“Snuffbox” به مدت دو ساعت به تئاتر وحشت تبدیل شد

ولادیمیر مشکوف که متواضعانه روی صحنه ایستاده بود ، برای عموم توضیح داد که قهرمانان رمان “ده سرخپوست کوچک” آگاتا کریستی ، به دلایل تحمل در نمایش ، به ده سرخپوست کوچک تغییر نام دادند.

– بدیهی است که هندی ها برخلاف سرخپوستان کوچک جرمی نمی کنند. چون آنها … هندی هستند. اجازه دهید نادرستیت ها به سرخپوستان نگاه کنند.

مدیر هنری “Tabakerki” مانکن های سیاه رنگی را که سالن را با تماشاگران تقسیم کرده اند می خواند – آنها دو به دو می نشینند ، بنابراین Rospotrebnadzor را با چیدمان صندلی های شطرنج راضی می کنند. در هر صورت ، در کنار آنها ، سیاه و بافته شده ، این احساس شدید وجود دارد که سالن نیمه پرتر از نیمه خالی است.

محتوای کارآگاه “ده سرخپوست کوچک” و نمایشنامه “و هیچکس نبود” که بر اساس آن نوشته شده است برای کسی مخفی نیست ، که خود ناامیدکننده است: فریب کجاست؟ در واقع ، به لطف چندین اقتباس فیلم ، چه خارجی و چه داخلی ، بیننده کم و بیش پیشرفته می داند که همه چیز از کجا شروع می شود ، و حتی بیشتر – چگونه پایان می یابد. یعنی: ده نفری که یکدیگر را نمی شناسند خود را در یک مکان (جزیره هند ، قلعه) و همزمان می بینند به طوری که کسی برای قتل هایی که قبلاً مرتکب شده اند با آنها تسویه حساب می کند. این همه برای مدت کوتاهی است. بیننده فقط می تواند چگونگی کشتار خونین را تماشا کند. ولادیمیر مشکوف که مدتها آرزو داشت کار پرستش کریستی را به صحنه منتقل کند ، به چه چیزی امیدوار بود؟

عکس: Ksenia BUBENETS

با کمال تعجب ، اما واقعیت: با تمام واضح بودن محتوا ، تماشای فیلم خیلی سریع از بین می رود. خوب ، واضح است که اکنون یک به یک اجساد سقوط می کنند و عملا حتی یک قتل در مقابل مردم محترم انجام نمی شود. فقط اولین قربانی – سرگرد جذاب آنتونی (ولادیسلاو میلر) – گویی از خفگی گلو را خواهد گرفت و بی جان در بدبختی به پای همراهانش می افتد. بقیه ، طبق قافیه شمارش کودکان ، در پشت صحنه این دنیا را ترک خواهند کرد: آنها رفتند و دیگر برنگشتند ، دراز کشیدند و بیدار نشدند ، از کسی فقط یک کفش باقی می ماند.

چگونه ماشکوف سالن را نگه می دارد؟ بازیگری تئاتر مدرن به خوبی فراموش شده است. در صحنه ، یک گروه باشکوه – هفت مرد و سه زن – که در یک سیستم مختصات زندگی می کنند. به نظر می رسد که این پارامترها توسط علم دقیق زیست شناسی و تا حدودی توسط رویکرد هنری تنظیم می شوند و این میزان موفقیت نمایش را تا حد زیادی تعیین می کند. ترسی که مردم را درگیر خود می کند ، رفتار هجومی آنها را برنامه ریزی می کند ، قابل مقایسه با رفتار حیوانات یا پرندگان در مقابل تهدید مرگبار. این رفتار نام خاصی دارد – “سوفل” ، و در اینجا عزیزم ، کاملاً مجسمه گروه را روی صحنه دارد.

در این گروه وحشت زده ، حرکتی باریک ، مشخصاً مشخص شده و شخصیت هایی را بازی می کند. به طور کلی ، دیدن هفت مرد روی صحنه بسیار دلپذیر است ، و نه افراد از یک جنس نامشخص. والنتین یودشکین ، که برای دومین بار به عنوان طراح لباس دعوت شد ، شخصیت های کریستی را مطابق مد دهه 40 قرن گذشته می پوشید: با کت هایی با شانه ها و یقه های گسترده و شلوارهای کاملاً تنگ. توالت های زنانه از کمد لباس خادمان ، مانند کت و شلوار تجاری ، تا دستشویی های شبانه ، با سرقت یک راسو تهیه شده است. لباس دوم به زیبایی ترین شکل پوشیده شده است ، انگار که توسط آنیا چیپوفسکایا متولد شده است ، قهرمان او ، وریا کلیرتون ، دبیر زیبا ، تا انتها جهنمی آدم کش را تجربه خواهد کرد. و واقعاً به تئاتر ترسناک تبدیل خواهد شد ، مانند هیچکاک ، اسپیلبرگ و دیگر استادان فیلم های ترسناک واقعی.

با هر دقیقه ، وضعیت مخاطب کاملاً قابل تأمل (به دلیل شهرت فینال) به طرز نامحسوسی پر از تنش ، انرژی وحشت از اتفاقات روی صحنه می شود. بله ، گویی پایان بندی نوید متفاوت می دهد. با این حال ، در مورد یک نتیجه دیگر – نه چندان دور از حقیقت: همه نمی میرند. برخی زنده می مانند و حتی ثروت خود را در جزیره هند جبران می کنند.

شایان ذکر است که اولین موفقیت بسیار موفق مجسمه ساز الكساندر روكاویشنیكف به عنوان طراح صحنه است. به نظر می رسد متنوع ترین مجموعه اشیا and و تزئینات روی صحنه به طور هماهنگ در یک راه حل واحد ادغام می شوند ، س raisingالاتی ایجاد نمی کنند ، بلکه پاسخ هایی سریع هستند.