– آن دختر کوچکی که اینقدر به شما علاقه دارد کیست؟ قوی> p>
– این نوه برادر من است ، – لاریسا الكسئنا با کمال میل پاسخ داد. – ما دو تا داریم: یک پسر و یک دختر ، یک پسر بزرگتر. آنها مانند نوه های خودم هستند. p>
– و آنها می دانند که مادربزرگشان شاعر مشهوری است ، آیا به این موضوع افتخار می کنند؟ strong>
– آنها برای افتخار آموختن نیستند ، – لاریسا الكسئونا لبخند می زند. صدای کودک او را قطع می کند: «من افتخار می کنم! – اما دختر کوچک بلافاصله خاموش شد. – فقط من نمی دانم چگونه افتخار می کند … “ p>
– به آنها یاد داده نشده است که مغرور شوند ، – لاریسا الكسيونا دوباره لبخند می زند و احساس می شود كه تمام دنیا برای او در این بچه ها به نتیجه رسیده است. – من برای آنها فقط یک مادربزرگ بامزه هستم … p>
– آیا مادربزرگ سرحال است؟ strong> – من از کودکی می پرسم ، همانطور که می دانید ، از طریق لب های او حقیقت گفته می شود. p>
– مبارک ، – دختر موافقت می کند و بلافاصله روشن می کند ، فقط در مورد: – مادر بزرگ من! p>
اما هر چقدر بچه ها با لاریسا روبالسکایا خوب باشند ، من او را برای یک گفتگوی صریح ربودم. p>
– لاریسا الكسئنا ، شما در حال نزدیك شدن به یك رابطه عاشقانه جدی هستید – چگونه جشن خواهید گرفت؟ strong>
– فرصتی برای جشن نیست. علاوه بر این ، به دلیل همه گیری ، کنسرت سالگرد لغو شد ، و به مارس موکول شد ، به این معنی که من در ماه مارس جشن می گیرم. خوب ، من شش ماه جوان تر می شوم. p>
– آیا COVID-19 به شدت برنامه های شما را تضعیف کرده است؟ strong>
– البته کار فروکش کرده ، کنسرت ها لغو شده اند و از همه مهمتر ذهن را تحت تأثیر قرار داده است. p>
– منظورتان از این چیست؟ می ترسی؟ strong>
– بله ، می ترسم. برای خودم ، برای همه نزدیکان شما. p>
– بیایید به بهترین ها امیدوار باشیم. در همین حال ، در جعبه خلاقیت شما تعداد زیادی از آهنگ های مورد علاقه شما وجود دارد. آیا از خلاقیت خود راضی هستید؟ strong>
– راضی است – هیچ ارتباطی با من ندارد ، برای من غیر معمول است. “خوشحال” وجود دارد و “خوشحال نیست” وجود دارد. خوشحالم که همه اینها را نوشتم ، اما دوست دارم هرچه بیشتر فعال بنویسم. و اکنون همه چیز کندتر اتفاق می افتد – یا به این دلیل که بسیاری از مطالب قبلاً نوشته شده و مباحث خود را فرسوده کرده اند ، یا به دلایل دیگری … اما اکنون من زیاد نمی نویسم. p>
– آیا متن های شما زندگی نامه هستند؟ strong>
– آنها مربوط به من و کسانی هستند که انگیزه دادند. اما من همچنین بسیار با مردم صحبت می کنم. من به درون خودم نگاه نمی کنم ، بلکه به دنبال خودم هستم. و وقتی افرادی که من ملاقات می کنم – تصادفی و تصادفی نیست – یک کلمه یا جمله می گویند ، وقتی سرنوشت آنها به نوعی مرا تحت تأثیر قرار می دهد ، شعر می گیریم. اما آنها هنوز با من در ارتباط هستند. p>
– آنا اخماتووا گفت که “شعر باید بی شرمانه باشد” – آیا چنین چیزی دارید؟ strong>
– نه ، من نمی کنم من همانطور که می نویسم می نویسم و شعرهایم کاملاً متواضعانه و امیدوار کننده است. اما من خودم را چنین شاعر نمی نامم. p>
– آیا خود را شاعر نمی دانید؟ strong>
– من نویسنده ابیات آهنگ هستم. آنها طبق قوانین ژانر نوشته شده اند. شعر ترانه نام این تجارت است. نه ، البته من علاوه بر متن ترانه ها نیز می نویسم ، اما هنوز شعر زیاد نیست. اینها فقط احساسات قافیه ای هستند – بیایید آن را چنین بنامیم. و شعر واقعی فقط اخماتووا ، تسوتایوا است … من یک نویسنده متواضع ، اما شعر موفق هستم. p>
– من می گویم ، خیلی متوسط!
– نه خوشحالم که در این سطح نیز وجود دارم. چون همه نمی توانند مثل من کار کنند. من جای خود را می گیرم ، من در دنیای ادبیات نظر دارم. p>
– از آنجایی که ما او را به یاد آوردیم ، مارینا تسوتایوا گفت: آنها می گویند ، برای شعر گفتن ، باید دوست داشته باشی. آیا چنین است؟ strong>
– نه این است که ، البته ، خوب است که در یک حالت عاشقانه قرار بگیریم. اما نشانه های من ، تکرار می کنم ، شعر بالا نیستند: من توسط آگنیا بارتو ، الکساندر تواردوفسکی ، توسط چنین شاعران بسیار با استعداد ، اما با زمین راهنمایی می شوم. p>
– آیا مورد علاقه های شما هستند؟ strong>
– بله ، همچنین یوری ویزبور. p>
– آیا آگاهی از اشعار دیگران مانع از نوشتن شعرهای شما می شود؟ آیا غالباً مطالب شخص دیگری را می خوانید؟ strong>
– بله ، من خواندم ، کمک می کند ، باعث زیبایی می شود. p>
– آیا از کودکی شعر می نوشتید یا هدیه ای دیرهنگام است؟ strong>
– من بعضی شعرها را در مدرسه می بافتم ، اما آنچه شعر نامیده می شود خیلی دیرتر ، در بزرگسالی عمیق وجود دارد. p>
– همه ستارگان پاپ روسیه شما را می خوانند. چه کسی آسان تر بود ، کار با چه کسی دشوارتر است؟ strong>
– من با آهنگسازان کار می کنم ، و سپس یک آهنگساز با یک هنرمند کار می کند ، بنابراین من تجربه زیادی در مورد افراد مشهور ندارم. p>
– اما مواردی وجود داشت که هنرمند هوس باز بود ، از او می خواستند خطوط را جایگزین کند … آیا شما در نیمه راه ملاقات کردید؟ strong>
– چنین مواردی وجود داشت ، گاهی اوقات خطوط تغییر می کردند ، اما به ندرت. برای من مهمترین چیز این است که هنجار ادبی را زیر پا نگذارم. اگر به زیبایی جایگزین شده است ، بگذارید بماند. اگر آنها از من بخواهند چیزی را تغییر دهم ، من نیز سعی می کنم آن را انجام دهم. برای من مهم نیست “تغییر نکنم!” – من می خواهم مردم از آنچه می خوانند خوششان بیاید. p>
– چه چیزی باعث می شود که یک آهنگ بیشتر مورد توجه قرار گیرد: شعر ، موسیقی یا هنرمند؟ strong>
– همه با هم: شعر باسواد ، موسیقی با استعداد – و همه چیز یک مجری فراگیر که می تواند آن را منتقل کند. p>
– آیا مجری گرامی داشتید؟ یا شاید شما در حال دیدن چیزی هستید؟ strong>
– من چیزهای زیادی داشتم که امروز وظیفه من فقط نوشتن است ، و فکر نمی کنم چه کسی آواز می خواند ، چه کسی نمی خواند … از همه کسانی که آواز می خوانند متشکرم ، و سپس همانطور که می شود خواهد بود. p>
– آیا شما برای موسیقی یا آهنگساز برای خود می نویسید؟ strong>
– من می توانم هر دو را انجام دهم. p>
– آیا آهنگ ها را بر اساس ابیات خود می خوانید؟ فقط در خانه ، برای روح؟
– من همیشه چیزی را زمزمه می کنم ، البته هم در کنسرت ها و هم در خانه ، فقط برای خودم. p>
– آیا شما فرد خوشبختی هستید؟ strong>
– همه چیز در زندگی بود: هم خوشبختی و هم ناراحتی. خوشبختی به این دلیل است که می نویسم ، تقاضا وجود دارد. بدبختی این است که مدتهاست تنها هستم. و این و دیگری بود ، هر …
– آیا تنهایی باعث خلاقیت می شود؟ strong>
– نه باید یک شی وجود داشته باشد: نوشت ، نشان داد ، ستایش کرد. به طور خلاصه برای کسی بود. p>
– آیا عشق زیادی در زندگی خود داشتید؟ strong>
– من متاهل بودم ، اما زندگی به طور کلی مثل دیگران بود: شادی ها و غم ها وجود داشت. p>
– آیا زنان دیگر غالباً روح خود را به سمت شما می ریزند؟ strong>
– خیلی اوقات.
– آیا در این لحظه احساس روان درمانی می کنید؟ strong>
– من می خواهم بعد از صحبت با من کارشان را راحت تر کنم ، من باز هستم و برایم کار سختی نیست. p>
– آیا خود شما “زن عجیبی” هستید؟ strong>
– عجیب نیستم – من معمولی هستم. توضیح آن بسیار دشوار است ، اما من نمی دانم چه نوشتم. خوب ، این چنین اتفاقی افتاد – و ترانه معلوم شد. البته ، چیزی از من وجود دارد ، اما او بیوگرافی نیست. p>
– آیا فکر می کنید فردا چه اتفاقی می افتد؟ strong>
– به نظر من شعرهای زیادی وجود نخواهد داشت. اما کسانی که من در کنسرت ها می خوانم ، قطعاً خواهند بود. اما من یک فرد احساساتی هستم ، نسبت به دیگران بی تفاوت نیستم. و این مهمترین چیز است. p>