اولین نمایش “خانوما”: گرجستان در صحنه تئاتر هنری چخوف مسکو پلاستیکی شد

نمایشنامه هایی هستند، اجراهایی که بر اساس آنها در تاریخ تئاتر اولاً بهتر از خود نمایشنامه ها و ثانیاً مرجع به حساب می آیند. بردن آنها به صحنه امروز، اگر نه خودکشی، پس چیزی نزدیک به آن. این آثار شامل «خانوما» گرجی است که توسط آوکسنتی تساگارلی در سال 1882 نوشته شد، اما به لطف اجرای گئورگی تووستونوگوف بدون قید و شرط به کتاب درسی تبدیل شد که توسط او در تئاتر بلشوی لنینگراد در سال 1972 منتشر شد. و همچنین ترجمه Racer و Konstantinov که به طرز ماهرانه ای با interlinear کار کردند.

که “خانومای” سابق اکنون در اینترنت قابل لذت بردن است – زمان بر آن ناتوان است. تئاتر هنر مسکو چخوف تصمیم گرفت یک عدد مرگبار را انتخاب کند – او “خانوما” را با نام “Avlabar، یا New Khanuma” منتشر کرد و خواستار ساخت کارگردان کامیکازه ویکتور کرامر از سن پترزبورگ شد. مقاله نویس “MK” مشاهده کرد که چه نتیجه ای حاصل شد.

سالن به وضوح بیش از حد بارگذاری شده است – می توان آن را با چشم غیر مسلح دید که تقریباً روی لوسترها آویزان است. پس از اکران اخیر “عمو وانیا” که متأسفانه فقط با یک منظره جالب متمایز شد، این امید وجود دارد که کمدی قدیمی از کوه های قفقاز برداشت فصل 2023 را در تئاتر هنر بهبود بخشد. علاوه بر این، قرار دادن آن در دستور کار امروز، همانطور که می گویند، بالاخره پروازهای گرجستان را از سر گرفت. و سپس تئاتر هنر مسکو. چخوف، با وجود روابط تیره و تار بین جمهوری‌های برادر سابق، و کشورهای کنونی، تصمیم گرفت آن را به زبان گرجی روشن کند.

و اکنون نور تئاتر قبلاً سنگ عظیمی را که به شدت بالای صحنه آویزان شده بود روشن کرده است ، که روی آن چندین خانه اسباب بازی بسیار کج ، اما راحت قرار می گیرند – یک تکنیک مورد علاقه در تئاتر عروسکی. نور با دقت نقش برجسته سنگ را ایجاد کرد و توهم یک ماده طبیعی و طبیعی را ایجاد کرد که هنرمند ویکتور کرامر که کارگردان آن است، محله خود را از تفلیس قدیمی اواخر قرن نوزدهم – آولابار – روی آن قرار داد. یک آهنگ آرام شنا کرد: “به محض اینکه چشمانم را می بندم، تو جلوی من می ایستی …”. به طور کلی، اولین برداشت خوب ترین است.

اما پس از حدود 15 دقیقه، چیزی شروع به گیج شدن کرد. چی؟ بنابراین نمی‌توانید فوراً بگویید، اما هر چه جلوتر می‌رفت، این درک واضح‌تر می‌شد که سردرگمی به معنای واقعی کلمه در همه موقعیت‌های اصلی وجود دارد. اولی متن است. تئاتر به دلایلی جدی ترجمه قدیمی را رها کرد و ترجمه جدیدی را سفارش داد که دو نویسنده آندری گالانوف و شعبان مسلموف قبلاً با آن کار کرده بودند. برای متن ترانه ها، که به نظر می رسد در تولید آنها بیشتر از کلمات وجود دارد، دو مورد نیز وجود دارد – ماریا بزنوسوا و ولادیمیر رودنف. و به نظر می رسد طرح داستان مشخص شده است، و دیالوگ ها نوشته شده اند، اما فقط هیچ بازی در آنها وجود ندارد، جرقه ای که زیبایی، پارادوکس، تئاتری بودن را روی صحنه می آورد، که بسیار کمدی است. در اینجا ترانه سراها قطعاً به Racer و Konstantinov باختند و آنها را فقط در هواپیمای جوک شکست دادند.

بنابراین، خدمتکارش تیموته (آرمن آروشانیان) به سوال خواهر قهرمان داستان – تکل (ماریا زورینا)، چگونه می توان برادر پلی بوی دیروز را زنده کرد:

– می توانید کاغذ را بین انگشتان او فرو کنید و آتش بزنید. می توانید یک دیگ مسی روی سرش بگذارید و با چکش به او ضربه بزنید.

وقتی بدن سنگین شاهزاده واسو پانتیاشویلی (آرتور واخا) با چرخش های جمعی دوباره زنده شد، نان تست کرد:

– این پسر را از گهواره به یاد دارم که سینه های زیبای مادرش را می مکید.

تکل از چه چیزی خشمگین است:

– چه حیف – یکی از شاهزاده ها مست است، دیگری معلم است. بیایید بگوییم این سرگرمی آنهاست.

نویسندگان به وضوح در مورد تناسب متون خود برای تئاتر، اگر از واژگان امروزی، یعنی عامیانه استفاده کنیم، دچار توهم هستند. در این صورت، نه “لیسانسه-سرگرم کننده” و نه “بز درخشنده با عنوان شاهزاده” برای اجرا کار نمی کنند، بلکه شما را به خود می اندازند: “چه بد سلیقه؟”

اشعار خود بد نیست، گاهی اوقات فیگوراتیو، اما آنها قوانین یک موزیکال یا یک اجرای موزیکال را نادیده گرفتند، که تئاتر هنری مسکو “خانوما” ادعا می کند.

با این حال، وابستگی ژانر در اینجا نیز بسیار مشروط است: “خانوما” به دلیل عدم موفقیت، عبارات جذاب در آریاها، دوئت ها و به خصوص در گروه ها، موزیکال نیست. اگر این یک کمدی موقعیت است، پس با شوخی ها و موقعیت های ساده ردیف شده نیز نتیجه ای نداشت. و برخی مانند صحنه لباس سونا در اولین اقدام، اصلاً ردیف نیستند. و مطمئناً وادویل نیست، اگرچه نمایشنامه تساگارلی به عنوان یک کمدی وودویل، یعنی پیچیدگی یک سطح دوگانه تعیین شده است. نه مغلوب و اول.

در اولابر یک گروه بازیگر با خانم کار نکردند. کارگردان که هنرمند هم هست، کرامر، که خیلی دوست داره و مسلما میدونه چطور با ساختارهای بزرگ، جلوه های بصری تحت تاثیر قرار بگیره، همه کار با هنرمندان رو به چیدمان صحنه تقلیل داد. خروج شخصیت اصلی خانوما به عنوان یک پدیده در برخی از نمایش ها ترتیب داده شده است – ایرینا پگووا به عنوان یک دیوا با دستی بلند ظاهر می شود و با تمام هوای پیروزمند خود پخش می کند: “اینجا من هستم” ، آواز می خواند ، روی تاب زیر رنده شناور می شود.

و علاوه بر این، کار بازیگر این احساس را ایجاد نمی کند که او در این تعطیلات گرجستان اصلی است، او بر توپ حکومت می کند. و چرا او از رقیب خود در تجارت ازدواج کاباتو (یانینا کولسنیچنکو) قهرمان تر است؟ این را اما می توان در مورد بازیگران دیگر و قوی گفت، اما با قضاوت از حضور آنها در صحنه، به حال خود رها شده است.

در حالی که در یک صحنه قهرمانان تا سر حد مرگ با لباس عروس مبارزه کردند، از شدت ناراحتی به یاد آوردم که چند سال پیش در مدرسه تئاتر هنر مسکو (دوره زولوتوویتسکی و زمتسوف) به خانوما تجاوز کردند، و معلوم شد که روشن و طوفان مستقیم است. . او را به سن پترزبورگ بردند و اجرای دانش‌آموزی با صدای بلند مورد قبول تماشاگران سخت‌گیر قرار گرفت.

در همین حال، سنگی که در بالای صحنه ی پرده ی دوم مرده آویزان است، دیگر شبیه سنگ نیست، بلکه یک تومور بزرگ بیش از حد رشد کرده است، البته قابل باد کردن. نقش او در اجرا کاملاً ناخوشایند است: او با جلب توجه، به معنای واقعی کلمه تمام میزانسن ها را در وسط صحنه یا پیش نمایش می فشرد که از آن احساس سرعت، همراه وفادار کمدی موقعیت ها بود. به طور فزاینده ای رفته است.

و چیزی که در اجرا کاملاً غایب است، گرجستان است که به لطف کمدی وودویل تساگارلی، ما آن را دوست داریم و با وجود بد-سیاسی-امروزه دوست داریم و همچنان دوست داریم. ازدحام 9 نفری اضافی (نام سنتی دستفروشان کوچک) باعث صرفه جویی نمی شود. موسیقی دو آهنگساز (سرگئی چکریژوف، دیمیتری چوویلف)، اگرچه تا حدی به عنوان ملودی های گرجی تلطیف شده است، اما رنگ نمی بخشد. و همچنین رقص های ایرینا کاشوبا و لباس های Evgenia Panfilova. در نهایت، لهجه – گرجی یا قفقازی به طور کلی، برخی از هنرمندان را نشان می دهد، در حالی که دیگران بدون آن کار می کنند. نوعی پلاستیک گرجستان، مانند یک شراب تقلبی – بطری، برچسب، رنگ نوشیدنی مطابقت دارد، اما طعم آن یکسان نیست.

به اندازه کافی عجیب، یکی از آرتور واخا، که همه او را یک گرجی قومی می دانند، که او نیست، لهجه ای دارد که طبیعی به نظر می رسد. این شاهزاده ویران شده او بود که می خواست به بهای یک ازدواج موفق اوضاع را بهبود بخشد ، به یک خواستگار نیاز داشت ، که با ظاهر یک مربی وارد “قفس” شد ، جایی که همه با پشتکار آواز خواندند ، رقصیدند و همه چیز را خراب کردند. . اینم یک «خانوما» جدید در تئاتر هنر. و من می توانستم پوستر یک شرکت پر رونق را تزئین کنم.

با این حال، یک موفقیت غیرقابل انکار وجود دارد – آهنگی که در ابتدا و در پایان اجرا به صورت کاپلا اجرا می شود: “به محض اینکه چشمانم را می بندم، تو جلوی من می ایستی! به محض اینکه چشمانم را باز می کنم، بالای مژه ها شنا می کنی. درست است، نویسنده این بیت جادویی قرن قبل – گریگول اوربلیانی – به دلایلی در برنامه ذکر نشده بود.