سالگرد ماکساکووا بدون جشن برگزار شد: کفش های پاشنه بلند ، کفش های کتانی ، لبخند

به محض اینکه پرده پایین آمد ، پس از مکثی که در تجربه ایجاد شد ، تماشاگران شروع به کف زدن می کنند و منتظر می مانند تا هنرمندان تعظیم کنند. اما در عوض ، تصویری کاملاً غیرمنتظره باز می شود – شیپوری عظیم در صحنه ظاهر می شود که در «شاه ادیپ» هم تزئینی است و هم استعاره از سرنوشت و سرنوشت. مردان از همه نسل های واختانگوسکی شیپور را به موسیقی یک فاجعه عالی حمل می کنند ، روی کامیون انباشته شده اند ، و آن را با یک دریچه بزرگ برای عموم مردم باز می کنند. در آن ، در چراغ دفتر ، روی صندلی راحتی ملکه جوکاستا با یک لباس سفید و مجلل نشسته است ، او لودمیلا ماکساکوا است. پشت او ، با لباس سیاه و بالهای کشیده سیاه ، بازیگر یکاترینا سیمونوا (در نمایش – دوشیزه بالدار) یخ زد. این نقاشی را دو دختر صحنه ای فرشته ای جوكاستا (ماریا بردسینكیخ و ماریا ریوال) كه در پاهای او نشسته اند ، به اتمام می رسانند.

به طور کلی ، میزانسن زیبایی غیر واقعی است. و سپس همه مردانی که لوله را بیرون می آورند با هم آواز می خوانند:

… بگذار ببینمت ،

یک بار تنها باش و بمیر ،

من می پرستم ، می پرستم.

عصبانی نباشید ، حسادت نکنید ،

نوازش کن ، ببوس …

این یک عاشقانه از اجرای افسانه ای واختانگوف “گناهکار بدون گناه” است ، جایی که لیودمیلا واسیلیوانا درخشید و آواز خواند: “عصبانی نباش ، حسود نشو ، نوازش کن ، ببوس ، من می پرستم …”

او به وضوح انتظار چنین آزادی با استعدادی را نداشت. او آشفته ، گیج است. من فقط به نقل از منتقد بلینسکی موفق شدم چیزی بگویم: “اوه ، برو ، برو تئاتر ، زندگی کن و در آن بمیر ، اگر می توانی …”

نیکولای تسیسکاریدزه با گل به روی صحنه می دوید و به دنبال او کریل پیروگوف از تئاتر پیوتر فومنکو می آید: او این کارگردان بزرگ ماکساکوف را بت ساخت و بهترین نقش های خود را با او بازی کرد. سپس ، در سالن بازیگری ، در میان دوستانش روی شامپاین ، می گوید:

– راستش ، من آماده نبودم وقتی ژنیا (كنیازف – آقای) به من گفت: “در دودکش بنشین” و من چیزی از نور نمی دیدم. من عادت دارم که به ملاقات ویتا بروم (دوبرونراوف. – م. ر. ) ، اما اینجا – روی یک صندلی ، در یک لوله بنشینید؟ می بینم که دو فرشته نشسته اند و فکر می کنم: “آیا همه چیز واقعاً خیلی خوب شده است؟” و سپس من همچنین فکر می کنم: “اگر اکنون لوله شروع به چرخش کند ، چه می شود؟”

نیازی به مشخص کردن نیست ، سالگرد ، چند سال چیست؟ ملکه های واقعی سن ندارند. Lyudmila Maksakova در خارج از کفش پاشنه بلند یا کفش ورزشی ، سبک ظریف ، همیشه پشت صاف است. و درون – توانایی وارد آوردن هر ضربه با لبخند مداوم و چنین فداکاری به تئاتری که واقعاً: “اگر می توانی در آن زندگی کن و بمیر”.

– من انتظار چنین فداکاری برای تئاتر را نداشتم ، – او ادامه می دهد. – همانطور که به ما آموخته شده – مقدسات را انجام دهید یا بیرون بروید. همه معلمان ما تئاتر را ترک نکردند: روبن نیکولاویچ (سیمونوف – آقای) از صبح تا شب در یک جعبه می نشست ، یا راه می رفت. آنها هیچ چیز دیگری نداشتند ، آنها در نزدیکی زندگی می كردند ، با هم استراحت می كردند ، و چگونه آنها آزار دهنده یکدیگر نبودند ، هیچ كسی نمی فهمید. آنها همچنین به گونه ای ما را تربیت کردند که به غیر از تئاتر ، هیچ چیز دیگری وجود ندارد: بیایید صبح برویم تئاتر ، ماهانه 20 تا 30 اجرا ما سیندرلا را بازی می کردیم ، می پریدیم ، عصرها در نقش های مختلف می پریدیم و بنابراین 61 سال را کنار می گذاشتیم. آرزو می کنم همه شما در چنین صمیمیتی ، در چنین دوستی و زیبایی روابط سوار شوید – و این فقط در تئاتر امکان پذیر است. زیرا در اینجا مردم شکست ها و پیروزی ها را به یک اندازه خشونت بار تجربه می کنند. به نظر می رسد که آنها برای زندگی دعوا کرده اند و شما فکر می کنید: “خدای من ، فردا بعد از همه چیز چگونه می توانند کار کنند؟” و روز بعد وارد بوفه می شوید ، و آنها از قبل با هم نشسته اند. این صراحت و صداقت ، مانند تئاتر ، در هیچ جای دیگری یافت نمی شود. بنابراین ، اگر این حرفه را انتخاب کرده اید ، معتقدم شما افراد خوشبختی هستید. اکنون من آماده ام که عشق خود را به همه شما اعلام کنم.

اما آنها عشق خود را به او اعلام کردند – در ابیاتی ، آنها توسط النا Sotnikova بازیگر ، که معلم آن لیودمیلا واسیلیوانا بود ، نوشته شده است. نثر و ترانه ها. در واقع ، غیرمنتظره ترین آن بود: یک سالگرد کوتاه و دلچسب.