپشن خود را رها کرده است ، در یک تمرین موازی در شهر دیگری است. فحاشی متعالی شاعرانه او ، که از هر کجا و هر کجا که باشد ، از دهانش هجوم می آورد. او خوش ذوق ، درخشان ، وحشی نبود ، اما به روش بلبلی از کلماتی استفاده کرد که او را مبهوت و مبهوت می کند. من بارها و بارها از تمرینات او با بازیگران زن بزرگ بازدید کرده ام و می فهمم که چرا تمرین های او بسیار ثروتمندتر شده است ، رومن گریگوریویچ مرا ببخشد ، نسبت به نتیجه آنها. این یک ولخرجی بود. چرا بازیگران او را دوست داشتند ، اما بیشتر بازیگران را دوست داشتند؟ فکر می کنم آنها در پایان تمرینات به سرانجام رسیدند. او آزمایشات روانشناختی را روی مردم ، عمدتا روی بازیگران انفرادی انجام داد و این آهنگ جداگانه ای است.
– من به طور تصادفی در تمرینات او در مسکو و تئاترهای استانی حضور داشتم ، وقتی او از میان دکه ها فریاد زد: “آیا می فهمید همه افراد در سالن باید شما را بخواهند؟”
– وقتی زنی اینگونه فریاد می کشد ، به یاد می آورد که او واقعاً زن است. این طبیعت اوست و او را از همه چیز خارج کرد. او توانست مدفوع را احیا کند. او از همه کارها تئاتر می ساخت ، دوست داشت گول بزند. او انگیزه ای نداشت. به یاد دارم که ما در کوزنتسکی موست ملاقات کردیم و او در فروشگاه از من پنهان شد. برای چی؟ چرا؟ صحبت کردیم ، او به اتاق اتصالات رفت و مدت زیادی را ترک نکرد. وقتی به آن نگاه کردم ، او آنجا نبود. اما زنده بود.
– آیا رومن ویکیوتیوک در مسکو در آپارتمان واسیلی استالین زندگی نمی کرد؟
– او در مورد چگونگی تصمیم گیری درباره این آپارتمان در WTO ، به سرپرستی میخائیل اولیانوف ، چیزی گفت. وقتی آنها در آنجا جمع شدند ، و گرفتن رضایت لازم بود ، آنها نمی خواستند آن را بدهند. ویکتوک به من گفت: “و شما می توانید تصور کنید.” “وقتی اولیانوف زمزمه شد که این موضوع در مورد ویکیوتیک است ، او چهره خود را تغییر داد و تصمیم گرفته شد.” اکنون سعی می کنم لحن او را بازتولید کنم. وقتی این مطلب نوشته شود ، این کلمات بدون ویکیتوک انرژی خود را از دست می دهند. او آن را به ساده ترین و کاربردی ترین کلمه بیان کرد و در مورد این آپارتمان در Tverskaya صحبت کرد ، در مورد اینکه چگونه Ulyanov چهره خود را تحت شعبده نام Viktyuk تغییر داد. آیا این درست است یا نه ، من نمی دانم. او عاشق آمدن به ساحل بود. رومن ویکی تیوک تا حدی بارون مونهاوزن بود.
مقاله را بخوانید: “کارگردان آخرین روزهای ویکیتوک را توصیف کرد ، که با ویروس کرونا درگذشت”
تیتر روزنامه:
یکی از بزرگترین ها در Lviv