“اپلیکیشن هلیکون” فصل را با اولین نمایش “مهمان سنگ”

آغاز کرد

سالها پیش دیمیتری برتمن وارد سن پترزبورگ شد و طبق معمول (این از کودکی به او یک سنت تبدیل شده است) ، برای احترام به یاد آهنگسازان بزرگ روسی در نکروپولیس استادان هنر ، به لاورای الکساندر نوسکی رفت. یک دسته گل بزرگ در دست – برای همه. اما اکنون او سنگ مزار الکساندر سرگئیویچ دارگومیژسکی را می بیند. نگاهی به تاریخ ها – امروز روز تولد آهنگساز است! کل دسته گل به نویسنده “پری دریایی” و “مهمان سنگ” می رسد. به معنای واقعی کلمه نیم ساعت بعد ، یک تماس تلفنی در اتاق هتل شنیده شد: مدیر کنسرت ایالتی (سال 1992 بود) ، اطلاع داد که برتمن دعوت نامه ای به جشنواره وکسفورد در ایرلند دریافت کرده است. به او پیشنهاد شد که برای اولین بار در اروپا “پری دریایی” از دارگومیژسکی را روی صحنه ببرد.

دارگومیژسکی به زندگی خلاقانه کارگردان و “هلیکون-اپرا” و همیشه در جهت خلاقانه ادامه می داد. پس چه زمانی ، اگر نه اکنون ، وقتی سایه ای از خطر و ریسک بر تئاترها و کل زندگی ما آویزان است ، به سراغ الکساندر سرگئیویچ نرویم؟ حتی دو الكساندر سرگئیویچ – به هر حال ، اپرای دارگومیژسكی یك نمونه منحصر به فرد در هنر اپرا است ، زمانی كه آهنگساز نه براساس لیبرتو ، بلكه بر اساس متن اصلی منبع ادبی خود ، یك تراژدی كوچك پوشكین بزرگ ، نمره ایجاد می كند.

دارگومیژسکی پوشكین را بازنویسی نكرد ، در مورد او تجدید نظر نكرد ، “معنایی اضافه نكرد” ، مثلاً چایكوفسكی ، كه “Onegin” و به ویژه “Queen of Spades” را به موازات ایده های نویسنده بازنویسی كرد. اینجا همه چیز متفاوت است. دارگومیژسکی و پوشکین از نویسندگان مساوی هستند. و نوآوران به طور یکسان. همانند نحوه ایجاد پوشکین زبان ادبی جدید ، که برای سالهای زیادی (همانطور که زندگی نشان می دهد – تا به امروز) ارتباط خود را از دست نداده است و به نظر می رسد باستانی نیست ، دارگومیژسکی نوع کاملاً جدیدی از بیان موسیقی اپرا را بر اساس تلاوت ایجاد کرد. تلاوتی آهنگین ، زیبا ، غنی از نظر ذهنی ، اما هنوز هم تلاوتی. این بدان معنی است که اجرای این اپرا به نوع خاصی از خواننده نیاز دارد که بتواند در چارچوب شیوه آوازخوانی آکادمیک باقی بماند ، اما در عین حال یک هنرمند دراماتیک باشد ، “هر حرفی را بزند”.

آهنگساز متن را دنبال می کند و به معنای واقعی کلمه در هر میله انگیزه ایجاد می کند. پیش بینی درام جدید چخوف تقریباً در حدود نیم قرن ، امتیاز مهمان سنگ شامل لایه های مختلفی از معانی است: قهرمان یک چیز را می اندیشد ، چیز دیگری را احساس می کند ، می گوید ، یا بهتر بگوییم ، می خواند – سوم.

همه هنرمندان شرکت کننده در اجرای دیمیتری برتمن این کار را به روشی استادانه انجام می دهند. شخصیت تیتراژ انجام شده توسط ویتالی سربریاکوف یک قهرمان واقعی پوشکین است – به طرز خارق العاده ای جذاب. در روانشناسی مدرن ، او را “هیپومنیا” می نامند. هیچ چیز کشنده و بدبینی در مورد او وجود ندارد – اما چیزی در مورد جک اسپارو وجود دارد. در اشتیاق و پیگیری اوضاع مرزی ، تقریباً ناکافی و جذاباً جهنمی است. تنور سربریاکوف حاوی رنگ باریتون لازم برای این قسمت است و بر مردانگی تصویر تأکید دارد. دونا آنا با اجرای اولگا تولکمیت نیز خالی از اصالت روان نیست. فداکاری با دعای او خواب آور به نظر می رسد. به نظر می رسد شوهر فقید او او را زامبی کرده و فقط خوی خشمگین جوآو او را از این حالت خارج کرده است. در آواز او پیانو زیادی وجود دارد ، diminuendo ، او خودش سکوت است. اما آیا این ماهیت واقعی آن است؟

اما لورا (یولیا نیکانورووا) از این که باشد ، نمی ترسد. یک میزانسن ضخیم زیبا در ترکیب با یک بافت زیبا قهرمان را غیرقابل مقاومت می کند. تصویر جذاب او در یک قسمت دشوار صوتی بی احتیاطی های لحن را پوشانده است: پرش به هفتم با سرعت نسبتاً سریع شوخی ندارد. با این حال ، وقتی صحنه دوئت جوآئو و لورا با ادغام قهرمانان عاشق وجد به پایان می رسد ، این مورد را فراموش می کنید: یک بطری در دستان جوآو ، که از آن شامپاین کف آلود است. تصویر بدون ابهام و بسیار وابسته به عشق شهوانی است.

و ، سرانجام ، لپورلو در یک اجرای فوق العاده توسط دیمیتری اسکوریکوف یک شخصیت بسیار دشوار است که به نظر می رسد موتور طرح در تولید برتمن است. و نه کاملا در جهتی که نویسندگان تصور کردند. من نمی خواهم یک اسپویلر بدهم ، اما یادآور می شوم که پایان فاجعه نه توسط عرفانی بلکه به روشی کاملاً واقع بینانه توسط برتمن تصمیم گرفت. نه ، نیازی نیست منتظر آمدن عوامل NKVD برای خوان باشید – البته فرمانده هم آمد. الان فقط سنگ نیست ، بلکه واقعی است. به شخصه ، من برای متافیزیک از دست رفته کمی متاسفم – بهتر است زندگی روزمره را خارج از خانه اپرا رها کنم ، اما باید اعتراف کنم: ظاهر انتقام جوی مرگبار از صلیب درخشان ، که به نظر می رسد یک زیپ است ، آنقدر چشمگیر و رسا است که احساس ضربه ای از بهشت ​​می کند.

عملکرد فوق العاده زیبایی است. این توسط Alla Shumeiko ، یک هنرمند-طراح ، طراحی شده است که این اثر برای او اولین نمایش است. منحصر به فرد محدوده سیاه و سفید در لباس و فضای داخلی. همه چیز بسیار لاکونیک است ، از نظر طعم بی عیب است. در نتیجه ، یک اسپانیا آینده نگرانه جایگزین در حال ساخت است که می تواند در یک واقعیت موازی یا بعد چهارم وجود داشته باشد. و لباس قهرمانان آرزو دارند ستاره های سینما در کمد لباس خود باشند. راه حل تصویری فضایی را ایجاد می کند که به هنرمندان کمک می کند شخصیت های شخصیت های خود را بیابند – ارگانیک ، مانند سینما. متأسفانه ارکستر به سرپرستی میخائیل ایغیازاریان در این زمینه کمک چندانی به آنها نمی کند. ارکستر با ترسو ، با احتیاط صدا می کند. و نمره ای که توسط سزار کوئی تکمیل شد (دارگومیژسکی بدون اتمام کار خود درگذشت) و توسط ریمسکی-کورساکف تنظیم شد ، به همان اندازه قطعات آوازی از نظر معنا غنی است. ارکستر باید با قهرمان وارد گفتگو شود ، نیت واقعی خود را “بیرون دهد” ، بر چیزی تأکید کند و از چیزی پیشی بگیرد. و مطمئنا خلق و خوی تسلیم جوآو نیست. افسوس که اینطور نبود. بازی منظمی ، ریتمیک ، اما در این اپرای شگفت انگیز می خواهید چیز دیگری را بشنوید.