میخائیل تارابوکین در مورد فیلمبرداری “SeniFedi” گفت: “آنها مثل دیوانه ها پیروز شدند”

شهرت کمدی میخائیل تارابوکین انعکاس کامل زرادخانه بازیگری او را ندارد. او علاوه بر کمدی ، در داستان های پلیسی ، و در پروژه های تاریخی و ملودرام بازی می کرد ، اما طنز سوزاننده شهری به ژانری تبدیل شد که بازیگر در آن بسیار برتری داشت. او با کنایه آشکاری با شغل خود رفتار می کند ، که ، ظاهرا ، اشاره به مصونیت قوی برای بسیاری از بیماری های روانی همراه با بازیگری دارد. و او همچنین یکی از آن مسکوویان است که با جان و دل پترزبورگ را انتخاب کرد ، در دو شهر زندگی می کند و در اولین فرصت آنها به اقامتگاه های شمالی خود فرار می کنند. مایکل قابل درک است. بهتر است کنایه از آداب و رسوم مدرن کلانشهرها با منظره ای از قهرمانی در مریخ ، که بازیگر در مصاحبه ای با MK انجام داد ، کنایه آمیز باشد.

– از زمان عضویت در تیم “آشپزخانه” ، هشت سال است که نقش آشپز شما را رها نمی کند. آیا هنوز از Fedya خود خسته شده اید؟

– می توان گفت شخصیت من ، در برابر پس زمینه شخصیت های دیگر “آشپزخانه” ، یک داستان منحصر به فرد دارد. فیودور تنها کسی است که فانتزی سناریویی ندارد. تمام تصاویر دیگر به طور کامل افشا می شود ، و او دائما ظاهر می شد ، در شش فصل “آشپزخانه” ، در دو فیلم کامل ، در اسپین آف “هتل الئون” بود ، اما او هنوز افشا نشده است. و در سریال “SenyaFedya” برای قهرمان من عملا یک تولد دوباره وجود داشت. او داستانی داشت که قبلاً در هیچ کجا منعکس نشده بود. بنابراین برای من این مجموعه ادامه چیزی نیست ، بلکه یک پروژه کاملاً جدید است ، بنابراین من احتمالاً تنها کسی هستم که از شخصیت من خسته نشده ام.

– قهرمان شما همچنین کشف های دلپذیری برای خود انجام می دهد. در فصل جدید او یک رابطه عاشقانه را آغاز می کند ، اتفاقی که قبلاً هرگز برایش نیفتاده است. و اتفاقاً در فیلمبرداری شما این همه نقش با خطوط عاشقانه وجود ندارد …

– در نقش من ، احتمالاً چنین ردپایی از دوست قهرمان داستان ظاهر شده است. بنابراین ، صحنه های عاشقانه برای من دشوار است ، من هنوز این مهارت را کامل نکرده ام. برای هنرمندانی که در سریال های تلویزیونی زیاد بازی می کنند ، به همین راحتی برای بازیگران پورنو است. “عزیزم دوستت دارم” – و به جلو ، فقط شرکا تغییر می کنند. تولیک رودنکو و کارینا آندولنکو ، تولیک رودنکو و تانیا آرنتگولتس ، تولیک رودنکو و آنا اسناتکینا. یا Zhenya Pronin و Marina Aleksandrova ، Zhenya Pronin و Anna Snatkina – و بیشتر در یک حلقه ، زیرا چنین پروژه هایی هنرمندان خاص خود را دارند که پانزده سال است با یکدیگر عشق بازی می کنند. آنا استارشنباوم و میخائیل تارابوکین در مجموعه تلویزیونی SenyaFedya. عکس: STS PRESS SERVICE

– احتمالاً هرکسی شادی بازیگری خودش را دارد. اما اینکه گفته شود قهرمانان عاشق کاملاً بازیگرانی متوسط ​​هستند ، کاملاً درست نیست …

– به نظر من هیچ هنرمند بد یا درخشانی واقعاً وجود ندارد. از نظر من کلمه “نبوغ” به طور کلی در حرفه ما کاربرد ندارد. مبتکرانه درباره هنرمندان یا نوازندگان است. و بازیگر یک تمرین همیشگی است و اگر ناهموار کار کند ، به این معنی است که فاقد چنین عملی است. سر صحنه ، من اغلب با همکاران تئاترهای سن پترزبورگ ، مینسک یا کی یف ملاقات می کردم و همه اشتباهات آنها در صحنه این نبود که آنها بازیگران بدی بودند ، بلکه به دلیل تمرین نادرست ستارگان اصطلاحاً ماتوگرافی سریال بود. اگر تقریباً هر روز تیراندازی می کنید ، طبیعی است که شما به طور صحیح در جایگاه جدید بایستید ، نور را بگیرید ، شریک زندگی خود را مسدود نکنید ، یا زیاد کار نکنید. و وقتی یک هنرمند سالانه دو روز عکسبرداری داشته باشد ، حق کار ناهموار در قاب را دارد. بنابراین تمام این داستان عاشقانه برای من سخت است ، اما عالی است. مقاومت در برابر کار همیشه سرگرم کننده است.

– در همان زمان ، شریک زندگی شما آنا استارشنباوم یک بازیگر باتجربه است وقتی که صحبت از ملودرام می شود …

– اما او در صحنه “SeniFedi” نیز مشکلات خاص خودش را داشت. اگر او واقعاً داستانهای عاشقانه زیادی در سینما داشت ، در ژانر کمدی تند ما هنوز کار نکرده است. و ما با موفقیت مکمل یکدیگر بوده ایم. بنابراین برای هر دوی ما جالب بود و مطمئناً بسیار مفید نیز هستم.

– در طول مدتی که شما به عنوان آشپز Fedya بازی می کنید ، احتمالاً می توانید این شخصیت را از داخل و خارج مطالعه کنید. آیا این تجربه باعث می شود در صحنه سر صحنه آرامش بیشتری داشته باشید؟

– وقتی شما یکی از شخصیت های اصلی هستید ، در مورد سهولت فیلمبرداری نمی توان بحث کرد. شخصی که تمام داستان فیلمنامه را روی خود نگه دارد ، نمی تواند دانه های مجموعه را بلند کند ، همسایه شود و پوست کند. اما سر صحنه من دیوانه وار می خندیدم. اول از همه ، زیرا من شرکای بسیار خنده داری دارم. سریوزا لاویگین من را از فصل اول “آشپزخانه” سرگرم کرد. وقتی ما با او صحنه ای را برای دو نفر بازی می کنیم ، او فوراً من را شکافت و من همیشه می خندم. و آنا بگونوا ، علی رغم این واقعیت که او یک بازیگر طنز فوق العاده است ، و جذابیت کمدی چیزی شبیه گوش برای موسیقی است – یا آنجاست یا نیست – اما بسیار خاردار است. از کلمه به تزریق. و بنابراین هر چهار فصلی که دائماً تقسیم می شدم ، می دیدم که آنیا چگونه تقسیم می شود و این باعث خنده دارتر شدن آن می شود. ما تعداد تکراری غیرقابل شمارش را برداشتیم ، به نظر می رسید که این یک “صندوق فیلم دولتی” واقعی باشد. بنابراین دشوار بود ، اما بسیار سرگرم کننده بود.

– آیا کمدی را به عنوان بیننده دوست دارید؟

– من دو تاج دارم. اول: من در زندگی یک زن زن هستم ، اما در مجموعه من از شرکا بسیار خجالتی هستم ، همه در عرق ، قلبم می تپد. دوم: من اغلب در کارهای کمدی بازی می کنم ، اما عاشق تماشای نوآر هستم. فیلم های تاریک اروپایی مانند دختری با خالکوبی اژدها و دختری که در وب گیر افتاده است ، مجموعه تلویزیونی بازی تاج و تخت یا پل. در آن زمستان ، هوا سرد است ، کسی کشته می شود و شخصی در حال تحقیق درباره آن است. من کمدی را دوست ندارم ، اما گاهی اوقات آن را تماشا می کنم.

– ظاهراً برای اینکه از آنچه در ژانر شما اتفاق می افتد مطلع شوید …

– اکنون سن بسیار خطرناکی دارم. احتمالاً مرا درک خواهید کرد. بنابراین من در حال گوش دادن به برخی از موسیقی های جدید مانند Morgenstern هستم و فکر می کنم: “لعنت ، چه گلی! این موسیقی است؟ ” یا من یک فیلم در یوتیوب تماشا می کنم: “خوب ، چه کلیپی؟ وقتی بیست ساله بودم … آیا تا به حال حداقل یک فیلم Depeche Mode یا Marilyn Manson دیده اید؟ این هنر است! چه چیزی با شماست؟ ” و بنابراین برای اینکه به یک پدربزرگ تبدیل نشوم که با چوب غرغر می کند و می لرزد ، باید کمدی های مدرن را نیز تماشا کنم. شما باید بفهمید چه خبر است.

– همدردی شما با فیلم نوآر تا حد زیادی توضیح می دهد که چرا شما یک آپارتمان در سن پترزبورگ خریده اید و عملاً در دو شهر زندگی می کنید. پترزبورگ نیز نوعی نوآر …

است

– درباره نوآر – این تا حدی درست است. اما من کمی نظریه توطئه پارانویا دارم. من فقط می بینم که رئیس جمهور و نخست وزیر سابق ما ، که هر دو اهل سن پترزبورگ هستند ، شهر خود را بسیار دوست دارند. احساس می شود و ، به نظر من ، نوعی کمپین روابط عمومی ویژه سن پترزبورگ به عنوان یک شهر خاکستری ، بارانی و افسرده وجود دارد ، به طوری که آنها فقط مانند مسکو در اینجا جمع نمی شوند. من به عنوان شخصی که در دو شهر زندگی می کنم – و من یک “شاهین بزرگ” هستم – می بینم که همه چیزهایی که در مورد پیتر سالهاست گفته می شود فقط داستانهای عامیانه است. اینکه در اینجا هوا بدتر است ، مردم افسرده هستند ، صبح ها ضربان می کنند ، به طور کلی نوعی دوستویه گرایی – همه اینها مزخرفات واقعی است. پترزبورگ یک شهر شگفت انگیز است ، ونیز شمالی ما با برخورداری از اجتماعی خوب ، جاده های عالی ، رستوران ها ، سیستم حمل و نقل ، همه چیز در اینجا عالی و عالی است. اگر هرگز فرزندی داشته باشم ، می خواهم او در سن پترزبورگ بزرگ شود. تا برای تحصیل در هنر به ارمیتاژ برده شوند.