– اجرای شما” Zobeida “فصل را در RAMT آغاز کرد و تئاتر ملل با روی صحنه بردن اولگ دولین” پزشکی برخلاف میل او ». چه احساسی دارید که پس از همه گیری همه گیر به بینندگان بازگشتید؟
– با پیچیده. تئاتر چنین چیزی است – اگر هنرمندان هر شب روی صحنه نروند ، چنین نیست. و خود هنرمندان اینگونه نیستند. فقط برخوردهای اتفاقی بنابراین ، صحبت کردن به زبان کار ، این یک دوره بسیار دشوار است – همه مأیوس هستند. به محض اینکه اجازه تمرین داشتیم ، به صحنه برگشتیم.
– به راحتی می توانید با کودکان به اجراهای خود بیایید ، حتی اگر آنها در جایگاه کودک قرار نگیرند.
– به نظر من که همه درام های خوب قبل از هر چیز متوجه یک شخص هستند. نه روی یک بزرگسال ، نه روی کودک ، بلکه روی یک شخص به عنوان یک موجود پیچیده. در واقع ، این برای هر قطعه هنری یکسان است. یک بزرگسال خودش را در یک تصویر می بیند ، یک کودک خودش را می بیند. وقتی اوژن اونگین را در مدرسه می خوانیم ، یک چیز را به یاد می آوریم ، در 25 سالگی چیز دیگری را می خوانیم ، در 35 سالگی چیزی کاملاً متفاوت. کار چند لایه مهم است. مخصوصاً در تئاتر. بسیاری می ترسند که یک بیننده کوچک چیزی را نفهمد. این درست نیست. او آنچه را که می تواند و می خواهد در این سن بخواند.
و این کاملاً ضروری نیست که خودش تجربه کرده باشد. بسیاری از چیزها بصری است. می توانید خودتان به چیزی فکر کنید ، خواب ببینید. در همان “Zobeide” هیچ چیز روی صحنه نیست. ما نمی توانیم شهر جادویی را که آنها درباره آن صحبت می کنند تحمل کنیم ، ما دریا نداریم ، اگرچه آنها از آن طرف شنا می کنند. اما همه چیز خیال انگیز است. و نه توسط هنرمندان ، بلکه توسط مخاطبان. ما فقط راهنما هستیم. به طور کلی ، به نظر من در جهانی که همه چیز به ساده ترین شکل ممکن ارائه می شود ، خیال پردازی ، انجام کارهای ذهنی ، مثلاً در حین اجرا ، بسیار مهم است.
– عناصر تزئینی ، صفات جادویی برای ایجاد یک افسانه چقدر مهم هستند؟
– در تئاتر؟ اصلاً مهم نیست. ممکن است آنجا چیزی نباشد. و اگر خوب نباشد خوب است. من طرفدار بزرگ زهد هستم. باید یک فرد زنده روی صحنه باشد. و عملاً نکته. همه چیز دیگر از شدت نیاز است. اگر بدون نور غیرممکن است ، پس بیایید کاری انجام دهیم. منظره؟ خوب ، اگر واقعاً نیاز دارید ، خوب. امروز به هیچ یک از اینها نیازی ندارم. هم به عنوان تماشاگر و هم به عنوان کارگردان. و اگر برخی از صفات را اضافه کنیم ، فقط برای درک بهتر قهرمان. آن را تعویض نکنید ، جایگزین نکنید ، آن را به گوشه ای دور نبرید ، آن را با یک گوشه روشن ، رنگارنگ و چشمک زن جایگزین کنید ، بلکه برعکس ، آن را جلو بیاورید.
– من می فهمم که شما تئاتر را به هیچ وجه به بزرگسالان و کودکان تقسیم نمی کنید. اما ، من فکر می کنم ، بیش از یک بار شنیده ایم که در روسیه مشکلی در سینما و تئاتر کودک وجود دارد. مانند ، خاک مناسبی برای نسل های در حال رشد وجود ندارد.
– بله ، همه چیز آنجاست. به نظر من می رسد که آنها از روی عدم تمایل به تعقیب در موضوع چنین می گویند. به چه معنا – نه؟ ما یک لایه عظیم از فرهنگ عامه داریم. شاید با افراد دیگر نیز ، من این کار را به خوبی انجام ندادم. اما داستان عامیانه روسی پرتگاهی از توطئه ها ، تراژدی ها ، پیچ و خم ها است. فقط لازم است که واقعاً این کار را انجام دهید ، و لباس های خود را مانند لباس های گاف نپوشید. ما به این واقعیت عادت کردیم که یک افسانه روسی یک چیز احمقانه برای بچه ها است. تعداد کمی از کسانی هستند که به طور جدی در این امر دخیل هستند و آماده هستند تا وقت و قدرت خود را بدهند. ما در GITIS با آنها برخورد کردیم ، بنابراین من می فهمم که در مورد چه چیزی صحبت می کنم. باز هم ، این یک ورطه است. هیچ شکسپیری این خواب را نمی دید. و عباراتی مانند “ما چیزی نداریم” ، “ما توطئه کافی نداریم” همه تنبلی است. و هیچ چیز دیگری.
– اولین بار نیست که اجراهایی را در ژانر تئاتر عرصه روی صحنه می برید. چه چیزی در مورد او جذاب است؟
– اول از همه ، در درجه اول تئاتر بازیگری است. و او از نظر دامنه ، کار با مخاطب ، شرکا ، فضا ، متن ، صدا ، انعطاف پذیری فرصت های بزرگی را به بازیگران می دهد. آسان نیست که روی صحنه بروید ، چیزی را غر بزنید و در مرحله دوم پنهان شوید. و ماهیت ژانر آرئال و به طور کلی ، کل تئاتر قدیمی بسیار جالب توجه است. این بر روی این واقعیت است که شما باید جالب ، مسری باشید. زیرا اگر جالب نباشید ، بیننده شما را به جهنم می فرستد و شما را دور می اندازد.
– مسئولیت بسیار بیشتر هنگامی که چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد.
– من مسئولیت را دوست دارم. بگذارید در صحنه و افراد زنده خلا وجود داشته باشد. پس مطمئناً چیزی متولد می شود. من فقط به این فکر نخواهم کرد که چند فانوس را می توانیم آویزان کنیم ، شدت شوک از دسی بل چگونه می رود. هدف من چیز دیگری است. باید خودتان را روی دستان خود بزنید تا زیاد جمع نشوید. اکنون تعداد بسیار زیادی نمایش وجود دارد که در آن صحنه پر از خدا می داند چه چیزی است. خوب است که او را آزاد کنیم.
– اما نه تنها تزئینات روی آن گذاشته می شود ، بلکه صفحه نمایش ، تلویزیون ، پروژکتور نیز وجود دارد.
– فکر می کنید این مورد همچنان محبوب است؟
– من آنها را اغلب می بینم.
– فکر می کنم این قرن قبل از آخرین قرن باشد. به خصوص برای قرنطینه ، دیجیتال بسیار خسته است. دوست دارم تلفن و کامپیوترم را کنار بگذارم. این قابل درک است که ما توسط این سیستم ها گروگان هستیم و نمی توانیم بدون آنها زندگی کنیم. اما تئاتر یک تاریخ است. واضح است که دست به تلفن می رسد – شما به آن عادت کرده اید. اما خیلی جالب است که این عصر را با یک فرد زنده بگذرانید. بنابراین ، به نظر من که صفحه نمایش ها سن منسوخ شده ای هستند. شاید شما فقط آن را می خواهید.
– چرا فقط با بازیگران جوان کار می کنید؟ نمی خواهید با استادان اجرایی به صحنه ببرید؟
– اول ، این اتفاق می افتد. و ثانیا ، جملات من در نقاشی کاملاً تیز هستند و نیاز به استقامت خاصی دارند. همانطور که برشت گفت: “تئاتر یک ورزش است.” و این به ویژه برای نمایش های دل آرته و ماسک صدق می کند. در اولین اجرای ، هنرمندان مانند بعد از یک ماراتن مرطوب هستند. سپس ، با سخت کوشی و تمرین های زیاد ، سبکی بدست می آید. این یک چالش برای خودتان است. در کار با ماسک ، آنچه که مدرسه تئاتر نمایشی روسیه آموزش می دهد ، هیچ کمکی نمی کند. این فقط یک تئاتر متفاوت است. علاوه بر این ، برعکس ، موارد ممنوع در تئاتر روانشناسی در اینجا فعال می شوند. این مانند پرواز سر از صخره به پایین است – ممکن است کارساز نباشد. جسارت و شجاعت خاصی لازم است. برای جوانان و هولیگان ها جرات داشتن سرگرم کننده تر است.
– کدام هنرمند مشهور می تواند در این مورد تصمیم بگیرد؟
– من حتی نمی دانم … من دوست دارم به برخی از بازیگران از دیدگاه تماشاگر نگاه کنم. اما من به این راحتی فکر نمی کنم. وقتی با یک فرد همفکر آشنا می شوم ، شروع به خیال پردازی می کنم. و اینکه یک هنرمند مشهور را بردارم و فکر کنم که چه کاری می توانم با او انجام دهم … برای من کار نمی کند.
– و در “Zobeid” ، و در “Snegurochka” ، و در “Lekar” ، در “Konovalov” ، “Medvedko” با بازی Polina Vitorgan. آیا این موزه تئاتر شماست؟
– در واقع ، این اتفاق افتاده است. به نظر تصادفی است از طرف دیگر ، تمام حوادث تصادفی نیستند. ما با هم خوب کار کردیم.
– در مصاحبه اخیر ، او گفت که شما “آزادی و مقداری … دامنه شادی” می دهید. آیا آزادی در کارگردانی از دیکتاتوری م moreثرتر است؟
– نه
– پس چرا به هنرمند آزادی می دهید؟
– من می خواهم آنها همدست شوند. شاید من خودم را با این موضوع سرگرم کرده و همه چیز را اختراع کردم … آنها هنرمند هستند ، من یک کارگردان هستم … شاید واقعیت این است که من خودم به عنوان یک هنرمند کار می کردم و می دانم که وقتی افکار ، ایده ها ، فرصت های شما درک نشوند چقدر ناراحت کننده است. وقتی می آیید و یک نقاشی تمام شده می گیرید. بنابراین ، من دوست دارم آنها شرکت کنند و چیزی را ارائه دهند. تکرار می کنم ، تا آنها را جالب و سرگرم کننده کند. این به هیچ وجه به معنای آسان بودن آن نیست. بگذارید مشکل باشد. نکته اصلی جالب و خسته کننده نیست. هنگام نگاه کردن به ساعت ، تصادف یک تمرین است.
– منطقه آزادی دیگری وجود دارد که می خواستم از آن بپرسم. این نیز به بیان نظر خود شخص مربوط می شود ، اما خارج از مرحله است. شما آشکارا از مردم معترض بلاروس حمایت می کنید. آیا گروه تئاتر یانکا کوپالا با صریح صحبت در مورد برکناری مدیرعامل آن ، کار درستی انجام داد؟ شاید یک راه کمتر خونین صحنه بردن نمایش های سیاسی باشد؟
– به نظر من لحظه ای فرا می رسد که غیرممکن است سخنی نگو. آنها آن لحظه را داشتند. آنچه در بلاروس اتفاق می افتد به طور کلی خارج از دلیل است. همه اینها زننده و نفرت انگیز است. و از آنجا که ما تقریباً همین چیز را داریم ، فقط در یک نسخه سبک تر ، شما تعجب می کنید که چند ماه می تواند اینجا اتفاق بیفتد. به دلیل همه اینها ، نسل جوان فقط یک فکر دارد – چگونه می توان به اروپا یا آمریکا عزیمت کرد ، زیرا گره زدن سرنوشت خود با سرزمین مادری ترسناک است. اما چه کسی در اینجا می ماند؟