“او اولین بار وقتی که اجرای من را در ویدئوکاست دید ، از من مطلع شد– می گوید سل سلطان بوریسلاو استرولوف – به نظر من فقط یک فرد همدل مانند جیمز ولفنسون می تواند پتانسیل و استعداد رکورد را حس کند.
این او بود که در سال 1993 بود و من را برای اولین بار با یک کنسرت انفرادی در مرکز کندی دعوت کرد. دوستی ، ارتباط و عملکرد در مقابل چنین شخصی ، برای من شبیه به پیروزی در بزرگترین رقابت زندگی است. شخصیت منحصر به فرد و استاندارد کرامت“
این عکس در یک شب کنسرت به یاد مستیسلاو روستروپوویچ در مرکز کندی گرفته شده است.
هنگامی که ولفنسون از سیدنی برای پیوستن به شرکت انگلیسی شرودرز خارج شد ، با بسیاری از نوازندگان مانند رهبر رهبر ارکستر پیانوی روسی ، ولادیمیر اشکنازی ، دانیل بارنبویم و دیگران دوست شد. چند سال بعد ، مدیران شرودرها جیمز ولفنسون را برای بازسازی دفتر خود در نیویورک منصوب کردند. و از آنها خواسته بود تا با برگزاری کنسرت در دفتر بازسازی شده افتتاحیه را ترتیب دهند. یافتن یک مجری مشهور مشکلی نداشت – ولفنسون با اشکنازی تماس گرفت و از او پرسید آیا می خواهد اولین موزیسین شوروی باشد که یک بانک تجاری در وال استریت افتتاح کرد؟
این دوستی او با بارنبویم بود که ولفنسون را در تولد کارنگی هال به دنیا آورد. بارنبویم با ژاکلین دو پره ، ویولن سل سلطنتی بریتانیایی که زندگی اش افسانه ای شد ، ازدواج کرد. Du Pré پرانرژی ، بی حوصله و با صدای گرم کمیاب بازی می کرد. اجراهای او از شهرت به شهرت دیگری رسید ، تا اینکه یک روز در سال 1973 ، هنگام تمرین برای ارکستر فیلارمونیک نیویورک ، متوجه شد که کمان را در انگشتانش احساس نمی کند. رهبر ارکستر لئونارد برنشتاین فکر می کرد که او عصبانیت می اندازد ، اما علائم عجیب و غریب همچنان ادامه داشت و او گاهی تعادل خود را از دست می داد. سرانجام بیماری مولتیپل اسکلروزیس تشخیص داده شد. او 28 ساله بود و کارش به پایان رسیده بود.
“او اغلب به کنسرت های من می آمد و در برنامه شلوغ خود وقت می یافت. من تا به حال چنین تاجران قدرتمند ، سرمایه دارانی را که اینقدر موسیقی را دوست دارند ، ندیده ام.“، – بوریسلاو استرولف را به یاد می آورد.
روزی که امید کمرنگ شد ، Du Pré و Barenboim با ولفنسون ناهار خوردند. ژاکلین ناامید بود و نمی دانست حالا که روزهای کنسرتش تمام شده باید چه کار کند. ولفنسون پیشنهاد تدریس را داد ، اما ژاکلین اعتراض کرد که هیچ کس نمی خواهد از او بیاموزد. برای تشویق او ، ولفنسون گفت که او دانش آموز او خواهد بود. روز بعد او در دفتر کار خود با او تماس گرفت و گفت که وی را برای وی ویولنسل پیدا کرده است. اگر او قول برگزاری کنسرت در 50 سالگی را بدهد ، او آماده است تا اکنون تدریس را شروع کند.
تحت راهنمایی این معلم خارق العاده ، ولفنسون علی رغم شغل مالی آشفته ، بر این ابزار تسلط یافت. او گاهی دو صندلی در هواپیمای کنکورد می خرید تا ویولنسل وی بتواند با او سفر کند. وقتی او 50 ساله شد ، دو پره قول خود را به جیمز یادآوری کرد. بارنبویم اصرار داشت که ولفنسون با برخی از نوازندگانی که می شناخت در کارنگی هال بازی کند.
اطلاعات ارائه شده
سرویس مطبوعاتی بوریسلاو استرولوف