دستاوردی کمتر از نقشی فراموش نشدنی ، خانم ماکساکوا می تواند دختر نجیب خود ، ستاره اپرا ، ماریا ماکساکووا را در ثبت دستاوردهای زندگی خود بنویسد. والدین فرزندان را از ژنتیک و کاریزما محروم نمی کنند. سرنوشت ماریا پتروونا ، همانطور که خوانندگان “MK” به خوبی می دانند ، در سال های اخیر یک لرزش را تندتر از هر غلتکی ساخته است. پریمای سابق تئاتر ماریینسکی و معاون سابق دومای دولتی فدراسیون روسیه ، که اکنون در تبعید به سر می برد ، به MK گفت که چگونه پس از سالها جنگ سرد ، سرانجام روابط با مادر مشهور برقرار می شود. گرچه آسان نیست. علاوه بر این ، ماریا در سالگرد پدر و مادر محبوب خود ، آهنگ غم انگیز “مادر” را ساخت و ضبط کرد ، که طرفداران آن را قبلاً در اینترنت تحسین کرده اند. اما فریب اصلی اکنون این است که آیا انگیزه نجیب دخترش که همه چیز با او بسیار دشوار است ، خودش قهرمان آن روز را می داند؟
– ماشا ، آهنگ شما “مادر” البته یک هدیه فوق العاده برای مادر شما برای یک سالگرد است ، یک چیز قلبی ، گرچه می توان تصور کرد که منتقدان کینه توز مطمئناً کنایه شما را ضبط کرده اند ، تقریباً خفه می شوند. همه در مورد رابطه دشوار شما می دانند ، شما مدت زیادی است که ارتباط برقرار نمی کنید. خوشبختانه اخیراً در روابط شما آرامش “تنش بین المللی” ایجاد شده است ، مگر نه؟
– ما مرتباً ارتباط برقرار نمی کنیم ، بگذارید فقط بگوییم. این احساسات آمیخته و گاه متناقضی است ، زیرا رابطه ما با مادرم متفاوت بود. دوره ای بود که ما بسیار دوستانه بودیم ، وقتی احساس کردم و درک کردم که او مرا دوست دارد. او سرمایه گذاری زیادی در تربیت من کرد. من نوجوانی بودم که پیانو می نواختم و به سه زبان خارجی صحبت می کردم و دیدم که در مرحله خاصی از بزرگ شدن حتی برای مکالمه برای مادرم جالب شدم. در حال حاضر این امکان وجود داشت که من را به جایی به کسی نشان دهم. او نیروی ذهنی زیادی صرف آموزش و پرورش اساسی من در تمام مناطقی که او دانا است ، و از برخی جهات فقط یک توده است. من از این سالها بی نهایت سپاسگزارم. وقتی به او فکر می کنم سعی می کنم آن دوره را به یاد بیاورم. از نظر روانشناختی این درست است. این تصویر او است که سعی می کنم هرچه بیشتر بارها به خاطر بسپارم و نه لحظات سختی که بعداً به وجود آمد.
– این خوب است ، از آنجا که بسیاری از فرزندان والدین مشهور در دوران کودکی از مراقبت و توجه محروم هستند ، این قیمت موفقیت والدین است …
– من اغلب این را با خودم می گویم: من مادری دوست داشتنی داشتم. من حتی قانع می کنم چرا؟ زیرا او متفاوت بود – از جمله دوست داشتنی ، لطیف ، دلسوز ، حساس ، مهربان. ما یک نوع طراحی قوسی در زندگی داریم – در ابتدا این کار سخت و بد بود ، زیرا او به نظر می رسید من را برای پدرم به دنیا آورده است – آنها می گویند ، او اصرار داشت ، و شما همه می توانستید آن را احساس کنید. اما ما واقعاً گم شدیم – در نوجوانی ، جوانی من. ليودميلا ماكساكوا
– گربه سیاه چه زمانی بین شما دوید؟ به حدی که تقریباً تا مدت ها یکدیگر را نمی شناختید …
– این دو عزیمت است – شوهرش ، پدر من (پیتر آندریاس ایگنبرگ. – تقریباً ) و شوهرم (دنیس ووروننکوف ، کشته شده در سال 2017 در کیف. – <قوی > تقریباً اد. ) در رابطه ما و از طریق خاطرات من از آن در مورد چندین سال زندگی و حتی سالهای خوش یک خط مشخص تعیین می کند. اما در هر صورت ، من 43 سال است که او را می شناسم ، فکر می کنم این مدت زمان طولانی است و می فهمم که در تمام این سال ها کامل بودن دشوار است. با این حال ، هیچ چیز این واقعیت را لغو نمی کند که او عالی است ، او باهوش است ، با استعداد است ، متفاوت است. او در حرفه خود نگهداری می شود ، استاد. بنابراین ، من فکر می کنم من چیزی برای افتخار دارم ، از جمله ژنتیک عالی – چه از نظر مادر و چه از نظر پدر. و می توانم این واقعیت را به او تبریک بگویم که به احتمال زیاد بیشتر اهدافی که برای خود تعیین کرده محقق شده است.
– در واقع ، او نه تنها یک بازیگر درخشان است ، بلکه زیبایی قابل توجهی دارد ، یکی از شیک ترین ، سکسی و کاملا “غیر شوروی” در زمان شوروی …
– مطمئناً ، او می توانست موفقیت های بیشتری کسب کند و این توجیه و تناسب با استعداد او بود ، اما بسیاری از آنچه او می خواست و می توانست شکست بخورد.
– چرا؟ واقعیت بیرحمانه شوروی؟ سانسور ، افراد حسود ، نپذیرفتن شیوه زندگی “کارگران و دهقانان” اتحاد جماهیر شوروی با نام تجاری ذاتی؟
– احتمالاً هر یک از این عوامل نقش داشته است ، اما در مخرج فکر می کنم فقط شخصیت او مقصر است. دیگه هیچی با توجه به اینکه وی یک نوازنده عالی است ، وی از مدرسه موسیقی مرکزی در کلاس ویولن سل فارغ التحصیل شد ، آواز می خواند ، پیانو می نوازد ، گوش فوق العاده ای دارد. او می توانست در تولیدات مختلف ، نمایش های موزیکال شرکت کند ، می تواند نوعی حرفه پاپ را به موازات تئاتر و سینما بسازد. لیودمیلا گورچنکو و ایرینا میروشنیچنکو این کار را بسیار خوب انجام دادند. مامان هم می توانست همین کار را بکند. ماریا ماکساکوا
– خوب ، شما تازه شروع به تحمل کردید و از آستانه مصاحبه ما مامان عزیز خود را مانند یک مهره قصاب می کنید …
– خوب ، چه نوع “مهره ای”؟! این یک تجربه طبیعی برای یک عزیز است. من نمی گویم که او بی استعداد یا مقصر چیزی است. برعکس ، شاید خیلی چیزها فرق کند اگر او به این معنا کمتر به افراد مختلف گوش کند که از او نوعی مجسمه یخی درست می کنند ، اما در اصل او هرگز نبود. او می تواند با خلق و خوی خود نه تنها اتحاد جماهیر شوروی یا کشورهای CIS سابق را تسخیر کند ، بلکه به نوعی به جهان نیز راه یابد. منظور من این است.
– مثل پلیسسکایا ، اوبرازتسوا یا حتی نوری اف؟
– این ها داستان هایی از موفقیت ها ، شرایط و مشاغل کاملاً متفاوت هستند ، اما من در این مورد صحبت می کنم – بیرون رفتن از دنیا ، موفقیت گسترده. من کاملا مطمئن هستم که مادرم همه پیش نیازها و حتی شرایط را برای این کار داشته است.
– بنابراین ، درخت سیب از درخت سیب است … در آخرین مصاحبه خود با MK یک بار ابراز تاسف کردید که مدتها خودتان گروگان توصیه دیگران بودید و حالا به خود آمدید …
– بله ، به نظر می رسد نکته این است که ابتدا به مادر خود گوش می دهید ، سپس دوستان مادر ظاهر می شوند. آنها مقامات ، افراد شکل گرفته ، اقناع کننده ، تأثیرگذار هستند. مادر ، با این حال ، این کار آسان تر بود ، زیرا از این نظر او یک لنگر داشت – مادرش ، مادربزرگ من. من در اصل دو تا از آنها را داشتم. دو چمدان – یک مادر و مادربزرگ ، یک خواننده مشهور ، هنرمند خلق اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، اولین تئاتر تئاتر بولشوی ماریا ماکساکوا ، که باید به آنجا کشیده می شد و با هر کدام مطابقت داشت. با این حال ، ما احتمالاً یک چیز مشترک داریم که به توصیه های بیرون گوش می دهیم ، و اغلب نه انتقادی. مامان به شدت به حرفهای افراد مختلف ، به دوستانش گوش می داد – واقعی و به نقل از دیگران. به نظر او می رسید که او خودش نمی تواند چهره هنری ، شیک و مدرن خود را ایجاد کند ، او اغلب در نقش های نمایشی به معلمان متوسل می شود. مطمئناً خوش شانس بود. به عنوان مثال ، رزا آبراموونا سیروتا ، که برخی از نقش های نمایشی را با او انجام داد ، از آنا کارنینا شروع کرد. آنها تصاویر ، تکنیک ها و غیره را مطالعه ، تجزیه و تحلیل کردند. و به نظر مادرم می رسید كه بدون این نوع مشاوره و كمك مشكل خواهد بود. بازیگرانی هستند که واقعاً قادر نیستند به تنهایی روی نقشی کار کنند. اما مادرم مطمئناً خودش توانست روی هر نقشی کار کند و در پایان به این نتیجه رسید ، اما فکر می کنم دیرتر از آنکه لازم بود.
– می توانم تصور کنم که توصیه های خانوادگی چقدر جالب و غنی است ، رابطه خود را به حالت عادی برگردانید …
– علاوه بر این ، در روز تولد من در ماه جولای ، مادرم با من تماس گرفت و گفت که مفهوم تغییر کرده است. مفهوم رابطه ما به معنای واقعی او به من یادآوری کرد که من در خانواده ای بزرگ شدم که همه من را می پرستیدند ، آنها فقط به من فکر می کردند ، گرد و غبار را از من بلند کردند و دوباره ما باید با این فکر زندگی کنیم و روابط را برقرار کنیم. بنابراین ما مفهوم جنگ سرد را تغییر می دهیم. که من گفتم که من خودم مدتها فکر می کنم. در روابط ما ، پدر هنوز به طور نامرئی حضور دارد. او بیشتر وقت خود را صرف تلاش برای آشتی دادن دوره ای ما با او می کرد ، برای او این مهم بود. اکنون او از بین رفته است ، اما من از این پیش فرض پیش می روم که حداقل به یاد او لازم است به نوعی زبان مشترکی پیدا شود. در اصل ، من نمی دانم چه چیزی بر او سنگینی می کند … گفتن سخت است. منطقی است که او فرزندان بزرگتر من (که با پدرشان ولادیمیر تورین در مسکو زندگی می کنند. – تقریباً ویراستار ) را بگیرد و برای ملاقات به کیف من بیاید. از این گذشته ، از آنجا که دنیس درگذشت و همه این اتفاقات افتاد ، من تنها ماندم. مواردی از گروه “چه کاری می توانم انجام دهم” وجود دارد … ماریا ماکساکوا
– همانطور که من آن را درک کردم ، این عزیمت شما با دنیس به کیف بود ، معلوم شد که روبیکن رابطه شما با مادر شما است؟ این “مفهوم جدید” که اکنون اعلام شده است ، به این معنی است که وی می تواند به عنوان مثال از شما در کیف دیدن کند؟
– نمی دانم بدیهی است که مادرم هنوز از پدر بچه های بزرگتر من ، ایلیا و لیودمیلا ، که با او در مسکو زندگی می کنند ، می ترسد. او تأثیر خاصی روی مادرش دارد ، مادر به حرف های او گوش می دهد. او خودش نمی تواند در مورد او به هیچ نتیجه ای برسد … ظاهراً مفهوم درباره او نیز روز به روز تغییر می کند. بنابراین ، چنین عدم اطمینان احساس می شود.
– آیا لیودمیلا واسیلیوانا بلافاصله دنیس (ووروننکوف) را به عنوان شوهر شما قبول نکرد یا مهاجرت شما به اوکراین از این نظر کشنده بود؟
– او از نارضایتی شوهر اول من می ترسید. نسخه ارائه شده توسط تحقیقات اوکراین (در مورد ادعای Tyurin در قتل Voronenkov ، که بعداً تا حدی رد شد – – یادداشت سردبیر ) او را بیش از پیش ترساند. بنابراین ، تمام رفتارهای او ناشی از این ترس بود. من می خواهم شما به درستی درک کنید – من کاملا او را سرزنش نمی کنم ، او را سرزنش نمی کنم. من معتقدم که فردی در سن خود ، که درام های زیادی را در زندگی خود تجربه کرده است ، اگر جدی بترسد ، حق چنین رفتاری “محتاطانه” را دارد و ظاهراً این همان چیزی است که اتفاق می افتد. من می توانم ماهیت ترس او را درک کنم و حق ندارم محکوم کنم. همه به روشی که من فکر می کنم فکر نمی کنند و من نمی توانم تفکر یکسانی را از همه بخواهم.
– و دلایل این ترس از او چیست؟ آیا اگر همسر اول شما با او رابطه برقرار کند او را تهدید می کند؟
– ما نمی دانیم که آنها در مورد چه چیزی صحبت می کنند ، ما نمی دانیم که او چه شرایطی را برای او به نمایش گذاشت ، چه سوگندهای وحشتناکی داد ، و او را با شامپاین به صندلی زنجیر بسته بود. ما می دانیم که او چقدر خشن است و او بیش از حد روی سرش تأثیر پذیر است. یک برگ برنده وجود دارد – دو نوه ، بچه های دوست داشتنی. آنها در نزدیکی هستند. و مادر آنها به نظر دور بود … قبل از عزیمت من به اوکراین ، ما نیز اختلاف نظر داشتیم ، اختلاف نظر داشتیم ، اما در هر صورت بعداً نقاط مشترکی پیدا کردیم. ضامن ثبات رابطه ما با مادرم همیشه پدر من ، شوهر مادرم ، پدر ما بوده است. و بعد معلوم شد که یک رویداد واقعه بعدی را غرق کرده است. ابتدا دنیس درگذشت ، سپس پدر من درگذشت … مادر همیشه می گفت که او سوئیس است – یعنی او همیشه بی طرف است. و من مقابله کردم: اگر او واقعاً می خواهد گشت و گذارهای تاریخی را انجام دهد ، من یادآوری کردم که وقتی یک اسلحه پر و صیقلی زیر تخت وجود دارد ، این “بی طرفی ها” چه فایده ای دارد …
– با این وجود ، عامل خون و یکنواختی بومی باید در مقابل شرایط دیگری که زندگی ایجاد می کند ، نقشی داشته باشد؟
– خوب ، بله ، به نظر من می رسد که من باید بیش از شوهر اولم نسبت به او عزیزتر باشم ، سی و یکم ، هر کس …
– آیا یخ بین شما ذوب می شود؟ چه کسی قدم اول را برداشت؟
– من مدتهاست که او را دعوت کرده ام ، من واقعاً دوست داشتم که به کیف بیاید ، وانیا را ببیند ، بالاخره او را بشناسد.
– آیا او هنوز او را دیده است؟
– یک بار هم نیست! و این موضوع ، ظاهراً او را نگران می کند ، اما ، باز هم تکرار می کنم ، او هنوز می ترسد ، اما در تولد من در ماه جولای ، همانطور که قبلاً گفتم ، او تماس گرفت و بسیار خوب بود. آدم احساس می کند که ، البته ، من با او غریبه نیستم و البته ، می فهمم که او مرا دوست دارد.
– تجربه در داخل …
– اما می خواهد “بی طرف” سوئیس باقی بماند.
– اما در حال حاضر امکان بازدید از شما در کیف را رد می کند؟
– بله او معتقد است که به این ترتیب تمام مجازات های عهد عتیق را متحمل خواهد شد و سنگها از بهشت می ریزند ، با وجود موهای خاکستری نجیب. ماریا ماکساکوا
– شما یک بار مخفیانه از مسکو بازدید کردید ، و حتی در مصاحبه با MK به خوانندگان ما در مورد آن گفتید. آیا قصد آمدن غیرمنتظره به سالگرد مادر ، آوردن نوه ، تبریک ، بوسه وجود دارد؟
– من در مسکو بودم (پس از عزیمت به اوکراین. – تقریباً ویراستار ) فقط یک بار و در شرایط کاملاً غم انگیز ، همانطور که به خاطر دارید ، برای انجام تشریفات مستند در دادگاه ها. اگر همه گیری نبود ، مطمئناً من چنین فرصتی را در نظر می گرفتم که شخصاً بیایم و تولد 80 سالگی مادرم را تبریک بگویم. یک تاریخ چشمگیر. من خیلی خوشحالم که او در شکل عالی است ، او ظاهر خوبی دارد ، بازی می کند ، کار می کند. این بسیار مهم است.
– با این وجود ، شما هدیه ای مجلل در قالب ترانه “مامان” برای او تهیه کرده اید …
– احتمالاً ، درخشان تر است (از هدیه های دیگر) زیرا ، به نظر من ، بعضی از اشیا of دنیای مادی دیگر او را خیلی آزار نمی دهند. یک فرد با تجربه ، خرد ، سن ، به عنوان یک قاعده به این نتیجه می رسد که احساسات ، آرامش روان و رفاه در درجه اول هستند. بنابراین ، در این آهنگ سعی کردم روابط ما را منعکس کنم ، سعی کردم قلبم را خم نکنم. نمی خواهم بگویم که من این آهنگ را از همه آهنگ های خود بهترین می دانم ، اما در آن ، و هنگام اجرا احساس می شود ، چیزی بین اسپاسم و اشک ، مانند رابطه دشوار ما با او.
– فکر می کنید آهنگ را دوست داشته باشد؟
– از آنجا که او عاشق آهنگهای پاتریشیا کااس است ، سعی کردم او را در جایی در این راستا آهنگسازی کنم تا او را دوست داشته باشد – نه من ، نه اکثریت ، نه مردم ، بلکه او. من واقعاً دوست دارم او را دوست داشته باشد. برای من سخت است که سلیقه و علاقه موسیقیایی مادر را نشناسم. من خودم بیشتر آهنگهای مورد علاقه او ، عاشقانه ها و غیره را همراهی کردم. بیایید امیدوار باشیم که او با ذهن باز به آن گوش دهد. من فکر می کنم او باید او را دوست دارد.
– وقتی لیودمیلا واسیلیوانا تولد شما را در ماه جولای تبریک گفت ، شما از قبل وارد مسیر نوشتن و اجرای پیت های با قدرت و اصلی شده اید. آیا شما و مادرتان به نوعی چنین تحول بنیادی خلاق را محکوم کردید؟ آیا او در این باره نظری داده است؟
– می دانید ، من حتی علاقه مند نبودم. باید بود راستش ، حتی به ذهنم خطور نکرد.
– فقط می پرسید که او چه خواهد گفت: آفرین ، دختر؟ یا برعکس: کاملاً دیوانه؟
– راستش؟ من از هیچ کس نپرسیدم که در مورد ترانه سرایی من چه نظری دارند. و او نیز هست. این به موقع همان چیزی است که قبلاً گفتیم: وقتی نظرات و توصیه های دیگران اینقدر کمک نکرد ، بلکه زندگی را گیج می کرد – که من ، مادرم.
– به اپ پاپ های نفسانی با موضوع “همه گیرهای عشق” و تبریک های لطیف به مادر ، فقط آهنگ پرشور “آزادی شایسته است” را اضافه کرد …
– من از مردم بلاروس در تلاش برای آزادی و دموکراسی حمایت کردم.
– آفرین! کرکوروف و باسکوف حسادت می کنند … شما تابستان تجربه دارید. در مورد یوروویژن چطور؟ می روید؟
– حتی چند آهنگ آماده هستند – برای انتخاب. فقط ، همانطور که مشخص شد ، به دلیل اینکه بسیاری از کشورها هنرمند قبلی را برای سال بعد حفظ می کنند (به دلیل لغو قرنطینه مسابقه در سال جاری – – یادداشت سردبیر ) همه چیز بسیار گیج کننده است. بنابراین من هنوز نمی فهمم که از کدام کشور می توان نمایشگاه داشت. من در این رونق رونق نیستم: کجا ، چه ، چگونه؟ ما باید مطالعه کنیم اکنون کمی حواسم پرت شده است ، زیرا در 24 سپتامبر لازم است La Traviata را خوب بخوانم (در اپرای خارکوف – تقریباً. ویرایش ). و به محض خواندن آن ، دوباره خودم را در سایت های آلمانی دفن می کنم ، شروع به حفاری می کنم که چگونه آنجا اتفاق می افتد. گزینه با آلمان (نامزد شدن در انتخابات یورو. – تقریباً ویرایش. ) ، به عنوان “متولد آلمان” ، خودم را کاملا جدی می دانم …
– عالی است. چگونه می خواهید تولد مادر خود را جشن بگیرید؟ شاید یک لیوان در زوما از طریق پیوند ویدیویی از کیف بلند کنید؟
– این روز من در یک کلیسای جامع کاتولیک با یک ارگ کنسرت می خوانم. همانطور که می دانید ، قدرت دعای زن صالح ، به ویژه “Ave Maria” بسیار زیاد است. بنابراین در دعا ، از جمله برای مادر ، و فروتنی و دیدار با این روز. بنابراین ، اگر او آن را به روشی غیر مذهبی جشن بگیرد ، نوعی Saturnalia رومی را ترتیب دهد ، در مورد من این یک زهد کاتولیک مسیحی خواهد بود …