در ماه اوت او 85 ساله می شد. به زودی یک سال از درگذشت آهنگساز برجسته می گذرد. چندین کنسرت به یاد او برای پاییز برنامه ریزی شده بود ، بیشتر آنها به دلایل مشخص لغو شدند. یک نوازنده مشهور از کانادا ، جولیان میلکیس (کلارینت) برای بزرگداشت یاد دوستش به مسکو آمد. بخصوص برای او ، در یک زمان ، کانچلی چندین اثر نوشت که بسیاری از آنها اولین بار توسط میلکیس در روسیه اجرا شد. در آستانه کنسرت “تقدیم به کانچلی” ، که در 2 اکتبر برگزار می شود ، جولیان میلکیس در مورد آشنایی خود با آهنگساز و اتحادیه خلاق آنها صحبت کرد.
– جولیان ، از همان ابتدا به ما بگویید ، چگونه با کانچلی آشنا شدید؟
جولیان میلکیس: از همان ابتدا – فقط با کار خود. در اواخر دهه 80 ، من در اتومبیل رانندگی می کردم و موسیقی شنیدم که مرا شوکه کرد. با بازی یوری باشمت و ارکستر بوستون. نام آهنگساز برای من ناشناخته بود. پدر و مادرم در سال 1974 ، زمانی که همه این فیلم های شگفت انگیز با موسیقی او از بین رفته بودند ، من را از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی دور کردند. و من شروع به خرید تمام سی دی های موسیقی کلاسیک وی کردم. من موسیقی کانچلی را خیلی بعد یاد گرفتم.
نه سال بعد ما در یک جشنواره کوچک در آلمان ملاقات کردیم. به من گفتند که در سالن کانچلی من در کنار همسرم هستم و بسیار عصبی هستم ، وقتی با هم آشنا شدیم مزخرفات گفتم. اما گفتگوی خوبی داشتیم ، او را به کنسرتم دعوت کردم. و سپس گفت: “تو آدم خیلی خوبی هستی ، من خیلی دوست دارم ، اما از کلارینت متنفرم.” آشنایی ما اینگونه شروع شد. به هر حال ، این دقیقاً به این شکل است – “من از کلارینت متنفرم” – نام آخرین مستند درباره کانچلی است ، ما قرار بود آن را در پاییز امسال در یک کنسرت در سن پترزبورگ نمایش دهیم. لغو شد اکنون ، از کل چرخه کنسرت هایی که به یاد او در روسیه برنامه ریزی شده است ، فقط یکی باقی مانده است – در 2 اکتبر در مسکو ، در اتاق کلیسای جامع.
با این وجود ، آن زمان گیا به کنسرت آمد و او را واقعاً دوست داشت. سال ها بعد ، او اعتراف کرد که هرگز تصور نمی کرد کلارینت را اینقدر بی سر و صدا بنوازد. از نظر گیا این مهمترین چیز بود. و سپس ، در جشنواره ، او گفت كه كاری دارد و به نظر او خوب بود ، اما به نوعی كند بود. این “نماز شب” بود ، کوارتت Kronos چندین بار آن را پخش کرد ، اما به نوعی گیا خوشحال نبود و تماشاگران آن را به خصوص دوست نداشتند. و او گفت: “من به حرفهای تو گوش کردم ، فکر می کنم این برای تو باشد. بگذارید نمره را به شما نشان دهم و اگر پسندیدید ، آن را برای شما دوباره کار می کنم. ” و دوباره کار کرد.
به معنای واقعی کلمه شش ماه بعد ، من قرار بود با ارکستر گرونینگن در تور هلند یک کنسرت کپلاند اجرا کنم و رهبر ارکستر و او – مدیریت را ترغیب کردم برنامه را تغییر دهند و “نمازهای شب” کانچلی را اجرا کنند. آسان نبود زیرا برنامه معمولاً تغییر نمی کند. و گیا با لیولا (همسر گیا کانچلی – ویراستار) به تمرین آمد ، آنها در آنتورپ زندگی می کردند. نوازندگان حتی در حین تمرین گریه می کردند – موسیقی بسیار پر روح است. و سپس من این قطعه را در سراسر جهان نواختم ، این کارت تلفن من شد. ما بیشتر اوقات ارتباط برقرار کردیم و روابط به دوستی تبدیل شد. من خانواده کانچلی را از خانواده خودم درک کردم. او تقریباً یک سال است که دیگر رفته است ، ما همچنان با همسر و پسرش ارتباط برقرار می کنیم.
در سال گذشته چهار بار به سمت او پرواز کردم. و قبل از نمایش برتر نامه به دوستان در فیلارمونیک سن پترزبورگ در سال 2019 ، برای چند روز پیش او آمدم. و او حتی با ارکستر فیلارمونیک تفلیس توافق کرد تا آنها ارکستری برای تمرین به من بدهند ، زیرا در آن صورت قرار بود با رهبر ارکستر آنها نیکولوز راچولی – رهبر ارکستر فوق العاده تفلیس – در سن پترزبورگ بازی کنیم. در تاریخ 26 ژوئیه برای آخرین بار او را دیدم و سپس به مراسم تشییع جنازه آمدم.
– در طول سالهای آشنایی ، آیا نگرش او نسبت به کلارینت را تغییر داده اید؟
جولیان میلکیس: مطمئناً! درست است ، او بعدا گفت: “من کلارینت را بیشتر دوست ندارم ، اما تو ، زیرا شما می دانید چگونه خیلی آرام بازی کنید.” او این را دوست داشت ، برایش مهم بود. او حتی “استاد بزرگ سکوت” نامیده می شد. یک بار روزنامه نگاران از او در یک کنفرانس مطبوعاتی پرسیدند: “مائسترو ، چرا اغلب چهار پیانو در آثار شما وجود دارد؟” و او پاسخ داد: “من دوست دارم پنج بنویسم ، اما هیچ کس نمی تواند بازی کند!”
کانچلی سکوت را دوست داشت ، این چهره او ، موسیقی او بود ، هیچ کس هرگز چنین چیزی ننوشت. موسیقی او اغلب بسیار آرام و آرام است ، در قلب نفوذ می کند. خیلی سخت. این “مینیاتورها” که من و پولینا اوستینسکایا و ماکسیم نوویکوف در 2 اکتبر بازی خواهیم کرد ، من آن را در بیش از 20 کشور بازی کردم و کاملاً متفاوت: مکزیک ، ایتالیا ، اسپانیا ، آمریکا ، کانادا ، آلمان ، روسیه و همه جا همان واکنش – بسیاری از اشک ها. چطور می شود این را توضیح داد؟ او فردی بی نظیر ، آهنگساز بی نظیر بود.
– محبوبیت کانچلی در خارج از کشور چقدر است؟
جولیان میلکیس: خیلی! او مدتها در غرب زندگی کرد. او چه در بین عموم مردم و چه در بین موسیقیدانان یکی از محبوب ترین و دوست داشتنی ترین هاست. پخش موسیقی او دشوار است. در ابتدا به نظر می رسد که چیزی برای بازی وجود ندارد. یادداشت های کمی وجود دارد. اما این دشواری است – نحوه پر کردن آن. این همان چیزی است که سخت است. در اولین نمایش “نماز شب” ، دو دقیقه اول پس از پایان سکوت کامل بود. و فقط در آن صورت تماشاگران تشویق می کنند. و گیا گفت که این دو دقیقه سکوت مهمترین چیز برای او بوده است. و در تمام اجراها همین داستان اتفاق افتاده است.
– اما موسیقی او برای سینما و تئاتر کاملاً متفاوت است …
بله ، اما می دانید ، كانچلی این واقعیت را پنهان نكرد كه برای بدست آوردن پول برای سینما نوشت. یک بار ، وقتی مشغول تمرین “نماز شب” بودم ، به دوست خود ، پیادیست وادیم ساخاروف زنگ زدم ، او همچنین با کانچلی می شناخت ، بازی کرد و دوست بود. می خواستم راهنمایی کنم: من چنین ردیف طولانی دارم و می خواستم قطعه ای از “چیتو گریتو” را در آنجا وارد کنم و وادیم به من می گوید: “عقل خود را از دست داده ای ، او بلافاصله ارتباط با تو را قطع می کند.” من این را یک سال و نیم پیش به گیا گفتم که وادیک من را منصرف کرد ، اما او ساکت ماند و گفت که کار درستی انجام داده است.
“چیتو-گریتو” او نه تنها دوست نداشت ، بلکه از او متنفر بود. بخاطر محبوبیتش از آنجا که کانچلی یک آهنگساز جدی است و بسیاری او را به سادگی به عنوان نویسنده موسیقی از “میمینو” ، “کین-دزا-دزا” ، “گریه نکن” می شناسند. كانچلی وقتی از او به عنوان آهنگساز فیلم معرفی شد خوشش نیامد. اما در پایان او به نوعی نرم شد. وی گفت که برای 60 فیلم موسیقی نوشت ، حدود 10 فیلم از آنچه افتخار می کند و آنها را دوست دارد.
– او موسیقی دشوار ، آهسته و غم انگیزی دارد ، اما آنها می گویند که در زندگی گیا کانچلی مردی با شوخ طبعی بود؟
جولیان میلکیس: بله ، او لاکونیک بود ، اما مانند بسیاری از گرجی ها ، او می دانست که چگونه هر داستانی را به گونه ای تعریف کند که ما از خنده بترسیم. بیشتر از همه ، افسانه نحوه ازدواج او را به یاد می آورم. با توجه به فیلمنامه ازدواج وی امکان ساخت فیلم سینمایی وجود داشت. کاملاً داستان دنلیا.
در تفلیس ، كانچلی تمام عمر در یك آپارتمان زندگی می كرد (او در آنجا درگذشت). هنگامی که او جوان بود و تازه شروع به کسب درآمد کرد ، تصمیم گرفت عزیزان خود را غافلگیر کند. پدر و مادر و خواهر راهی خانه شدند و گیا قصد داشت آب گرم این آپارتمان را تأمین کند. سپس آنها در طبقه سوم زندگی کردند و آب به آنجا نرسید. به نوعی پمپ نیاز بود ، هنوز مشکلات فنی جزئی زیادی وجود داشت و کارگران نمی توانستند کاری انجام دهند.
و سپس یکی از دوستانش به او گفت که خانواده ای با دو دختر ، هر دو زیبا ، به طبقه اول نقل مکان کرده اند ، “اگر یکی را دوست داری و با او ازدواج می کنی ، می توانی از طریق آپارتمان آنها آب عبور کنی”. او واقعاً یکی از خواهران را دوست داشت ، شماره تلفن او را شناخت ، تماس گرفت و گفت: “می خواهم با تو ازدواج کنم.” او ، البته ، فقط تلفن را قطع کرد. و این یک سال ادامه داشت: او تماس گرفت ، گفت که می خواهد ازدواج کند ، اما او به حرف او گوش نداد. و یک روز او حدس زد که آنها از خانه خودش در حال تماس هستند – کارگران در خیابان سر و صدا می کردند و این صدای هم از بیرون پنجره او و هم از طریق تلفن شنیده می شد. سپس او متوجه شد که چه کسی را صدا می کند ، آنها شروع به برقراری ارتباط می کنند ، سپس ازدواج می کنند ، بیش از 50 سال در یک ازدواج سعادتمند زندگی می کنند. او بعداً این ماجرا را گفت که به لطف لیولا (همانطور که همه او را صدا می کردند) ، پدر و مادرش آب داغ گرفتند.
آنها ازدواج شگفت انگیزی داشتند ، آنها یکسان بودند. و وقتی آنها برای زندگی در غرب عزیمت کردند ، عملاً دوقلوهای سیامی شدند ، کاملاً از هم جدا نشدنی.
او باهوش ترین و عالی ترین فرد بود. وقتی برای اولین بار موسیقی او را شنیدم ، بعد از سه دقیقه فهمیدم که صد سال می گذرد و آنها درباره او درباره بتهوون صحبت خواهند کرد. کانچلی زبان موسیقی خود را ابداع کرد که تکرار آن قابل تکرار نیست. و نمی توانید با کسی اشتباه بگیرید.
با Jennet Arlt ، TC “فرهنگ” مصاحبه کرد