آلا سوریکووا سینما را با نبرد برای زندگی

مقایسه کرد

– ما قبلاً عادت کرده ایم تولد شما را در تولا به شما تبریک بگوییم ، اما ، ظاهرا ، آیا امسال تنها لبخند خواهیم زد؟

– جشنواره “لبخند بزن ، روسیه!” امسال ما برگزار نمی کنیم در سال 2020 قرار بود بیست و یکمین ردیف را پشت سر بگذارد ، اما امیدوارم به دلیل همه گیری ، فقط در سال 2021 اتفاق بیفتد. ما همانطور که برخی از همکاران ما اکنون این کار را می کنند ، شروع به برگزاری جشنواره آنلاین نکردیم. موافقت کنید که در مورد کمدی آنلاین چیز عجیبی وجود دارد. بهتر است سال را کنار بگذاریم ، و سپس حساب زیبا شکل می گیرد: جشنواره 21 در 21 ، 22 در 22 و غیره برگزار می شود. به شرطی که مردم بخواهند بخندند.

– اما آیا جشن را به مناسبت سالگرد لغو نخواهید کرد؟

– شاید نه روز پس از روز ، اما به احتمال زیاد در 8 نوامبر ، دانشجویان مباحث مختلف دوره های عالی نویسندگان فیلمنامه و کارگردانان به سراغ من می آیند. من یک ماشین بزرگ و راحت در منطقه ای که معمولاً ماشین ها در آن ایستاده اند راه اندازی کردم. و شوهر دانش آموز من اولگا اوبوخوا ، رومن کوتوف ، از زیبایی تاج زیبایی فوق العاده ای ایجاد کرد: دیوارها بسته شده اند ، آگهی ها آویزان شده اند ، همه تصاویر درخشان هستند. من مانند موزه ای به نام خودم قدم می زنم که هم هوای بد را تزئین می کند و هم پوشش می دهد. امیدوارم بچه ها با لباس فانتزی بیایند. و من برای دانشجویان چنین مجموعه ای دارم: سیب زمینی ، شاه ماهی ، بیکن ، کباب ، ودکا ، شراب ، آب میوه. بقیه را خودشان می آورند ، هرچه بخواهند. موسیقی را روشن کنید و برقصید.

– حزب کشور؟

– من در واتوتینکی bezvylazno زندگی می کنم ، همه چیز آنجا برگزار می شود. اکنون اوضاع ناخوشایند است. از هر طرف فقط می توانید بشنوید: من بیمار شدم ، م ،ردم ، سخت رنج بردم ، بیمار شدم ، به راحتی رنج بردم. روز دیگر ما با لاریسا روبالسکایا صحبت کردیم و او گفت که فرم ملایمی دارد. خدا را شکر چنین موردی نیز وجود دارد.

– علاوه بر کارهای خانه ، در انزوای خود چه کاری انجام می دهید؟

– من یک داستان کوچک بر اساس داستان های کودکی نوشتم. به آن “کنوتوپ” گفته می شود. شهری در مرز روسیه و اوکراین است. آنها قول دادند که در اولین شماره های سال آینده در مجله Znamya منتشر کنند. آنها او را دوست داشتند. علاوه بر این ، من انواع شعرهایم را جمع آوری می کنم. نمی توانم آنها را شعر ، شعر بنامم. این شعر نوه میانی من است و قافیه های من متناسب با حال و هوای من نوشته شده اند. اخیراً لیدا شوكشینا تماس گرفت و گفت: “من سه شب است كه به خاطر تو نخوابم. شخصی کتاب شما را با عنوان “عشق در نگاه دوم” برای من آورده است. تا وقتی که خواندنش را تمام کردم ، خوابم برد … دنباله ای بنویس ، “او سختگیرانه اضافه کرد. و فکر کردم: وقت آن است. این کتاب در سال 2004 منتشر شده است. از آن زمان زمان زیادی گذشته است ، چندین فیلم منتشر شده است و البته باید ادامه دهیم. وقت کافی برای هر کاری نیست. به نظر قرنطینه می رسد ، شما در خانه می نشینید ، اوقات فراغت زیادی وجود دارد … من می خواستم حداقل چیزها را در جعبه ها مرتب کنم. پوشه هایی را با کارت های بازرگانی تنظیم کردم که تعداد زیادی از آنها را جمع آوری کرده ام. بعضی از آنها چندین سال قدمت دارند و من چیزی نمی دانم: چه کسی ، کی ، چرا؟ درک آنها ضروری است – هیچ وقت نیست. آن را گسترش دهید گربه ها ، به عبارت دقیق تر ، از یک گربه ، یک گربه و دو سگ دیگر شکایت می کنند: آنها یک مکان خواب داشتند که اکنون کارت ویزیت گذاشته شده است.

– آیا در بین کسانی که برای تحصیل در رشته کارگردانی به شما آمده اند ، بیشتر دختران هستند؟

– بله ، امروز اما من پسرهای فوق العاده ای نیز داشتم – لشا بیستریتسکی ، کیریل پاپاکول ، ژنیا بدارف ، یورا کوزاکوف و اندریوشا سودیلوفسکی ، مستندسازان ، که در کانال Kultura کار می کنند. بسیاری از بچه هایی که امروز فیلم می سازند دانشجویان سابق من هستند. اگر به برندگان و شرکت کنندگان جشنواره Kinotavr و بسیاری دیگر نگاه کنید ، آنها اکثرا دختر هستند. وقتی این کار را کردم ، آنها اینگونه استدلال کردند: “زنان؟ انجام ندهید”. اینکه ما مجموعه ای از کارگردانان فیلم های کودک را داشتیم خوب است. خانم ها به نوعی به بچه ها نزدیکترند. آنها به طور عمده کودکان – مادران و مادربزرگها – را تربیت می کنند. امروز من دو پسر در دوره خود دارم و بقیه دختران هستند و توانایی بالایی دارند. نمی گویم پسران ناتوان هستند. آنها بسیار توانمند هستند. اما دختران امروز به طور کلی به یک گوه قدرتمند وارد شدند.

– اکنون بحث در مورد اینکه زن برای کار در یک فیلم تحت سلطه مردان دشوار است صحبت های زیادی وجود دارد. آیا تاکنون احساس کرده اید که به دلیل جنسیت خود مورد آزار و اذیت قرار گرفته اید؟

– من از مرد بودن خسته شده ام ،

با شجاعت به آتش و آب صعود کنید

و نصف کنید

افتخاری که هیچ کس درک نکرده است.

من افعال gnu را می گیرم ، صورت ها را می چسبانم ،

حلقه مرتع ایده ها …

و در پی فریادهای سرنوشت:

“بورچ را بپز! به کودکان غذا دهید! “

مدت ها پیش نوشته شده بود و اکنون دو نفر از دانشجویان من شوهرهایی دارند که کاملاً با حرفه دیگری متفاوت هستند و به عنوان تهیه کننده به آنها کمک زیادی می کنند. نسل جدیدی از شوهرها ظاهر شده اند که می فهمند نیازی نیست که یک زن در آغوش اجاق گاز بگیرد ، زیرا او می تواند در این زندگی به موفقیت های زیادی دست یابد. بنای یادبود “زن کارگر و مزرعه جمعی” را به یاد دارید؟ بنابراین آنها چکش در دستان خود می گیرند ، در کنار زن می ایستند و … داس در دستان او با رنگ های روشن و الهام گرفته برق می زند. اما این نسل فعلی درک می کند. وقتی کارم را شروع کردم ، تعداد کمی از مردان و همکاران چنین فکری کردند. اساساً آنها گفتند: “در خانه بمانید. به جایی نروید. ” مجبور شدم شوهرهایم را برای کارگردانی رها کنم و سپس دیگران را پیدا کنم که حمایت می کردند. شوهر آینده ام آلیک یک بار به عنوان مهندس فیلم با من به صحنه رفت. او در NIKFI کار کرد و با کنترل ویدئو ، که پس از آن برای اولین بار ظاهر شد ، به تصویر “مرد از بلوار کاپوسین” کمک کرد. آلیک با مهربانی از من خواستگاری کرد ، مقداری پنیر پنیر آورد و آندریوشا میرونوف به من گفت: “اگر با او ازدواج نکنی ، من با او ازدواج خواهم کرد.” دو مدیر. با استانیسلاو گووروخین.

– اما این افراد نزدیک به شما هستند. آیا در کل این صنعت نسبت به زنی که به دلایلی به سینما آمده بود برخورد منفی داشت؟

– شاید من چنین چیزی را احساس نمی کردم. البته ، نگاه های مورب ، حسادت وجود داشت – “نگاه کن ، بیش از حد” …

– آیا تا به حال با آزار و اذیت روبرو شده اید؟

– حالا قافیه ام را به یاد می آورم …

وینستین توسط هالیوود قضاوت می شود.

زیبایی او را جلب کرد.

اما آنها من را اذیت نمی کنند ،

و من آزار می خواهم!

البته این یک شوخی است ، اما صادقانه بگویم ، من از زنانی که برای بوسه صعود می کنند و سپس گزارش می نویسم ، نمی فهمم. عکسی در اینترنت در حال چرخش است که در آن دو بازیگر زن با هوای فاحشه های آینده دار وینستین را روی هر دو گونه می بوسند. و سپس احتمالاً آنها برای بدست آوردن شهرت و پول بر روی او تقبیح نوشتند. و پیرمرد محکوم شد.

– او آنقدر پیر نیست. او 68 ساله است

– مهم نیست چند سال دارد. اگر شخصی چیزی برای آزار و اذیت داشته باشد ، مطمئناً او جوان است.

– زن چه مزیتی برای حرفه کارگردانی دارد؟

– زنان ، وقتی به چیزی می رسند ، سخت گیر ، جالب تر ، عمیق تر می شوند. آنها آنچه انسان می تواند از آنجا بگذرد را حفاری می کنند. اظهارات یک کارگردان جوان به من ارائه شد: “مهمترین چیز این است که غنیمت ها را قطع کنیم و اگر نتیجه هم بدهد ، این یک جایزه است.” این عبارت همراه با کارگردانان جوان است. اما زنان ، پس از رسیدن به حرفه شگفت انگیز ما ، بسیار مسئولیت پذیر می شوند. من در مورد خودم و کسانی که دانشجوی کارگاه ما با ولادیمیر فوکین بودند صحبت می کنم: اینها آلنا کنستانتینوا ، مارینا سلیمانوا ، اوکسانا توکاچ ، میلا نکراسوا و دیگران هستند. یکی از مهمترین ویژگیهای یک کارگردان مسئولیت پذیری در برابر حرفه ، جامعه و مردم است. زنان او را قدرتمند می گیرند ، به همین دلیل موفق می شوند. چندی پیش وقتی آخرین تست های نقاشی خود را می نوشتم قافیه نوشتم.

یک بار دیگر ، به ممیزی می روم ،

رویای کمی زندگی در بهشت ​​

مثل گرگ در یک گلدان برفی مصنوعی ،

من در لبه زندگی ایستاده ام.

در واقع ، هر بار یک فیلم نبرد با زندگی و زندگی است. اما بخاطر دیدار با تماشاگر.

این فداکاری من برای تماشاگر است:

بخواهید یا نخواهید ،

نسخه های مچاله شده ، ترمزها را می سوزانید ،

من به دادگاه عالی می روم – نزد تو ، تماشاگر من ،

به لبخندها و چشمانت.

و برای این چشمهای قدرشناس

من آماده ام برای یک شاهکار جدید ،

و مرده ، و دوباره برخیز ،

و منتظر جلسات با خود باشید ، مثل اولین بار!

– آیا ایده هایی وجود داشته است که امکان تحقق آنها وجود نداشته باشد؟

– طرح ها – جیب پر است. داستان ، حدس و گمان ، قصد – آن را همانطور که می خواهید بنامید – یک بار ، به درخواست من ، یک نمایشنامه نویس نوشت. در ابتدا این یک برنامه کاربردی بود ، و سپس اسکریپت منتشر شد. پنج قسمت آماده است. نام دیگری داشت و نام من “کولیما – عشق من” بود که براساس زندگی کارگردان فوق العاده لئونید وارپاخوفسکی ساخته شده بود. دخترش آنیا با من بازی کرد و او از عشق دو نفری که در آنجا مشغول خدمت بودند – یک کارگردان و یک خواننده – در کولیما به دنیا آمد. دشواری این است که هر یک از فرزندان وارپاخوفسکی ایده خاص خود را درباره چگونگی این فیلم دارند. و نویسنده هنوز نتوانسته است یک تاریخچه بیوگرافی بنویسد. این یک داستان است. و دوم برنامه ای برای سری هشت “روس ها در ماریان پلاتز” است که از نظر تئوری باید با آلمانی ها اجرا می شد. این داستان بر اساس داستان دوستم ولودیا كونین است كه درگذشت. من حتی اجازه شلیک دارم. یک بار ، الدار ریازانوف به همراه سرگئی پلوتوف فیلمنامه ای کامل بر اساس این داستان شگفت انگیز نوشتند. اما اکنون ظاهراً شرایط مناسب نیست. من فیلمنامه را برای تهیه کننده ای که سریال تولید می کند ارسال کردم و او پاسخ داد که فیلمنامه علاقه ای به کانال ها ندارد.

– آیا قبلاً این اتفاق برای شما افتاده است؟

– یک بار شش ماه از زندگی ام را صرف تلاش برای انتقال یک داستان به کانال کردم. به نظر می رسید که همه چیز خوب پیش می رود ، اما ناگهان به من گفتند: “ما نه شما ، بلکه استودیوی اثبات شده خود عمل خواهیم کرد.” مفهوم آن را فهمیدم. من همچنین یک فیلمنامه دوست داشتنی دارم که هر از گاهی برای شخصی ارسال می کنم ، اما می فهمم که گران است. یک فرد آگاه به من گفت که امروز تهیه پول برای سینما بسیار دشوار است. اما برای نمایش های تلویزیونی ، اگر می توانید آنها را به سرعت و به راحتی “پخته” کنید ، اگر یک داستان پلیسی ، اکشن ، ترسناک یا کمدی وجود داشته باشد ، می توانید. من زیاد تلویزیون نمی بینم. قبل از خواب آن را روشن می کنم تا آرام شوم و بخوابم. و من چه می بینم: آنها در اینجا كشتند ، آنجا دزدیدند ، اینجا خفه شدند. من نمی توانم چنین فیلمی را تماشا کنم. من یک فرد احساسی هستم ، شروع به برقراری ارتباط می کنم. شوهرم عصرها داستان های پلیسی را تماشا می کند. “پس از آن چگونه می خوابید؟” – از او می پرسم. “خیلی خوب. آنها مرا آرام می کنند. من روی آنها استراحت می کنم ، “او می گوید. و من ، برعکس ، به دنبال برخی هستم. و سوئیچ می کنم ، به کانالی می رسم که ایستگاه ایستاده است. بیشتر احمقانه ، صاف. اما خوب است که به شوخی بخوابیم. تنها نکته آزار دهنده این است که طنز از کیفیت پایینی برخوردار است ، اما احتمالاً اگر زیاد بود ، خوابیدن غیرممکن است. تحت نظر گورین ، براگینسکی ، شوارتز و لشا تیم قطعاً خواب نخواهید رفت.

– هیچ کس سنگی به سمت شما پرتاب نخواهد کرد. چگونه توانسته اید از هر لحاظ بانوی دلپذیر باقی بمانید؟

– اوه ، نه همه اما ژانری که من کار می کنم نیاز به رابطه متفاوتی با مردم دارد. اگر همه غمگین ، عصبانی ، ناراضی باشند ، از همه نفرت داشته باشند ، از جمله کارگردان ، پس از این هیچ لبخندی روی صحنه نخواهد رفت. و کمدی نیاز به نگرش خوب دارد. اخیراً پیامی از یک زن دریافت کردم: “من بیمار هستم ، حالم بد است ، نمی توانم تلویزیون تماشا کنم ، زیرا بیماری رو به وخامت است. اما من فیلم های شما را تماشا می کنم. امروز “به دنبال یک زن” را بدون صدا تماشا می کنم ، زیرا من تمام خطوط را از ذهن می دانم. ” نگرش کارگردانی من این است که مردم را در یک روحیه خوب ترک کنند. این بسیار مهم است ، زیرا در اطراف این همه ظلم ، خشم ، پرخاشگری وجود دارد.