سوا گاکل جزئیات جدیدی از سفر پل مک کارتنی به روسیه گفت

به عنوان مثال، مارگاریتا پوشکینا، شاعر راک، هنوز از اینکه عمداً این رویداد تاریخی را از دست داده است، ابراز تاسف می کند، اگرچه جذابیتی گرامی داشت. مارگو اکنون با جدیت کامل می گوید: «اگر به آنجا می رفتم، برای همیشه آنجا می ماندم. مثل اینکه، او از احساسات و عواطف فزاینده منقرض شده بود، زیرا آخرین پناهگاه خود را جایی بین مک کارتنی، لنین و استالین یافته بود. خوب است که نرفتم، وگرنه داستان های موسیقی ما چقدر شاهکارهای راک را از دست می دادند …

چند ساعتی که پس از آن برای یک اقدام جادویی در قلب مسکو به طول انجامید، نه تنها کشور، بلکه جهان را نیز شوکه کرد – مانند یک پایان عرفانی و کنایه آمیز از “ده روزی که جهان را تکان داد” رید درباره لنین و کودتای او. d’etat، به نام “انقلاب” رمانتیک آمریکایی تاثیرگذار …

چهره لنین (البته به صورت مجازی و نه فیزیکی) بارها و بارها در 24 مه 1993 ظاهر شد – به ویژه در گزارش های رسانه های غربی که با این اوج “مک کارتنی-لنین” بسیار سرگرم شده بودند. روبروی صحنه، مقبره گرانیتی رهبر پرولتاریای جهانی با کتیبه ای گسترده قرار داشت. کنایه ها و قیاس ها چون از قرنیه می بارید.

اولاً، ایلیچ، البته، می‌توانست دور خود بچرخد، زیرا در ایده‌های «روسیه زیبای آینده» او، هیچ بیتلز، یا حداقل یکی از پل مک‌کارتنی، و حتی در میدان سرخ، البته، متضمن نبود. و آهنگ بازگشت به اتحاد جماهیر شوروی، که در نهایت از زبان خالق آن بر فراز خاکستر رهبر در مرکز مسکو پخش شد، در زمینه ای کاملاً متفاوت نوشته شد، بازتابی از اخبار عجیبی که در گذشته به بیتلز رسید. دهه 60 قرن گذشته در مورد محبوبیت فوق العاده آنها در اتحاد جماهیر شوروی – “یک کشور عرفانی پر از توطئه های تاریک”، همانطور که جان لنون این برداشت ها را در آن زمان فرموله کرد. و البته، ثانیاً، زوج مک‌کارتنی و لنین به‌طور غم‌انگیزی منعکس‌کننده امضای مک‌کارتنی و لنون تقریباً شبیه کتاب مقدس راک بود که در طول روزهای بیتلز، هر «یک آهنگ دیگر» از قلم‌شان را همراهی می‌کرد.

سازمان دهنده آن کنسرت، نادژدا سولوویوا، یک هفته پیش در ZD تفاوت های ظریف و فضای این رویداد افسانه ای را به یاد آورد. مهر سرنوشت ساز دست او، البته، برای همیشه در سالنامه باقی خواهد ماند، اما در ادامه موضوع، یادآوری یک نکته مهم مهم است که گاهی اوقات از دید خارج می شود – پای مک کارتنی برای اولین بار به سرزمین روسیه پا گذاشت نه در آن. مسکو و نه به لطف مادام نادژدا، بلکه چند روز قبل از آن در پترزبورگ به لطف وسوولود گاکل، همچنین یک نوازنده راک افسانه ای، که بیشتر به خاطر نواختن ویولن سل در گروه آکواریوم شناخته شده است، و همچنین آنتهیا انو، همسر برایان اینو، یک نفر دیگر. افسانه ای، اما در حال حاضر بریتانیایی، نوازنده راک، آهنگساز الکترونیک، بنیانگذار ژانر محیط.

این یک واقعیت نیست که بدون دیگری برگزار نمی شد، سر پل به نوعی رویای کنسرت در میدان سرخ را به عنوان بخشی از تور خود در مکان های نمادین زمین در سر می پروراند، اما از آنجایی که مواردی در سن پترزبورگ نیز وجود داشت، جایی که سیصدمین سالگرد “پنجره ای رو به اروپا” پیتر را با شکوه و رقت جشن گرفت، سپس هنوز تخته نشده بود، سپس همه چیز در یک جلسه جمع شد. این البته کارت های سازمان دهندگان مسکو را به شدت گیج کرد، نوار ظاهر حماسی فرضی راک-مسیح را دقیقاً در فرودگاه شرمتیوو به مردم فرو ریخت، و آنها حتی “fe” آزرده خود را به Gakkel و Co ابراز کردند. . در این فرصت.

هر چه بود، اما اولین شهروند فدراسیون روسیه، که شخصاً سر پل را در قلمرو محلی دید، دقیقاً سوا گاکل بود.

او برای ZD به یاد می آورد: “ما چندین ماه است که برای این کار آماده شده ایم.” – کارتی گرفتم که در فرودگاه پولکوو، در منطقه ریاست جمهوری با او ملاقات کنم. من شاهد بودم که چگونه آسمانی پا به خاک روسیه گذاشت، تنها به جز سرویس های زمینی فرودگاه و تک تیراندازهایی که جایی در اطراف نشسته بودند. تک تیراندازها – چون در سیصدمین سالگرد سنت پترزبورگ، اولین افراد تمام کشورهای دوست در آن زمان هجوم آوردند … من مجبور شدم از نردبان هواپیما بالا بروم، این یک پرواز چارتر از یک شرکت هواپیمایی سوئیس بود، 25 را انتخاب کردم. گذرنامه های کل گروه، آنها را به کنترل گذرنامه بیاورید، مهر کنید. من پاسپورت سر پل را در دست داشتم!»

و کل حماسه شش ماه قبل از آن شروع شد، زمانی که آنتیا اینو به گاکل پیشنهاد کرد که بنیاد خیریه منشیکوف را ایجاد کند، که وظیفه آن نه تنها حمایت و آموزش کودکان با استعداد، بلکه ایجاد استودیوهای با کلاس بالا بر اساس Manege بازسازی شده در آن زمان بود. از سپاه کادت، جایی که آنته همه دوستان و دوستانش از دیوید بووی و پیتر گابریل را به برایان فری و پسران پت شاپ برای ثبت رکوردهایی می آورد که اعتبار بنیاد را زنده نگه می داشت و به جمع آوری پول از ثروتمندان و سایر اهداکنندگان برای منافع کمک می کرد. از بچه ها خود سر پل مک کارتنی به عنوان حامی بنیاد پیشنهاد شد. شایان ذکر است فوراً این صندوق دوام نیاورد ، به جای استودیوها ، یک مرکز چند منظوره و یک رستوران گران قیمت در Manege افتتاح شد … اما همه چیز بسیار زیبا شروع شد …

بیتل افسانه‌ای، که از یک ایده خوب نیز الهام گرفته بود، با این پیشنهاد موافقت کرد و آنتی و وسوولود، هنرمندان، تصمیم گرفتند زمان رسیدن و ارائه این صندوق را به سیصدمین سالگرد سنت پترزبورگ اختصاص دهند. نزد مسئولین رفت. در ابتدا آنها را، البته، در بهترین حالت به عنوان مبارک و در بدترین حالت به عنوان کلاهبرداران نگاه می کردند.

از چپ به راست: Anteya Eno، Heather Mills، Paul McCartney، Seva Gakkel در ارائه در سن پترزبورگ. عکس: Andrey Usov







وسوولود به یاد می آورد: “من و آنته به فرش های مختلف رفتیم، گزینه هایی را پیشنهاد دادیم.” – آنها به سرگئی رولدوگین پیشنهاد کردند، او در آن زمان رئیس کنسرواتوار سن پترزبورگ بود: “آیا می‌خواهی پل مک کارتنی را برایت به هنرستان بیاوریم؟” او گفت: «باور نمی‌کنم، اگر واقعی بود، خودم این کار را می‌کردم.» یک هفته قبل از ورود مک کارتنی، مدیر و رئیس امنیتی او آمدند و ما در تمام مکان هایی که قرار بود سفر کنیم، از جمله هنرستان، قدم زدیم. سپس رولدوگین متقاعد شد که ما فرزندان ستوان اشمیت نیستیم … “

در پولکوو، گاکل غرق در هیجان و اضطراب بود: «این عکس‌ها را به خاطر دارید زمانی که بیتلز در سال 1964 به فرودگاه کندی پرواز کرد؟ از نردبان پایین می آیند، موهایشان را در باد بال می زنند و با دستانشان نوعی نشانه به جمعیت می دهند. پس سر پل، از نردبان پایین آمد، همان علامت سلام را خطاب به من کرد! علاوه بر گروه، همسر هدر نیز با او پرواز کرد. سوار اتوبوس شدیم که مسافران را به خروجی می رساند. ده ماشین اجرایی با اسکورت پلیس در پارکینگ منتظر بودند. سوار ماشین اسکورت شدم، یک مینی بوس که برای چمدان اجاره شده بود…”

دوست قدیمی اش ولادیمیر کوزلوف، گیتاریست اتحادیه عاشقان موسیقی راک از زمان باشگاه راک لنینگراد، گاکل را در مینی بوس کمک کرد. یک برادری واقعی راک اند رول! چندین اتاق در هتل اروپا رزرو شد و سر پل به عنوان کمک خود در این رویداد خیریه هزینه ورود و اتاق های هتل را خود پرداخت کرد. روی میز ناهارخوری سوئیت خود، مک کارتنی تعریفی از هتل پیدا کرد – یک کاسه خاویار چینی مجلل که سخاوتمندانه تا لبه آن با خاویار روسی پر شده بود. لحظه ای بعد جعبه خاویار را که محتویات آن دست نخورده بود با عصبانیت به داخل راهرو انداختند…

سوا به یاد می آورد: “در همان روز، پس از یک استراحت کوتاه، به هنرستان رفتیم.” – قبلاً صحبت بر سر این بود که ما یک سخنرانی بسته خواهیم داشت و آنها قصد داشتند به سر پل دیپلم استاد افتخاری کنسرواتوار سن پترزبورگ را بدهند تا او را در بین چهره های بزرگ قرار دهند: چایکوفسکی، گلینکا، ریمسکی. -کورساکوف و دیگران. وقتی رسیدیم در ورودی 200 نفر جمعیت بودند. ما به سختی وارد سالن شدیم و 500 نفر دیگر در سالن بودند، اگرچه در ابتدا صحبت این بود که 15 استاد (هنرستان) حضور خواهند داشت. والنتینا ماتوینکو روی صحنه رفت… طبیعی است که رولدوگین با او تماس گرفت، او در آن زمان فرماندار سن پترزبورگ بود. او بیرون آمد و گفت: “آقایان، من بهترین هدیه را برای سیصدمین سالگرد سنت پترزبورگ برای شما آماده کردم، یک بیتل زنده برای شما آوردم …” به طور کلی، قدرت هایی که روشن می شوند … غرور، خرد کردن من و سر پل و هدر به همراه رولدوگین و ماتوینکو به دفتر رئیس دانشگاه رفتیم. امنیت همه جا در امتداد راهروها وجود دارد – هم “از شهر” و هم محافظ شخصی مک کارتنی و هم دختری که از هدر محافظت می کرد. در دفتر – شامپاین، شیرینی. ناگهان در باز می شود و ” تفنگدار ” اصلی – میخائیل بویارسکی – به طور طبیعی با کلاه وارد می شود. از دفتری که این نگهبانان، اعضای کمیته ایستاده‌اند بیرون می‌روم و می‌پرسم: «این شخص چگونه به اینجا رسیده است؟» – «خب چطور! – جواب بدید. “این d’Artagnan است.” به طور کلی، یا یک بازی پوچ، یا یک کمدی از موقعیت ها … “

به هر حال، مک کارتنی هرگز دیپلم استاد افتخاری را دریافت نکرد. گاکل توضیح می دهد: «همانطور که معلوم شد، این مانند یک اعلامیه قصد بود. – یک رویه جداگانه با جلسه کل استادی هنرستان، تقریباً در لباس، لازم بود … آنها می خواستند همه این کارها را بعداً انجام دهند. در آن زمان زمانی برای تدارک مراسم نبود، بنابراین تصمیم گرفتیم به سادگی قصد خود را اعلام کنیم. سپس کل ایده به نحوی از بین رفت… وقتی بخش رسمی به پایان رسید و ما از هنرستان دور شدیم، یک شب سخت واقعی اتفاق افتاد. انبوهی از افراد بزرگسال، مسن، مو خاکستری، طرفداران بیتلز خود را درست زیر چرخ ها انداختند. نگهبانان، حدود 30 نفر، 100 متر در کنار ماشین مک کارتنی دویدند و از آن در برابر جمعیت محافظت کردند تا اینکه ما جدا شدیم. به ارمیتاژ رسیدیم. پیتروفسکی (مدیر هرمیتاژ) بیرون آمد. “ZD”) که پس از بسته شدن موزه به سر پل یک ساعت و نیم گشت خصوصی داد. درست در همان لحظه، پل که در کنار پنجره مشرف به میدان کاخ ایستاده بود، این منظره را تحسین کرد و به پیتروفسکی گفت: “خیلی خوب است که کنسرتی در این میدان داشته باشیم.” سال بعد این کنسرت برگزار شد… و کارکرد من برای آن روز تمام شد. البته انتظار داشتم برای شام به رستوران آشیانه نجیب در خیابان دکابریستوف دعوت شوم که وقتی کارگردان ها برای تدارک دیدار مک کارتنی آمدند، آن را هم انتخاب کردیم. دعوت نشده است. اما من یه جور دیگه اذیت شدم. صبح روز بعد، همانطور که متوجه شدم، آنها دوچرخه سواری کردند. و من یک دوچرخه سوار قدیمی هستم! و اینجا البته تا حدودی اذیت شدم که برای دوچرخه سواری دعوت نشدم. چطور؟!»

روز بعد، همان مراسم خیریه در Manege of Cadet Corps برگزار شد که برای آن پل مک کارتنی به سن پترزبورگ پرواز کرد. گاکل می گوید: «تالار عظیمی که در آن زمان به تازگی بازسازی شده بود، هنوز بوی آهک و سیمان می داد. — ما 400 کودک را به این اقدام دعوت کردیم. دوست داشتم اکثرا یتیم و بچه های خانواده های کم درآمد باشند، اما تعدادشان کم بود. جمع آوری کودکان از مدارس موسیقی. یک دختر قطعه پیانو Leaf را نواخت. یک کوارتت از مدرسه موسیقی در هنرستان دو قطعه دیگر از مک کارتنی را نواخت. گروه کر 38 مدرسه شبانه روزی کار کرال Celebration را از Oratorio لیورپول خود اجرا کرد و سپس در طبقه دوم یک بوفه سبک، چای و قهوه، ساندویچ – البته گیاهی – وجود داشت. بعداً، رستوران بلینی در آنجا افتتاح شد که احتمالاً گران‌ترین رستوران اروپا بود، با بالکنی که دید مستقیمی از کلیسای جامع سنت آیزاک دارد.

تمام مردم، نخبگان راک اند رول، برای بوفه جمع شدند… شمیاکین و گرگیف از راه رسیدند. خود ارائه انجام شد، جایی که ما نشانی از بنیاد خیریه منشیکوف را ارائه کردیم، که قرار بود بر روی دیوار این Manege از سپاه کادت نصب شود. وقتی مهمانان پراکنده شدند، سر پل و دیوید فراست (روزنامه نگار مشهور تلویزیونی بریتانیایی) به بالکن رفتند. “ZD”) نیم ساعت در آنجا با او مصاحبه کرد. در زیر گروهی از بیتل ها بودند که سعی داشتند چیزی بخوانند. سپس همه سوار ماشین های خود شدند و به سمت فرودگاه حرکت کردند. پل مک کارتنی به مسکو پرواز کرد.

– چرا با یک بنیاد خیریه رشد نکردید؟ سوا می پرسد. – در نتیجه، Manege of Cadet Corps که به عنوان یکی از بنیانگذاران عمل می کرد، گفت که برای آنها سود بیشتری دارد که به جای استودیو، یک مجتمع چند منظوره بسازند. مدتی بود که هنوز در حال کشیدن وجوهی بودم که آنتیا چندین سال از آن حمایت می کرد، اما بعد همه چیز پراکنده شد، مکان مشابهی پیدا نکردیم و ادامه کار فقط خیریه روز به روز دشوارتر می شد، زیرا زمانی که سعی کردیم جمع آوری کنیم. مقداری پول، همیشه به ما پاسخ داده شد: “شما پل مک کارتنی را به عنوان حامیان خود دارید، پس به او مراجعه کنید”.

* * *

در همین حال، کنسرت مک کارتنی در میدان سرخ تنها در خاطره مخاطبان مشتاق و سپاسگزار باقی نماند. در کتاب دایره المعارفی و پر مصور 300 صفحه ای “کنسرت هایی که جهان را تغییر داد” منتشر شده در غرب، او به طور نمادین لیست 100 “کنسرتی که جهان را تغییر داد” و تنها در 30 سال از کل کنسرت غنی را می بندد. زندگی مسکو که تا همین اواخر نقطه اجباری مسیرهای تور برای بسیاری از ستاره های جهان بود. حتی مدونا هم وارد این مجموعه نشد، که با پرش از مک کارتنی، او نیز به میدان سرخ شتافت، اما در سال 2009 فقط به میدان کاخ در همان سن پترزبورگ اجازه یافت …

آن زمان ها بود …