در اووسیانکا نزدیک کراسنویارسک “تولد سرباز آستافیف” را جشن بگیرید.

میهمانان تعطیلات کنسرتی را با حضور هنرمندان تئاتر اپرا و باله کراسنویارسک هووروستوفسکی، نمایشگاه های “درباره جنگ برای شما نوشتم” و “آستافیف خصوصی”، مسابقات و یک مسابقه بر اساس آثار نویسنده مشاهده خواهند کرد. ، مستر کلاس عروسک های تعویذ برگزار می شود. و همچنین امکان نوشتن «سربازنامه» و بازدید از «ماشین حافظه» وجود خواهد داشت.

ویکتور آستافیف در 1 مه 1924 در اووسیانکا به دنیا آمد، از سال 1924 تا 1935 در آنجا زندگی کرد و همانطور که خودش گفت در سال 1980 “بازگشت تا بمیرد”. در روستای زادگاهش، او به دنبال آرامش بود، خسته از علاقه مداوم به شخص خود، مصاحبه های بی پایان، و مهمتر از همه – “از خاطره ظالمانه جنگ”. آستافیف در دو کیلومتری اووسیانکا در کوه مانسکایا به خاک سپرده شد.

او در سال 1942 به عنوان داوطلب به جبهه رفت، در توپخانه خدمت کرد، افسر شناسایی، علامت دهنده، راننده بود، در جبهه اول اوکراین جنگید، در عملیات Korsun-Shevchenko شرکت کرد، نبرد در کورسک برآمدگی، عبور از دنیپر، آزاد شد. لهستان، سه بار مجروح شد.

و من روز پیروزی را در ریون ملاقات کردم، جایی که او با همسر و پرستار آینده خود ماریا کوریاکینا ملاقات کرد. آنها نیم قرن با هم زندگی کردند.

در آستانه جشن ها به مناسبت نود و نهمین سالگرد، من موفق شدم به همراه شرکت کنندگان جشنواره فیلم حقوق بشر استاکر از اووسیانکا دیدن کنم.

هر بار که در کراسنویارسک حضور دارند، مطمئناً فیلمسازان از سرزمین مادری نویسنده دیدن می کنند. Ovsyanka در سواحل Yenisei واقع شده است، که حتی در حال حاضر، در بهار، با عظمت چشم انداز زمستانی برخورد می کند. هنوز برف می بارد و یخ هنوز آب نشده است.

و در پاییز، جنگل با شاخ و برگ قرمز مایل به زرد می درخشد. آستافیف دوست داشت به تنهایی به سمت رودخانه راه برود و از گذرگاه باریک در امتداد خانه ها پایین برود. عکسی حفظ شده است که در آن فقط پشت او را می بینیم – او در خیابان های پشتی به سمت ینیسه راه می رود. مادرش در سال 1931 در این رودخانه غرق شد.

مجتمع یادبود آستافیف در اووسیانکا اکنون توسط پسر عموی نویسنده گالینا نیکولاونا کراسنوبروفوکینا اداره می شود. پدر او نیکولای پوتیلیتسین است ، این برادر مادر آستافیف لیدیا ایلینیچنا است. خیلی شبیه برادرش در یک زمان، او نمونه اولیه دختر گالکا در داستان “آوازخوان” از چرخه زاتسی شد. او در حال حاضر 80 ساله است. سن خود را پنهان نمی کند، می گوید زمان بازنشستگی فرا رسیده است.

برای اولین بار بیش از بیست سال پیش، در زمان حیات ویکتور پتروویچ آستافیف، از اووسیانکا دیدن کردم. سپس در چارچوب پروژه “پنجره ای رو به روسیه”، کارکنان موزه، چهره های فرهنگی از حوزه های مختلف وارد آنجا شدند.

این نویسنده مانند یک روستایی معمولی زندگی می کرد ، از کتابخانه محلی حمایت می کرد ، جایی که حتی در آن زمان نمایشگاهی به زندگی و کار او اختصاص داشت. آستافیف در یک خانه چوبی بسیار ساده زندگی می کرد که شامل چند اتاق و یک سالن ورودی آشپزخانه بود. این چیزی است که امروزه بیشتر بازدیدکنندگان را جلب می کند. افراد مشهور زیادی از او دیدن کردند. اکنون خانه-موزه است. آستافیف در سال 2001 درگذشت.

پسر عموی آستافیوا گالینا نیکولاونا







در طول زندگی نویسنده، تمام روستا می دانستند که او در خانه است یا رفته است. این را می‌توان با فانوس موجود در حیاط مشخص کرد – آیا در آتش بود یا نه.

درست است ، گالینا نیکولایونا از این واقعیت شگفت زده شد. او از چنین سنتی چیزی نمی داند. شاید این یک افسانه باشد. اما در همان دیدار اول به ما در مورد آن گفته شد.

تا صدمین سالگرد نویسنده، آنها می خواهند فانوس دریایی نصب کنند که در شب از کشتی های عبوری قابل مشاهده باشد.

هر از گاهی در مورد تغییر نام اووسیانکا به آستافیوو صحبت می شود. خود نویسنده، به گفته گالینا نیکولاونا، قاطعانه مخالف چنین ابتکاراتی است.

این شهرک در سال های اخیر رشد کرده است، یک مجموعه موزه ظاهر شده است. این خانه آستافیف است، بنای یادبودی که در حیاط ساخته شده است (مجسمه ساز نویسنده و همسرش را روی یک نیمکت به تصویر کشیده است)، یک ساختمان کوچک در حیاط که مهمانان مشهور نویسنده، به عنوان مثال، اولگ تاباکوف، شب را در آن سپری کردند.

علاوه بر این، موزه داستان “آخرین کمان” ظاهر شد. در خانه تازه بازسازی شده مادربزرگ کاترین، شخصیت اصلی این اثر قرار دارد. ویکتور آستافیف هفت ساله در این خانه پس از غرق شدن مادرش با مادربزرگش زندگی می کرد.

گالینا نیکولایونا مادربزرگ خود را به خوبی به یاد می آورد و در مورد او بسیار صحبت می کند ، ساختمان های بیرونی ، وسایل خانه را نشان می دهد که ذره ذره جمع آوری شده اند ، آنچه کمی باقی مانده است.

به زودی کار در باغ آغاز می شود، همه چیز در روستا همانطور که باید باشد. در راه به Ovsyanka، یک عرشه مشاهده بر روی صخره ساخته شد، بنای یادبود ماهی تزار بر فراز Yenisei برپا شد و اکنون تازه ازدواج کرده ها در روز عروسی خود به آنجا می آیند. همه اینها برای هشتادمین سالگرد نویسنده ساخته شد، زمانی که او دیگر نبود. و در زمان نگارش، “تزار ماهی” را ضد شوروی می دانستند، دو فصل از آن حذف شد.

تا صدمین سالگرد نویسنده، قرار است یک مرکز ملی مدرن ویکتور آستافیف درست در مقابل خانه مادربزرگ اکاترینا، در واقع پنجره ای به پنجره، و در کنار خانه ای که نویسنده در سال های اخیر در آن زندگی می کرد، ساخته شود.

تا اینجا، این یک حصار فلزی است که در پشت آن هنوز هیچ چیز واقعاً وجود ندارد. اما در آنجا چه اتفاقی خواهد افتاد – گالینا نیکولاونا نمی داند.

جالب است که یکی از مقامات کراسنویارسک گفت که اووسیانکا فرصتی برای تبدیل شدن به نوعی شوشنسکی، محل تبعید ولادیمیر اولیانوف – لنین خواهد داشت. این معجزه است! شوشنسکویه موزه‌ای باشکوه دارد که ترکیبی از گذشته و حال است، با زندانی در پشت حصار چوبی بلند، مغازه‌های تجاری، خانه‌های دهقانی اواخر قرن نوزدهم – معتبر و بازسازی‌شده. این یک شهر قوم نگاری بزرگ در فضای باز است که یادآور تبعید لنین است.

چرا باید روستای بومی آستافیف، جایی که مردم در نزدیکی خانه او زندگی می کنند و از دگرگونی های آینده (خداحافظی، زندگی آرام!) می ترسند، تبدیل به یک “مینی شوشنسکی” شود؟ بلغور جو دوسر زیبایی خاص خود را دارد. به تدریج با شروع زندگی مدرن، تسلط ساختمان های زشت از بین می رود. نگه داشتن آن سخت تر و سخت تر می شود.