ولادیمیر آندریف ، هنرمند مردم رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی تئاتر یرمولووا دو روز پس از 90 سالگی درگذشت. خانواده در dacha جمع شدند و او را تبریک گفتند ، من فکر نمی کنم این آخرین تولد او در این زمین باشد. همسرش ، ناتالیا سلزنوا ، بازیگر ، از آخرین لحظات زندگی همسر محبوبش برای MK گفت.
– صحبت کردن برای من سخت است. اینترنت را باز کردم ، عکس های او را دیدم و خوش شانس بودم ، – از طریق تلفن می گوید ناتالیا ایگورونا. – من یک دوست بزرگ ، معلم ، شریک زندگی ، شوهر ، پدر تنها پسر ما ، ایگور را از دست دادم. ما 52 سال با هم زندگی کردیم. ما افراد بسیار متفاوتی هستیم ، تصورات متفاوتی از زندگی داریم ، اما طی این سالها هرگز با هم مشاجره نکرده ایم. چیزی وجود ندارد که یکی از ما یک کیسه را بسته بندی کند ، گفت: “من می روم” ، در را کوبید – غیرممکن است که برای چنین خلق و خوی متفاوت مانند ولادیمیر آلکسایویچ و من تصور کنید.
او به من در این حرفه چیزهای زیادی آموخت. تمرین های بازی او با والنتین گفت را به خاطر می آورم. آنها در آپارتمان ما در Tverskaya اتفاق افتادند ، من به عنوان پیشران برای آنها کار کردم و این یک مدرسه باورنکردنی بود. اگر می توانید به حرفه ای از کلاس بالا و سلیقه خوب بپردازید ، پس من آن را فقط از او گرفتم. او یک هنرمند فضایی بود. من خیلی خوش شانسم.
– آیا تا به حال با هم بازی کرده اید؟ یا آیا زندگی نامه مشترک شما فقط یک فیلم سipال خلیفه لک لک – لک لک است؟
– نه تنها: ما نمایشنامه “دروغ روی پاهای بلند” را داشتیم ، جلسات عمومی خلاقانه با تماشاگران – او یک بخش داشت ، من دوم. p>
– آیا قبل از اعلام قرنطینه ، ولادیمیر آلکسویویچ کار کرده است؟
– او هر دو ژانویه و فوریه ، فعالانه کار می کرد. وقتی والنتین گفت دیگر نتوانست در عملکرد آنها بازی کند ، الکساندر میخائیلوف وارد شد. و همچنین دو اجرا با اولگ منشیکوف داشت.
– در آخرین روزهای زندگی ولادیمیر آلکسایویچ چه اتفاقی افتاد؟ چه احساسی داشت؟
– او احساس خوبی نداشت. وی به بیماری عروق کرونر مبتلا بود. و اکنون در فیس بوک خواندم که چگونه گریگوری زاسلاوسکی ، رئیس GITIS ، در مورد او نوشت. آنها تازه دوره بازیگری را گذرانده بودند ، منظورم ولادیمیر الكسویچ است ، او برنامه ریزی می كرد. اکنون قرار نیست هیچ چیزی به حقیقت بپیوندد.
– آخرین تولد او را چگونه جشن گرفتید؟ هیچ کس نمی دانست و یا فکر نمی کرد که آخرین کسی باشد که می پرسد. به او چه دادید؟
– آنها چیزی ندادند. من از مسکو به خانه ای که وی در آن بود ، آمدم ، تلگرافهای تبریک از ولادیمیر پوتین ، از نخست وزیر میخائیل میشوستین و نامه فوق العاده ای از اولگ منشیکوف آوردم. خدا ، آنها چه رابطه شگفت انگیزی داشتند! ولادیمیر آلکسیویچ با اولگ مانند یک پسر رفتار کرد ، آنها نیاز به برقراری ارتباط داشتند. این نامه بزرگ است ، من همه چیز را نخوانم ، اولگ نوشت: “ما با هم ملاقات خواهیم کرد و صحبت خواهیم کرد. خداوند به شما اتفاقی بدهد که شما در مورد آن بگذارید.”
– ببخشید ، آیا ولادیمیر آلکسیویچ در مقابل چشمان شما مرد؟
– نه ، شب قبل به مسکو رفتم. نمی توانم کمک نکنم اما ترک نکنم: واقعیت این است که ، در آشپزخانه ما (به یک دلیل کاملاً مثبت) شلنگ ماشین لباسشویی ترکید ، کل طبقه را آب گرفت و ما همسایگان خود را آب گرفتیم. بنابراین به مسکو رفتم. می دانید ، من احساس کردم که قرار است اتفاقی بیفتد. او در آنجا دراز کشید و به شدت نفس می کشید ، پزشکان آمدند. فکر کردم همه کارها را به سرعت انجام می دهم و برمی گردم ، اما … زنی که 14 سال در خانه کشور ما زندگی می کند تماس گرفت و گفت که ولودیا … او دیگر آنجا نیست.
او فرد روشنی بود. معلمانش – لوبانوف و گونچاروف – او را دوست داشتند. آنها اجازه ندادند GITIS را ترک کند. لوبانوف سپس گفت: “ولودیا ، سابقه کار من همیشه در GITIS نهفته است. و ممکن است زندگی کاری شما نیز در GITIS آغاز شود.” چند نفر او را یاد گرفت ، چه تعداد از آنها این حرفه شگفت انگیز و دشوار را دادند. همه. دیگر نمی توان صحبت کرد.