را روسی و ارسال کند
زندگی یک داستان جذاب در مورد زمان ما می نویسد. و نمایشنامه نویس متخلف (که بعداً باید نامش اعلام شود) در تلاش است تا این داستان را به یک مقاله جنایی تبدیل کند.
در پایان تحقیقات مستند ما درباره هر روح انسانی که مشغول آن است ، بیانیه ای را می خوانید که نمایشنامه نویس به مقامات تحقیق رسانده است. او میهن پرستانه اعلام کرد که تخلفات مالی را در تئاتر کشف کرده است. خواستار محاکمه درباره اختلاس کنندگان بودجه دولت است. این مقادیر ، تاریخ ها ، نام شرکت ها و شماره های TIN بی پایان را لیست می کند. احتمالاً مدت زمان طولانی است ، اما چه باید کرد؟ – او قبلاً راههای دیگر انتقام را خسته کرده است.
مهمترین چیز این است که ما شروع کنیم ، و سپس ماشین جنایی به تنهایی ادامه خواهد یافت ، خود به خود ادامه خواهد یافت – آن را در امتداد مسیر نورد چرخ چرخیده از خشم و حسادت پرواز خواهیم کرد … بنابراین ، ما فقط اسناد و سخنرانی های دیگران را ذکر می کنیم و نظرات لازم را برای درک درج می کنیم. / p>
به گفته فروید
در آوریل 2015 ، Literaturnaya Gazeta (از این پس “LG” نامیده می شود) مقاله ای را توسط مدیر مسئول آن یوری پلیاكوف منتشر می كند. در آنجا ، در مورد همه چیز به یک باره: در مورد اتاق عمومی ، شوراهای هنری ، وزارت فرهنگ ، پوشکین ، مایاکوفسکی ، رایش سوم و واگنر. و در آنجا که واگنر است ، Tanhhuser وجود دارد. با دقت بخوانید: هر کلمه پلیاکف مهم است:
“به یاد دارید ، تانهوزر هرگز از پاپ برای گناهان نابجا خود رحمتی نکرده است؟ پونتیف ، به وضوح در تمسخر ، گفت که شوالیه گناهکار هنگامی که عصای پاپ شکوفا شود و جوانه بزند ، بخشش می شود. همانطور که می دانید ، عصا ، عصا نمادهای جایگزین سنتی هستند. با فروید یا نزدیکترین پزشک سکسولوژیک مشورت کنید. اکنون تصور کنید: در فینال اپرا ، پاپ خودش با نمادی جایگزین شکوفا وارد صحنه می شود. “
نویسنده “بز در شیر” و “همو ارکتوس” یوری پلیاکوف. عکس: yuripolyakov.ru
خانمها و آقایان ، در کل تاریخ تئاتر (در هیچ قرن ، در هیچ کشوری ، در هر اپرا) ، پاپ هرگز برهنه در صحنه ظاهر نشد. و اگر او با لباس پاپ بیرون بیاید ، این بدان معناست که هیچ راهی برای دیدن نماد هیجان زده (شکوفه) او وجود ندارد. پلیاکف با درخواست از خوانندگان برای تصور چنین فحاشی ، در واقع در مورد تخیل خود صحبت کرد. برای چی؟ در ادامه مقاله خود ، او تئوری را با عمل ترکیب می کند. با دقت بخوانید – یک ترفند کلاسیک در انتظار شماست:
“چگونه وقتی هنرمند در فضای اطلاعاتی و فرهنگی مملو از زباله های هراس و جنون قرار می گیرد ، حق ابراز وجود هنرمند را با حق رنج بردن سازگار کنیم؟ من شخصاً نمی خواهم که نوه ام ، وقتی به یوجین اونگین آمده است ، مثلاً در تئاتر واختانگف ، برای دیدن این بازیگر ، اظهار داشت: “تاتیانا ، روس از قلب” ، انگشت خود را به سمت میله جایگزین خود نشان می دهد. ظاهراً ، آقای تومیناس معتقد است که روح روسی در جایی که روح لیتوانیایی است قرار ندارد. “
این یک شاهکار است. اولین عبارت (در مورد حق هنرمند) س aboutالی درباره زیبایی شناسی است. مورد دوم (در مورد محافظت از کودکان در برابر گرزهای جایگزین) یک نیاز اخلاقی است. سوم متأسفانه در مورد سیاست است. استاد. زمان! – سلایق هنری بیگانه. دو تا – نقض اخلاق عمومی سه! – عامل خارجی ، دشمن.
همه چیز بسیار جدی است ، با پاتوس: “من نوه ام را نمی خواهم!” – این نگرانی از آینده میهن ما و درد شخصی است. فرزندان! – این نگرانی هر شخصی است ، صرف نظر از تابعیت ، عقاید سیاسی ، وابستگی حزبی ، مذهب و غیره. همه ما همچنین نمی خواهیم نوه ها و نوه هایمان که به تئاتر آمده اند ، ببینیم که مثلاً شش شهروند روسیه چگونه رفتار می کنند و می گویند ، برای رابطه جنسی گروهی جمع شد و شروع به لباس پوشیدن کرد.
CSI (دختر جوان). وای! (او هیچ چیز از زیر شروع به بیرون کشیدن ژاکت خود نمی کند.)
آنتون. شما باید به تدریج از لباس خود درآیید. ابتدا چیزی نامشخص شلیک کنید. متوجه شدی؟
CSI. متوجه شدم. (ژاکت را می کشد.) شورتم را در می آورم. (شورتش را در می آورد و به هوا می اندازد.) دور شو!
SERGEY (بلند می شود و شروع به لباس پوشیدن می کند). پایین شرمساری!
LERA. زنده باد گناه گناهکار!
آنتون (با استفاده از اسپری منتول در دهان). ما بچه های طبیعت هستیم!
IGOR (شمعی را به صورت خود نگه داشته است). نوسان به ما رسیده است. عزیزم!
خی ژاکتش را پاره می کند. همه با هیجان مستی پوشیده شده اند. آنها شروع به لباس پوشیدن می کنند. خی به ایگور آویزان است. لرا به سختی با آزار و اذیت آنتون مبارزه می کند. ماشا و سرگی در تلاشند به اتاق دیگری بروند.
LERA. متوقف شوید! کجا می روید؟
MASHA. به اتاق خواب …
LERA (به همسرش سرگئی). نه نه! می خواهم این کار را جلوی چشم من انجام دهی عزیزم!
IGOR (به همسرش ماشا). من همچنین می خواهم شما این کار را در اینجا ، در مقابل چشم همه انجام دهید!
ماشا. اول شما!
ایگور. آسان! (خی را می گیرد و او را روی میز می زند.)
CSI. اوه … من بدون جلد کار نمی کنم!
آنتون. من دارم.
CSI. استوکی ، بابا!
او یک مشت کاندوم از جیبش می گیرد و به ایگور می دهد. او چند را به سمت سرگئی پرتاب می کند.
IGOR. Seryoga ، رانندگی نکن! من اجازه میدهم. لرا ، شما باید تحمل کنید! بیا بریم! در گروه کر. مثل شنای همزمان. روی شمارش سه. یک ، دو …
* * *
شما قطعه ای از نمایشنامه “همو ارکتوس” یوری پلیاکوف را خوانده اید ، این نمایش 16 سال است که در تئاتر دانشگاهی در مسکو جریان دارد. این پوستر نوید می دهد “چرخش به زبان روسی در دو عمل” (اگرچه در روسی به این معنی است که blyam-blyam ، متفاوت نامیده می شود).
بنابراین شما فکر می کنید: بهتر است نوه به Onegin برود ، تا ببیند که پدربزرگ یورا چه صحنه هایی را می نویسد.
اروتیسم کم است ، خاک زیادی وجود دارد. آنچه “آماتور” نامیده می شود. اخیراً ، وقتی مصاحبه کننده ای از او پرسید ، “خودتان را در کدام خط درام روسی می دانید؟” یوری پلیاكف پاسخ داد: “من طبق سنت بولگاكف ، شوچدرین و به عنوان یك نویسنده نثر – گوگول ، اردمان می نویسم.”
او چنین گفت. در مورد خودم. خوب این یک کارت ویزیت آماده است: “یوری پلیاکوف. ادامه بولگاکوف ، شوچدرین ، گوگول ، شکسپیر “. (شکسپیر به نوعی تأثیرگذارتر از اردمان خواهد بود ، که علاوه بر این ، نثر ننوشت.)
… شیطان می داند که چرا کروک (مدیر تئاتر واختانگوف) در برخی مصاحبه های معمولی تصمیم گرفت که به پلیاکف به “میله جایگزین” خود و فرض تفاوت مکان روح روسیه و لیتوانی پاسخ دهد. علاوه بر این ، كروك درباره پلیاكف گفت: “من شخصاً فكر می كنم او یك نوع غیراخلاقی است.” چرا اینقدر بی ادبانه می گوییم ، چرا آن را چاپ می کنیم؟ شاید حتی پولیاکوف از تکرار همه مطالب تحقیق خوشحال بود. سردبیر اصلی “ال جی” (که در روزنامه اش هر کاری می توانست انجام دهد) باز هم در مورد Onegin نوشت:
“من به ویژه تحت تأثیر صحنه ای قرار گرفتم که متن نویسنده را با تلفظ:” تاتیانا ، روح روسی “، انگشت خود را به سمت اندام تناسلی خود نشان می دهد. جسورانه؟ نمی دانم. آیا به کلاسهای ناپسند کشیده شده اید؟ شاید. اما من آن را کاملاً روس هراسی تلقی کردم و نوشتم: ظاهراً آقای تومیناس معتقد است که روح روسی در مکانی متفاوت از لیتوانیایی قرار گرفته است.
واژگان نویسنده زیاد است. قبلاً “انگشت خود را به سمت میله تعویض خود قرار می داد” اما اکنون “انگشت خود را به سمت اندام تناسلی خود قرار می دهد” – ما حتی نمی دانیم کدام یک از آنها زیبا تر است. اما این یک واقعیت است: در شاهکار سه ساعته ، یک ثانیه و یک حرکت پلیاکف “را لمس کرد”. و به نظرش نمی رسید؟
تعیین جایگاه روح در بدن انسان یک امر عاشقانه یا الهیات یا یک وضعیت روحی بسیار عجیب است. اما به محض اینکه می خوانیم روح روسیه جایی نیست که روح لیتوانیایی وجود داشته باشد ، و علاوه بر این ، “شهروند اتحادیه اروپا” و “روسوفوبیا” محکم می شوند ، می فهمیم که این سیاست و افشای دشمن است.
پلیاكف در این مقاله دوم اخلاق و سیاست ها را اضافه كرد:
“آیا روسیه مدرن نمی تواند مورد توجه فیلمساز برجسته لیتوانیایی” ریماس تومیناس “، شهروند کشوری باشد که در روابط ژئوپلیتیکی دشواری با سرزمین مادری ما است؟ کاملا. او حق چنین کاری را دارد. آیا ما شهروندان فدراسیون روسیه حق تعجب داریم که زندگی ما بر طبل مدیر هنری تئاتر آکادمیک دولتی روسیه Rimas Tuminas است؟ ما هم حق داریم. علاوه بر این ، ما حق داریم چنین نگرشی نسبت به خود را به عنوان نامناسب بودن حرفه ای در نظر بگیریم. “
کارگردان ریماس تومیناس. عکس: vakhtangov.ru
تناسب اندام حرفه ای تومیناس مورد استقبال کل جهان قرار گرفت. تشویق ایستاده در چین ، فرانسه ، آمریکا … همه جا او را یک کارگردان روسی می دانند (مانند باگراسیون – یک فرمانده روسی ؛ با خدمات و شایستگی ، و نه با استفاده از پرسشنامه و آزمایش خون). بیان بی تفاوتی تومیناس نسبت به روسیه و زندگی ما چیست؟ فقط او به دیدن تولیدی بر اساس بازی پلیاکف نرفته است. نویسنده توهین خود را برای عملکرد خود به صورت مجازی بیان کرد:
“این روز استقلال جمهوری لیتوانی در تئاتر واختانگوف با نمایشگاه کالاهای مینیاتوری کشور بالتیک نیست. من تعجب می کنم اگر یک هندی به عنوان مدیر هنری منصوب شود ، ویگام در سرسرا ظاهر می شود و به مخاطبان اجازه داده می شود که لوله صلح را دود کنند؟ شاید برای روسیه نمایشی بهتر باشد که در منطقه غیر سیاه زمین و سیبری رشد کند؟ “
تئاتر صنعت نیست ، کشاورزی نیست. روسیه تئاتر همیشه توسط استروسفسکی ، چخوف ، بولگاکوف ، استانیسلاوسکی ، توستونوگوف ، افروس ، اسمکتونوفسکی ، اوستیگنیف ، چوریکووا ، تئاتر هنری مسکو ، شورمننیک ، تاگانکا رشد کرده است. این با استعدادها و شاهکارها رشد کرد ، نه جغرافیا.
سردبیر روزنامه Literaturnaya Gazeta در مقاله خود در پاسخ به مدیر تئاتر موفق ترین بود. واختنگوف در مورد اخلاقش: “كروك اظهار داشت كه نمایشنامه های من” در آستانه نجابت “هستند ، و او مرا یك نوع غیراخلاقی می خواند ، كه چهل و یك سال از نظر قانونی ازدواج كرده است. خوب ، خواه من اخلاقی باشم و هم غیراخلاقی ، دادگاه تصمیم می گیرد. “
پروردگارا ، چرا دادگاه؟ چه نوع دادگاهی به شخصی که چهل و یک سال در یک ازدواج قانونی ایستاده است ، به الماس سختی ، قدرت الکل و اخلاق می افزاید؟ بله ، برای این فرمول ارزش دارد که هم جایزه ادبی و هم جایزه فروید اهدا شود. حتی دشوار است تصمیم بگیرید که کدام یک بهتر است: این عبارت درخشان یا جمله “من مانند بولگاکوف ، گوگول و شوچدرین می نویسم”؟ لئو تولستوی – نویسنده همکار و همراه او در بدبختی – 48 سال در ازدواج قانونی ایستاد. یک چیز وحشتناک (جزئیات توضیح داده شده است).
به کودک پاسخ خواهید داد
برای یک ناظر خارجی (به عنوان مثال ، یک محقق) ، برخی از وقایع ممکن است به یکدیگر ربطی نداشته باشند. و بعید به نظر می رسد که محققان از مجادله تئاتر و ادبیات پیروی کنند. آنها آموزش دیده اند تا چیزهای دیگر را زیر نظر بگیرند. در امور تئاتر ، آنها به جرم و جنایت ، یعنی پول علاقه مند هستند (به پرونده استودیو هفتم مراجعه کنید). اما اگر به موقع حوادث به ظاهر نامرتبط را ترتیب دهید ، یک الگوی ساده آشکار می شود.
اولین نمایش “اوژن اونگین” در اوایل سال 2013 اتفاق افتاد. و پلیاكوف (شخص تئاتری ، نویسنده ، نمایشنامه نویس و …) و سپس چیزی در مورد موقعیت روح لارینا T.D. ننوشت ، در برابر عفونت بالتیک محافظت نکرد.
دو سال بعد ، تئاتر سیمونوفسکی به تئاتر واختانگوف پیوست و نمایش های قبلی از رپرتوار حذف شدند. از جمله نمایشنامه “بچه در شیر” بر اساس نمایشنامه یوری پلیاكف دیگر متوقف شد.
یک پدر عادی همیشه از فرزندان خود محافظت می کند. یک شیر توسط یک شیر محافظت می شود ، یک گوزن یک آهو است ، یک بچه گربه یک گربه است و Polyakov از “بز” محافظت می کرد. او جنگی را برای نجات روح تاتیانا آغاز کرد که توسط یک لیتوانیایی مبتذل شده بود. یکی پس از دیگری ، مقالاتی از طرف سردبیر درمورد فعالیتهای شرورانه یک شهروند اتحادیه اروپا در “ال جی” منتشر شد. خود پلیاكف بنا به دلایلی در مورد عملیات پشت صحنه این جنگ در روزنامه خود گفت:
“من وزیر فرهنگ ، ولادیمیر مدینسکی را به آخرین” بچه در شیر “در تئاتر روبن سیمونوف دعوت کردم. این نمایش به مدت 16 سال اجرا شد و 560 بار بازی شد. وزیر پاسخ داد که او این اجرا را دیده است و متعجب شد: “آیا آنها” بز “را برای خود نمی گیرند؟” من بلافاصله به وزیر پاسخ دادم که Literaturnaya Gazeta بیش از یک بار از Tuminas انتقاد کرده است ، بنابراین این امر دشوار است. وی. مدینسکی بلافاصله شماره آقای کروک را گرفت و از سرنوشت “بز” س ال کرد.
از نظر ظاهری ، این مکالمه بین یک نمایشنامه نویس و یک وزیر است. در حقیقت – گفتگوی هم نویسندگان. آنها با دوستی خلاق گره خورده بودند. پلیاکف نمایشی براساس رمان مدینسکی برای تئاتر هنری گورکی مسکو نوشت. نویسنده مشترک وزیر از یک برادر نزدیکتر است.
نمایش ها همیشه و همه جا از رپرتوار حذف می شوند. دلایل ممکن است متفاوت باشد. مجریان اصلی پیر شده اند یا مرده اند. (وقتی ویسوتسکی درگذشت ، لیوبیموف هملت را از رپرتوار تاگانکا حذف کرد ، اگرچه این نمایش معروف بود ، فروخته شد و برخی از ستاره های تئاتر رویای خود را می دیدند و برای بازی در این نقش آماده می شدند.) این اتفاق می افتد که این اجرا هم هنرمندان و هم مردم را آزار می دهد: هرکسی که می خواست ببیند – قبلاً دیده شده است ، اما دیگران تمایلی ندارند ، بلیط فروشی نیست …
اما دلیل اصلی (جهانی) این است که اجراهای قدیمی با اجراهای جدید جایگزین می شوند. این قانون صحنه است – هیچ سو mal نیتی در آنجا وجود ندارد ، فقط حساب است. حتی اگر فقط چهار بار در سال ، بیش از 16 سال (طول عمر “بز”) نمایش داشته باشد ، تئاتر بیش از 60 اجرا به آن اضافه شده است. اگر همه آنها در فهرست نگهداری شوند ، هر کدام دو بار ، حداکثر سه بار در سال اجرا می شوند. با چنین فرکانس ، بازیگران همه چیز را فراموش می کنند ، هر بار باید بازیابی کنند. مناظر 60 نمایش را از کجا نگه دارید؟ (اخیراً اتللو از کارنامه تئاتر واختانگوف برداشته شد. این شاهکار از 2013 تا 2018 اجرا شد – فقط 5 سال. من صمیمانه از کسانی که وقت دیدن آن را نداشتند متاسفم. افسوس که زندگی تئاتر چنین است.)
اما نمایشنامه نویسان نمی خواهند قوانین طبیعت ، از جمله قوانین طبیعت نمایشی را به رسمیت بشناسند. برای یک نمایشنامه نویس ، فیلمبرداری از یک اجرا یک درد است ، و نه فقط یک نویسنده ، بلکه یک حسابداری نیز محسوب می شود ، زیرا او از هر اجرای بازی شده هزینه دریافت می کند.
تم ابدی. نه تنها مسئله مسکن مردم را خراب می کند ، بلکه مشکلات هزینه ها را نیز خراب می کند. یک بار در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، یک مقام مهم وزارت فرهنگ نامه ای از شاعر لو لو اوشانین را به من داد. من این سند را با دقت زیادی نگه می دارم:
“به وزیر فرهنگ ازبکستان ، رفیق Z.R. Rakhimbabayeva. زخرا راخیموونا عزیز! به من گفتند که تئاتر گورکی افسانه تاشکند را از کارنامه خود حذف کرده است. چگونه ممکن است این اتفاق بیفتد؟ این پرفورمنسی است که تجلیل از قهرمانی مردم ازبکستان و برادری مردم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است ، اجرایی پر از موسیقی فوق العاده. به یاد دارم که چگونه در تاشکند مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. به یاد دارم چطور کیف در تابستان گذشته با او ملاقات کرد ، چگونه شاعران و نمایشنامه نویسان اوکراین با شور و شوق درباره او صحبت می کردند! این نمایشنامه در مجله “تئاتر” منتشر شد ، در صد هزارمین تیراژ در انتشارات “نویسنده شوروی” منتشر شد. در روزهای آینده ، دیسک طولانی مدت “Tashkent Legend” منتشر خواهد شد.
چرا به تصویربرداری نمایش احتیاج داشتید؟ با چه کسی دخالت می کند؟ من فکر می کنم سخنان رئیس اتحادیه نویسندگان ازبکستان و اخیراً معاون شما U. R. Umarbekov منصفانه است که این اجرا باید برای همیشه در رپرتوار تئاتر باشد.
چه اراده شیطانی ، نزدیک بینی سیاسی که می توانست این عمل را انجام دهد؟ التماس می کنم مداخله کنید. یک بار دیگر ، لو اوشانین ، برنده جایزه دولتی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، عضو هیئت مدیره اتحادیه نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اتحادیه اتحادیه نویسندگان اتحادیه اتحادیه نویسندگان اتحادیه جماهیر شوروی سوسیالیستی اتحادیه اروپا ، کارگر ارجمند فرهنگ ازبکستان ، استاد موسسه ادبی A.M. گورکی. 21 اکتبر 1985 “.
اینگونه است که “بز” باید برای همیشه روی صحنه سیمونوف سوار شود ، اما گرگهای شیطانی آن را خوردند: کارگردانی با نام مشکوک کروک و عضوی پنهان از اتحادیه اروپا تومیناس.
شاعر چه زبان واضحی دارد! “بدخواهی” ، “نزدیک بینی سیاسی” ، “اقدام” … آه عزیزم! گرد و غبار و مه ، سرما ، زنگ خطر و علف های هرز استپی … برای این آهنگ ما آماده بخشیدن اوشانین هستیم. این شعرها که به نوعی نبوغ تبدیل شد ، وی در سال 1945 ، زمانی که 33 ساله بود ، سرود. و او در 73 سالگی به وزیر ازبک تهمت نوشت ، پیر شد. پلیاکف اکنون زیر 70 سال است.
* * *
اما هنوز ، سرانجام باید با باتوم جایگزین ، روح تاتیانا و درگیر شدن فحاشی ها در نمایش “یوجین اونگین” در صحنه واختانگو مقابله کنیم. اونگین جوان – ویکتور دوبرونراوف. قدیمی Onegin – سرگئی ماکووتسکی. تئاترشان کنید. واختانگوف.
اولین بار هفت سال پیش برگزار شد. طی این سالها ده بار ، یا حتی بیشتر نگاه کرده ام ، اما هرگز “انگشتی که به عضوی اشاره کرده باشد” را ندیده ام ، و کسی آن را ندیده است (از کسانی که گفته اند یا نوشته اند).
اگر چنین میزانسنجی توسط تومیناس روی صحنه می رفت ، صدها هزار تماشاگر در صدها نمایش “اوژن اونگین” آن را دیده بودند. اما فقط پلیاكف دید ، و شاید این دید او بود (تأكید بر اولین “e”).
البته ، هر اتفاقی ممکن است بیفتد. تئاتر فیلمی نیست که در آن دوتایی فیلمبرداری شود ، موارد ناموفق بریده شود ، ویرایش شود. شما هرگز نمی دانید ، شاید آن عصر ، وقتی پلیاكف در حال تماشای Onegin بود ، هنرمند در جایی گزیده شده بود ، و او خود را به طور مكانیكی خراشیده ، متوجه نشده است كه چه کاری انجام داده است ، و چقدر فیزیک ناموفق (به معنای واقعی کلمه) ناخوشایند با شعرهای بالا همزمان شد باختین ، دیالکتیک طبیعت پایین بدن). هنرمند خودش را خراشیده اما جواب کارگردان را می دهد؟ اما شاید از طریق بیهوشی نویسنده ، انگشت وسط سرنوشت لحظه ای بیرون زد و به مناسب ترین مکان رسید.
سرنوشت! آیا هنرمند در واقعیت خود را خراشیده می کرده است ، یا (به احتمال زیاد) لمس یک دست به گرز در تخیل پرشور پلیاکف اتفاق افتاده است ، و خواسته های خود منجر به این واقعیت شده است که یک سراب از داخل مغز بر روی شبکیه چشم او پیش بینی شده است ، و نه یک تصویر واقعی در خارج. شخصی که می تواند “یک مشت کاندوم” بسازد مطمئناً رویایی از نوع شناخته شده است که وقتی از او می پرسند “وقتی به آجر نگاه می کنی چه فکر می کنی؟” پاسخی غیرمنتظره اما کاملاً واضح می دهد. و متعجب “چرا؟!”