دو سال بدون کوبزون: “او یک فرد افراطی و کمال گرا بود”

او کسی است که با آرامش می توانست به چشمان شمیل باسایف بگوید: “شما برای من خیلی کوچک هستید!” او مردی است که بدون ترس وارد تروریست هایی شد که تماشاگران و هنرمندان موزیکال “Nord-Ost” را گروگان گرفته ، با آنها وارد مذاکره شد ، در نتیجه وی موفق شد یک زن و سه فرزند خود را از سالن خارج کند.

او یک انتخاب مردم است ، یک شخصیت برجسته سیاسی و سیاسی که سالها از منافع رأی دهندگان خود دفاع کرده است.

او هنرمند خلق اوکراین است که تا روز گذشته سخت ترین موقعیت را در رابطه با تغییرات غم انگیز در میهن تاریخی محبوب خود بدست می آورد. در واکنش به صداقت و سازش ناپذیری موقعیت وی ، دولت جدید اوکراین جوایز و افتخارات دولتی کوبزون را از او سلب کرد ؛ ورود وی به منطقه دونتسک در سال 2014 ممنوع شد. خود این خواننده ادعا کرده است که “به آن اهمیتی نمی دهد” برای ممنوعیت SBU. وی به طور فعال در اطراف دونباس سفر کرد ، از DPR و LPR حمایت کرد و از الحاق کریمه به روسیه خوشحال شد.

شکل>

اما ، مطمئناً ، برای هزاران هزار نفر از روس ها ، جوزف كوبزون پیش از هر چیز یك هنرمند بزرگ ، گرانترین ، محبوب ترین ، افسانه ای ترین مجری آهنگ هایی است كه مورد تحسین مردم قرار گرفته است ، كه خود او نیز آهنگهای طلایی را به خود اختصاص داده است.

برای همکاران مرحله او ، او هم دوست و هم معلم بود ، و برای برخی او یک “پدرخوانده” خلاق واقعی بود. دوستان و همکارانش در صحنه درباره خاطرات کوبزون چه خاطراتی دارند. بنابراین رئیس و رهبر گروه موسیقی آواز و رقص آکادمیک نیروهای گارد ملی ، سرلشکر ویکتور الیزایف به من گفت چگونه ، پس از این عملیات ، کوبزون با تیم خود در یک تور به کره شمالی آمد ، جایی که این هنرمند بی نهایت تحسین شده بود ، و او تلافی کرد.

شکل>

– یک بار ما به کاخ پیشگامان دعوت شدیم و دایره ای از آکاردئونیست ها وجود داشت. حدود 120 کودک بیرون آمده اند که به طرز شگفت انگیزی استادانه بازی کردند. و یوسف پرسید: “آیا می دانید چگونه دکمه آکاردئون را بازی کنید؟” آنها پاسخ دادند كه “نه ، زيرا آكاردئوني وجود ندارد.” و سپس 50 آکاردئون دکمه ای را با پول خودش خرید و آنها را ارسال کرد. یک سال بعد دوباره در آنجا بودیم – با این حال ، او نتوانست برود. و ما ارکستر بازیکنان آکاردئونی را نشان داده ایم که ترانه های روسی را در همین آکوردئون ها پخش می کردند … – الیزف گفت. – این نزدیکترین دوست من بود ، دلم برای او بسیار تنگ شده است. این یکی از مهمترین تمایلات زندگی من – ارتباط با جوزف بود. او به استودیو آمد ، ما آهنگ نوشتیم … به تازگی او در حال حاضر با صدای او مشکل داشت: یک بیماری جدی تحت تأثیر … اما او خیلی تلاش کرد! و چیزی از سه یا چهار تلاش – یک بار ، و شکستن! او به اتاق کنترل رفت و ما با تشویق حضار استقبال کردیم

یوسف در تمام زندگی یک هنرمند واقعی بود – ما از او نمونه ای گرفتیم: او چگونه آماده می شود ، چگونه می آید ، با چه کت و شلواری ، در چه کفش ، چگونه خودش را مرتب می کند … اخیراً مجبور شد آرایش خود را انجام دهد ، سن تأثیر داشت ، اما او در پایان به عنوان یک جوان ظاهر شد. همه ما آن را تحسین کردیم. و به بچه هایم گفتم: “ببین! بدون شکایت ، بدون شکایت ، فقط یک آرزو برای رفتن روی صحنه. او صد برابر حرفه ای تر از شما است ، اما او به حرفه خود ارزش می دهد و بینندگان خود را با احتیاط رفتار می کند. ”

شکل>

جوزف کوبزون الگویی از روابط بین پسرش و مادرش بود – او به معنای واقعی کلمه مادر خود را بت پرست و به خودم گفت که چگونه حتی پس از درگذشت او از او قدرت و حمایت کرد:

– وقتی اتفاقات توهین آمیز رخ می دهد ، و آنها اتفاق می افتد ، و من ناراحت یا ناراحت می شوم ، یا افسردگی ظاهر می شود ، من به قبرستان مادرم می روم. من در کنار قبر او ایستاده ام و از نظر ذهنی می گویم: “مامان! من با این افراد چه کاری دارم؟ ” و به یاد می آورم که چگونه او به من گفت: “هرگز انتقام نگیر! سعی نکنید شرارت کنید ، حتی متقابل. هرگز! خدا مجازات خواهد کرد ، زندگی مجازات خواهد کرد ، در مهربانی باقی بماند ، و برای شما بسیار راحت تر خواهد بود. “

جوزف کوبزون بسیار خانواده خود را گنجینه کرد – همسرش نلی کوبزون ، او به فرزندان خود افتخار می کرد ، به نوه ها و نوه های خود عبادت می کرد.

– من می توانم با آرامش به دنیای دیگری بروم ، آنها همه چیز را دارند ، – او کمی قبل از مرگش به روزنامه نگار گفت. – هم فرزندان و هم نوه ها: همه مرفه و تحصیل کرده اند. دختر از MGIMO ، پسر – دانشگاه حقوق فارغ التحصیل شد. امسال دو نوه بزرگ دانشجوی شدند: یکی ، پولینا ، هم اکنون در دانشگاه ایالتی مسکو تحصیل می کند ، دوم ، Idel ، در دانشگاهی در لندن. بقیه در حال رشد هستند. آنها کشور من را دوست دارند ، ترانه هایی که پدر بزرگشان می خواند. من آواز در بین نوه هایم پرورش نمی دهم ، اما یک دختر بسیار با استعداد دارم – میشلکا. او آهنگ های جدی را دوست دارد ، او Bulat Okudzhava را می خواند ، “جرثقیل ها” ، کارهای جدی. و بسیار خوب می خواند.

“او افراطی و کمال گرا بود ، – درباره همسر افسانه ای که درگذشته نلی کوبزون است ، می گوید – و یک مرد واقعی بود.”